توریست، فساد نمی‏ آورد
محمد طه عبدخدایی از پیشکسوتان عرصه گردشگری محسوب می‌شود. وی متولد 1326 در شهر مشهد است و نزدیک به 3 سال از عمرش را در رژیم سابق به عنوان زندانی سیاسی به سر برده است. از سمت‌های وی می‌توان به عنوان نخستین رییس مرکز هنرهای نمایشی و پایه‌ریزی و مدیریت جشنواره تئاتر فجر در 5 سال اول، دو دوره معاونت گردشگری در زمان وزارت آقایان خاتمی و مسجدجامعی، مشاور امور گردشگری اتاق ایران، رییس مرکز فرهنگی ایرانیان خارج از کشور، رایزن فرهنگی در کشورهای آرژانتین و اسپانیا اشاره کرد. با وی که هم اکنون مشاور سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است در زمینه گردشگری به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
در ابتدا از وضعیت گردشگری پیش از انقلاب بگویید؟
قبل از انقلاب، سازمان جلب سیاحان، متولی بحث گردشگری بود که این سازمان بیشترین کارش سازماندهی هتل‌های کوچک در شهرستان‌ها و جذب توریست بود.در آن دوران، نگاه به گردشگری و توریسم لوکس بود که البته در آن زمان ما از نظر زیرساخت موقعیت گردشگری لوکس را نداشتیم و البته چون کشور متکی به نفت بود، خیلی هم دنبال منفعت اقتصادی از گردشگری نبودیم. بیشتر این توریست‌ها اروپایی و آمریکایی بودند و سفرهای گردشگری آن‌ها محدود به تهران، اصفهان و شیراز می‌شد. عده‌ای نیز از کشورهای عربی می‌آمدند که مقصد آنان غالبا به شمال کشور بود که در این میان شیعیان هم به نیت زیارت، به شهرهای مشهد و قم می‌رفتند. بر اساس آمار، ما در سال ۵۶ حدود ۲۵۰ هزار نفر توریست داشتیم، البته تمامی آن‌ها هم توریست لوکس و گردشگران مبتنی بر درآمد نبودند. چون برخی از آن‌ها در رده اتو استاپ‌ها یا هیپی‌ها قرار می‌گرفتند.این دسته از گردشگران، معمولا بی‌پول، گذری، کم درآمد و کم‌هزینه بودند و با یک کوله پشتی راه می‌افتادند و از کشوری به کشور دیگر می‌رفتند.

در آن زمان، گردشگری در جهان چه جایگاهی داشت؟
در جهان هم خیلی اقتصاد گردشگری مطرح نبود و این که از گردشگری می‌توان کانون‌های اقتصادی به وجود آورد، بعدها شکل گرفت.در اسپانیا بعد از فرانکو و در فرانسه هم تقریبا از همان زمان گردشگری مطرح شد، صنعت گردشگری کم‌کم شکل گرفت و برای آن برنامه اقتصادی نوشته شد و بعدها بر اساس نیاز برای آن رشته‌های دانشگاهی به وجود آمد.به معنی دقیق‌تر، وقتی کشورها صنعتی شدند، به علت زمان‌بندی کار و تعریف کار، برای مردم زمانی منظم برای فراغت تعریف شد و به همین دلیل گردشگری رونق بیشتری پیدا کرد و از قالب سفر بیرون آمد و شکلی جدی به خودش گرفت.سفر معمولا مرتبط با برنامه‌های کاری، خانوادگی یا موضوعی خاص شکل می‌گرفت که خیلی به برنامه‌ریزی و زمان ربط نداشت. اما مقوله گردشگری به شدت به برنامه‌ریزی‌ مرتبط است. برای یک فرد گردشگر، زمان تعطیلات، نوع وسیله حمل و نقل، بلیت، نوع هتل، بودجه، ملزومات سفر و خیلی مسائل دیگر اهمیت پیدا می‌کند.بعد از اهمیت پیدا کردن گردشگری و ضرورت یافتن پر کردن اوقات فراغت، آژانس‌ها، تورها و هتل‌هایی که باید اوقات گردشگران را پر می‌کردند شکل گرفت. و این مسئله تا آن‌جا پیش رفت که امروزه بسیاری از کشورها براساس صنعت گردشگری، بودجه‌نویسی می‌کنند و اقتصادشان بر این اساس تعیین می‌شود.

شرایط گردشگری با وقوع انقلاب به چه صورت پیش رفت؟
پس از انقلاب به علت شرایط ویژه‌ای که پیش آمد تا حدی گردشگری متوقف شد. سازمان جلب سیاحان که زیرمجموعه وزارت اطلاعات و جهانگردی بود هم تعطیل شد.پس از آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ادغام وزارت اطلاعات و جهانگردی و وزارت فرهنگ و هنر به وجود آمد و گردشگری زیرمجموعه وزارت جدید قرار گرفت. اما در اثر این تعطیلی‌ها و تغییرات، افراد متخصص را از دست دادیم. در مجموعه جدید، اداره کل موثر در مقوله گردشگری، یک اداره کل به نام دفتر ایرانگردی و جهانگردی بود ولی با توجه به شرایط انقلاب و از آن‌جا که نگرانی از جاسوسی و همچنین فساد با توجه به لوکس بودن وجود داشت، خیلی به مقوله گردشگری توجه نمی‌شد.

این شرایط تا کی ادامه داشت ؟
حتی تا سال ۶۶ و ۶۷ هم که بنده معاون گردشگری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شدم، نگاه به توریسم خوب نبود. من به علت مطالعه و همچنین حضور در کشورهایی نظیر هند و ... خیلی این نگاه را قبول نداشتم و در حقیقت، ظرف را تابع مظروف نمی‌دانستم.من معتقد بودم، توریست وقتی به کشوری می‌رود، از آن جامعه تاثیر می‌پذیرد و خیلی نمی‌تواند تاثیر بگذارد و حتی می‌تواند بسیاری از مسائل فرهنگ ما را بگیرد و به کشور خودش ببرد.البته در آن موقع خارجی‌ها هم دوست داشتند ایران را ناامن جلوه بدهند، تبلیغات زیادی هم می‌کردند که همه چیز را در ایران وارونه جلوه بدهند، چه در اخبارشان، چه در کتاب‌ها و فیلم‌هایشان طوری وانمود می‌کردند که در ایران سر هر کوچه یک طناب دار است و برخی‌ها هم از داخل به خاطر تعصبات نادانسته آب به آسیاب دشمن می‌ریختند و نمی‌گذاشتند توریست‌ها بیایند.جدا از این مسائل، ما بودجه‌ای هم در این بخش نداشتیم و پولی هم که بود، خرج حقوق پرسنل می‌شد که نظارت بر هتل‌ها، مسافرخانه‌ها و غیره را داشتند.کم‌کم با مذاکره و تعامل با مجلس، مراجع و بعضی از نهادها تغییر نگرشی در داخل به وجود آمد ولی فشار خارجی همچنان بود. حتی پس از برجام هم هنوز برخی نظیر خود آمریکا سعی می‌کنند این اتفاق نیفتد و به محض ابراز تمایل گردشگران اروپایی برای حضور در ایران، به سرعت شروع به سنگ‌اندازی در این مسیر کردند.

حالا بالاخره توریست فساد می‌آورد یا نه ؟
همیشه گفته‌اند توریسم فساد می‌آورد، اما این چنین نیست. مناسبات گردشگری هر کشور تعریف مشخصی دارد. کسی که به مصر می‌رود با کسی که به اسپانیا می‌رود، تعریفش فرق می‌کند. کسی که به تبت می‌رود با کسی که به آنتالیا می‌رود فرق دارد. حتی پیش از انقلاب، توریست لوکس به سواحل شمالی ما نمی‌رفت، چون می‌خواست با رفتن به اصفهان و شیراز و دیدن آثار باستانی با فرهنگ و تمدن ما آشنا شود.با توجه به همین تفاوت‎ها است که برای هر منطقه گردشگری و با توجه به سلیقه گردشگری توریست‌های هر کشور برنامه‌ریزی می‌شود و اوقات فراغت آنان پر می‌شود. بنابراین توریستی که به ایران می‌‌آید، دوست دارد چیزی را تجربه کند که در کشور خودش تجربه نکرده است. غذایی را بخورد که متعلق به این منطقه است، از نوشیدنی‌هایی استفاده کند که متعلق به این فرهنگ است، سوغاتی را بخرد که در این خطه تولید می‌شود، آثاری را ببیند که متعلق به این کشور است و موسیقی‌ای را بشنود که در این فرهنگ ریشه دارد.بنابراین اوقات فراغت گردشگران هر کشور با مولفه‌های بومی، ملی و آیینی همان کشور پر می‌شود و از این لحاظ جای نگرانی وجود ندارد. البته قوانین و بایدها و نبایدهای هر کشوری برای توریست‌ها در مبداء تشریح می‌شود و معمولا گردشگران نیز وقتی از بایدها و نبایدها آگاه باشند، در اغلب موارد از انجام کارهای غیرقانونی پرهیز می‌کنند، چون دوست ندارند برای خود دردسر درست کنند.

برای توسعه صنعت گردشگری از کجا باید شروع کنیم ؟
اصولا صنعت توریسم، یک اقتصاد ترسوست. اگر به شما بگویند ممکن است یک ماه دیگر در شیراز یا اصفهان زلزله بیاید از همین الان برای سفر در شما تردید به وجود می‌آید.بنابراین باید در فضایی آرام به ایجاد زیرساخت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گردشگری بپردازیم.اگر مردم ما برای گردشگری و سفر مهیا نشوند، اگر توریسم داخلی‌مان راه نیافتد، اگر اقامتگاه‌ها و سرویس‌های بهداشتی مناسب بین راهی برای خود مردم فراهم نشود، در زمینه جذب توریسم خارجی هم خیلی موفق نخواهیم بود.اگر تحقیق شود، بسیاری از تصادفات منجر به فوتی که در کشور ما انجام می‌پذیرد در اثر خستگی‌هایی است که به علت نبود توقفگاه‌های مناسب بین‌راهی به وقوع می‌پیوندد.برای توسعه گردشگری داخلی، مسائلی هست که دنیا تجربه کرده است و ما هم می‌توانیم متناسب با فرهنگ خودمان آن‌ها را داشته باشیم که حتی در زمینه اشتغال هم بسیار تاثیرگذار است.می‌توان با برنامه‌ریزی توسط مجاری ذیربط، کاری کرد که برخی از رستوران‌ها، کافی‌شاپ‌ها، اماکن گردشگری و حتی سوپرمارکت‌های بزرگ و معتبر در شب‌ها باز باشد که نمونه موفق آن فروشگاه شهروند است که هم اکنون این کار در آن انجام می‌شود و هیچ مشکلی هم ایجاد نکرده است. باز بودن مجموعه‌هایی از این دست، برای کشوری که جوان دارد و پویا است، می‌تواند اشتغالزایی داشته باشد.

چرا باید اجبار کرد همه اماکن ساعت ۱۲ شب تعطیل شود، نمی‌توان همه را مجبور کرد ساعت ۱۰ شب بخوابند. نباید جلوی نیاز را گرفت. باید خود نیاز به شما بگوید که اشباع شده است. بنابراین در برخی از نقاط شهر با برنامه‌ریزی مسئولین ذیربط می‌توان چنین کارهایی را انجام داد.همچنین می‌توان با برنامه‌ریزی، شرایطی ایجاد کرد که به افراد هزینه سفر و مرخصی سفر داده شود. پولی که دولت به کارمندش و یا مدیر یک کارخانه به کارگرش برای این منظور تخصیص می‌دهد، نه تنها موجب انگیزه کاری شخص و احیاء روحی و جسمی وی می‌شود و سودش به کارفرما برمی‌گردد، بلکه خود موجب رونق و ایجاد کار می‌شود. یعنی پولی که دولت در اصفهان به کارمندش می‌دهد، جای دوری نمی‌رود، بلکه در همدان موجب اشتغالزایی و رونق می‌شود و همینطور بالعکس.مسئله دیگر هدفمند کردن تعطیلات و رونق گردشگری است. اگر تعطیلات را تقسیم کنیم و مثلا تعطیلی زمستانی داشته باشیم و شرایط را طوری ایجاد کنیم و تشویق کنیم که مردم به مناطق گرمسیر مسافرت کنند، آیا در این زمان خاص در مناطق گرمسیر و شهرهای جنوبی رونق ایجاد نمی‌شود و آیا توام با آن فشار کمبود گاز و افت انرژی از روی مناطق سردسیر برداشته نمی‌شود؟باید این ساختارها را ایجاد کرد. باید با هماهنگی مجلس و مجریان مربوطه، نگاه‌ها را به مقوله گردشگری تغییر داد.در صورت تغییر در نگاه‌ها، رونق گردشگری و اشتغالزایی در این زمینه، کار راحتی است و زمان کمی می‌برد.

گردشگری چه منافعی می‌تواند برای کشور ما داشته باشد ؟
گردشگری از چند منظر می‌تواند برای کشور منفعت ایجاد کند. اما از نظر من، منافع اقتصادی و سیاسی آن مهم‌تر است.از منظر اقتصادی، علاوه بر درآمدزایی کلان برای کشور، موجب ایجاد اشتغال نیز می‌شود. به طوری که گفته می‌شود، هر توریست بالقوه می‌تواند برای ۵ الی ۷ نفر شغل ایجاد کند.ما عادلانه‌ترین تقسیم ثروت را در صنعت توریسم می‌بینیم. چون فرد با دست خودش و به دلخواه و انتخاب خودش ثروت را تقسیم می‌کند؛ بین راننده تاکسی، رستوران، باربر، هتل، سوغات، صنایع دستی و غیره. از این‌رو به نظر می‌رسد در هیچ کسب و کاری، تقسیم منافع به این زیبایی و رضایت وجود ندارد.
از منظر سیاسی نیز ما کلی هزینه می‌کنیم که به دنیا بگوییم امنیت داریم، با ثبات هستیم، مردم مهربانی داریم، جنگ‌طلب و آغازکننده هیچ جنگی نیستیم، فرهنگ و آداب و رسوم زیبایی داریم و این تنها وقتی امکان‌پذیر است که دیگران ببینند نه این‌که بشنوند.پس از برجام که دغدغه‌ها و نگرانی‌های بین‌المللی برداشته شده است، اگر ما بخواهیم موفق شویم اولین تحرک ما برای رفع رکود، گردشگری است که هم ارزان‌تر است و هم میزان اشتغال آن برای رفع بیکاری بیشتر است.

دولت در این زمینه چه نقشی دارد ؟
مساله مهم این است که در این صنعت هر گونه فعالیتی باید به وسیله مردم انجام شود. بخش‌خصوصی باید به شدت در این مقوله درگیر شود؛ از احداث هتل، آژانس، تورگردانی و ... گرفته تا مسائل دیگر.دولت تنها باید حمایت کند برای توسعه زیرساخت‌ها و بقیه را به دست بخش‌خصوصی بسپارد. هر جا توریسم، دولتی بوده است ما ضرر کرده‌ایم. اگر امروز بسیاری از هتل‌ها استاندارد نیستند به خاطر این است که یا دولتی هستند یا شبه‌دولتی.وقتی بخش خصوصی در این زمینه قوی شد، حتی نظارت را هم می‌توان به خود اهل فن سپرد.به نظرم با توجه به این دیدگاه، ادغام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز کار صحیحی نبود. چون مقوله میراث و نگاهداشت آن، کاملا یک کار دولتی است و حفظ کلیت آن به دولت برمی‌گردد و از سویی به ندرت به اقدام سریع نیاز دارد.اما حوزه گردشگری نسبت به حوزه میراث فرهنگی پویاتر است. همه چیز در آن تحرک دارد و چون به بخش خصوصی وابسته است به ابتکار، خلاقیت و تصمیمات فوری نیازمند است

چه برنامه‌هایی برای جذب گردشگران خارجی می‌توانیم داشته باشیم ؟
یکی دیگر از ابزارهای گردشگری، ایجاد نمایشگاه‌ها به ویژه نمایشگاه‌ها و برنامه‌ریزی‌های منطقه‌ای‌ است.ما نباید فکر کنیم گردشگر یعنی فقط توریست چشم‌آبی، صرفا نباید غربی‌ها را به عنوان بازار هدفمان قرار بدهیم. هر کسی که بتواند پول و انگیزه این کار را داشته باشد، می‌تواند گردشگر باشد. علاوه بر غربی‌ها باید برای گروه‌های هدف متعدد برنامه‌ریزی کنیم. مثلا در منطقه خودمان می‌توانیم سناریوهای مختلفی برای خاورمیانه، آسیا و کشورهای حوزه خلیج‌فارس داشته باشیم. ژاپنی‌ها را به دیدن کویر ببریم، چینی‌ها را به دیدن آب و هوا و دیدن تنوع فرهنگی ایران دعوت کنیم، عرب‌‌ها را برای دیدن مناطق سرسبز و جنگلی بیاوریم و متناسب با هر کدام از این اهداف برای آن‌ها برنامه‌سازی کنیم و اوغات فراغت آنان را با منابع فرهنگی همان منطقه پر کنیم.در این اقلیم، بیش از ۳۰۰۰ نوع غذا و ۲۰۰ نوع نوشیدنی و عرقیات داریم که متاسفانه خیلی از آن‌ها در کمتر رستورانی تهیه می‌شود و این برای گردشگری، بی‌نظیر است. ما باید توانایی‌های خودمان را با سلایق طیف‌های گردشگری تطبیق بدهیم. تایلندی‌ها که مسلمان نیستند، پس چرا برند حلال را مطرح کردند و برای آن جشنواره گذاشتند، برای اینکه کسب و کار خوبی است برای جلب مسلمانان! ما نیز می‌توانیم مثلا جزیره‌ای مثل هندورابی که در نزدیکی کیش قرار دارد و خالی از سکنه است را به گردشگری بانوان با تمام مشاغل، کارکنان، خدمات و امکانات برای بانوان اختصاص بدهیم.فکر می‌کنم زمان آن رسیده است که روی پتانسیل‌ها، سوژه‌ها و داشته‌های خودمان تامل ‌کنیم.