رتبه بندی شرکت ها در محیط کسب و کار تلاشی علمی برای تخلیص بسیاری از اطلاعات پیرامونی محیط کسب و کار در قالب سنجه های ساده و قابل درک است.

رتبه بندی میتواند اطلاعات مفیدی در مورد وضعیت شرکت ها در مقایسه با رقبای خود در اختیار ذی نفعان از قبیل مدیران،سهامداران و سرمایه گذاران،اعتبار دهندگان و بانکها،مشتریان،دولت و سازمانهای دولتی و.. قرار دهد.
با کمک بررسی مداوم تحولات در رتبه بندی شرکت ها ،تشخیص جهت حرکت در کسب و کار های اقتصادی و شناسایی دورنمای رونق و رکود در صنایع مختلف و حتی ارزیابی میزان اثر بخشی سیاستهای اصلاحی اعمال شده،قابل پی گیری است.باید توجه داشت که دو روش کلی برای ارزیابی بنگاه های اقتصادی وجود دارد:
روش اول،روش ارزیابی جایگاه و نتیجه عملکرد شرکت هاست.بسیاری از فهرست های رتبه بندی متعارف در جهان از قبیل فورچون500،هزار شرکت برتر آمریکا ،FTSE،S&Pو ..براساس یک یا مجموعه ای از شاخص های خروجی گرا به رتبه بندی شرکت ها می پردازند.در واقع مبنای ارزیابی از جایگاه و عملکرد شرکت ها در این فهرست ها ،براساس یک یا مجموعه ای از شاخص ها با ماهیت ارائه خروجی و نتیجه عملکرد شرکت است.


روش دوم،روش ارزیابی فرآیندی عملکرد شرکت یا روشهای فرآیند گرا است.در این مدل های رتبه بندی ،معیار ارزیابی شرکت ها بر فرآیند کار تمرکز بیشتری دارد.این مدل ها بر مجموعه گسترده تری از شاخص ها اعم از کیفی و کمی و بردامنه وسیع تری از متغیرها که ورودی ها و فرآیندها و خروجی ها را در بر میگیرد،تکیه دارند.انواع مدلهای متداول ارزیابی کیفیت نظیر مدل دمینگ،بالدریج،EFQM و... در این گروه قرار دارند.بدیهی است که این مدل ها در ارزیابی یک شرکت خاص و به منظور گزارش دهی به مدیران و ذی نفعان مستقیم شرکت مناسب بیشتری دارند،چون به تفصیل درگیر عملکرد شرکت می شوند.اما دقیقا به همین دلیل،ازقدرت نفوذ کمتری برخوردارند.درواقع ،جامعه مخاطبان این نوع رتبه بندی ها محدود به ذی نفعان مستقیم شرکت است و شرکتهای مشارکت کننده در این نوع رتبه بندی ها نیز محدود است.
به دلیل نیاز به دامنه گسترده ای از اطلاعات برای محاسبه معیارهای ارزیابی در روشهای فرآیند گرا،در بسیاری از مواقع انجام بخش هایی از کار در این رتبه بندی ها بر خود ارزیابی استوار می باشند.
این مساله زمانی که قصد رتبه بندی میان شرکتهای زیادی را داریم،غیر قابل اتکاء خواهد بود.به همین دلیل از قابلیت روش های فرآیند گرا در تدوین فهرست های عمومی کاسته می شود.این که بسیاری فهرست فورچون ۵۰۰ را میشناسند و میدانند که مثلا شرکت اول این فهرست چه شرکتی است،امادر مورد رتبه بندی EQFM در آمریکا و یا کشورهای دیگر،اطلاعی در دسترس عموم نیست،نمونه ای از تفاوت قدرت نفوذ در این دو روش رتبه بندی است.
هدف از رتبه بندی شرکتهای برتر ایران عبارت است از :


((شفاف سازی فضای کسب و کارو جایگاه اقتصادی شرکتهای ایرانی و رتبه بندی آن ها از نظر میزان تاثیر گذاری در اقتصاد ملی ،با هدف گسترش رقابت در فضای کسب و کار بنگاه های اقتصادی))
با هدف فوق ، فهرست شرکت های برتر ایران (IMI-100) تناسب بیشتری با روش های رتبه بندی خروجی گرا(نتیجه گرا)دارد.چ.ن شفاف سازی جایگاه اقتصادی شرکت ها هدفی است که مدل های فرآیندگرا نمی توانندبه آن پاسخ گویند،به خصوص زمانی که تعیین جایگاه اقتصادی شرکت ها در مقایسه با هم مطرح است،نمی توانیم ارزیابی خود را محدود به چند شرکت خاص نماییم.افزایش تعداد شرکت ها نیز استفاده از روش های فرآیند گرا را به عنوان کاری مداوم و سالانه غیر ممکن میکند.
بنابراین ،فهرست شرکتهای برتر ایران،فهرستی برای شناسایی جایگاه اقتصادی بنگاههای اقتصادی بر مبنای روش رتبه بندی براساس روش های خروجی گرا است.
شاخص های مورد استفاده در رتبه بندی IMI-100:
با توجه به عمومیت فهرست IMI-۱۰۰ و وجود انواع شرکت های تولیدی و خدماتی شرکت کننده در این رتبه بندی،جهت همگن کردنرقم فروش این شرکتها ،در مورد اثر شرکتهای تولیدی و خدماتی رقم فروش خالص آنها منظور می شود،در مورد بانکها ز مجموع درآمدهای مشاع و غیر مشاع آنها استفاده میگردد و مجموع درآمدهای بیمه ای و درآمد حاصل از سرمایه گذاری ها نیز در مورد شرکت های بیمه ای لحاظ میشود.
پس از گزینش و رتبه بندی شرکتها براساس شاخص ((میزان فروش)) این شرکتها براساس 25 شاخص دیگر مقایسه و رتبه بندی می گردند.در مجموع ، شرکتهای مورد ارزیابی براساس 26 شاخص که در جدول زیر آمده است،رتبه بندی می شوند: