ناشناخته برای سرمایه‌گذار خارجی

‌ اجازه دهید بحث را با این پرسش آغاز کنم، آیا معادن و صنایع معدنی به‌خصوص فولاد، این پتانسیل را دارند که به عنوان پیشران رشد اقتصادی در نظر گرفته شوند؟

 

به طور کلی در کشور ما صنعت نفت پیشران اصلی اقتصاد به حساب می‌آید. بعد از نفت وقتی وارد بخش صنعت شویم، معدن و صنایع معدنی به عنوان یک صنعت مادر حرف اول را در میان محرک‌های اقتصادی می‌زند. معمولاً برای تعریف پیشران‌های اقتصادی به دنبال صنایع مولد می‌روند و صنایع معدنی یکی از صنایع مولد اصلی کشور به حساب می‌آید به همین دلیل به آن صنعت مادر گفته می‌شود. به هر حال وقتی قرار است صنعت فولاد پا بگیرد (از استخراج تا فرآوری) زنجیره تولید اشتغال فراوانی با خود به همراه دارد و طی این فرآیند درآمد ناخالص ملی افزایش پیدا می‌کند. به طور کلی بخش برجسته‌ای از رشد اقتصادی حوزه صنعت مربوط به معدن و صنایع معدنی می‌شود.

‌ بخش معدن و صنایع معدنی ما از چه پتانسیل‌هایی برخوردارند؟

تفاوت بزرگی که میان ایران و کشورهای همسایه وجود دارد این است که ایران خوشبختانه معادن بسیاری را در زمینه‌های مختلف در خود جای داده است، برای مثال ما هم‌اکنون بزرگ‌ترین معادن سنگ‌آهن را داریم، البته به دلیل پراکندگی معادن سنگ‌آهن در یزد، کرمان و خراسان، اندازه این معادن در مقایسه با کشورهایی چون برزیل و استرالیا کوچک به حساب می‌آید ولی هر کدام از این معادن به نوبه خود با ذخیره چندصد میلیون تنی و حتی برخی یک میلیارد تنی جزو معادن بزرگ محسوب می‌شوند. در حوزه مس، گستردگی معادن مس کشور بسیار زیاد است؛ در حوزه آلومینیوم، معادن آلومینا موجب رونق صنعت آلومینیوم شده؛ در زمینه سرب و روی، معادن بسیاری در کشور وجود دارد و در مجموع بخش فلزات ایران دارای معادن بسیار زیادی است که می‌تواند از آنها بهره‌مند شود. معادن تیتانیوم، طلا و بسیاری از فلزات قیمتی دیگر نیز در کشور یافت می‌شود و همه اینها می‌تواند به عنوان پتانسیلی برای رشد صنعت و به دنبال آن رشد اقتصادی در نظر گرفته شوند.

چراکه امروزه حمل‌ونقل مواد معدنی یکی از پرهزینه‌ترین مراحل است و بخش عمده‌ای از هزینه تولید را به خود اختصاص می‌دهد. به طور کلی کشورهایی در این بخش برنده به حساب می‌آیند که این مزیت نسبی را داشته باشند. از این‌رو کشورهایی که دارای معادن متعددی در داخل خاک خود هستند تا حد بسیار زیادی هزینه‌های حمل‌ونقل را کاهش می‌دهند. برای مثال در کشور ما بیشترین فاصله‌ای که یک ماده معدنی از معدن به واحد فولادسازی طی می‌کند به طور متوسط ۴۰۰ تا ۵۰۰ کیلومتر است بنابراین در مقایسه با فولادسازی که در کشورهای همسایه ما مشغول تولید است و باید سنگ‌آهن خود را از برزیل یا مثلاً استرالیا وارد کند یک مزیت بزرگ به حساب می‌آید. همین پتانسیل باعث شده ما در حوزه صنایع پایین‌دستی سرمایه‌گذاری‌های کلانی داشته باشیم. در واقع وجود معادن در کشور سرمایه‌گذاری در صنایع پایین‌دستی را از نظر اقتصادی توجیه‌پذیر می‌کند.

‌ چه مواردی مقرون به صرفه‌بودن یک سرمایه‌گذاری در حوزه معدن و صنایع معدنی را تعیین می‌کند؟

به طور کلی میزان سرمایه‌گذاری‌ها بسته به هدف موردنظر متفاوت خواهد بود. برای مثال در بخش فولاد برای تولید یک میلیون تن فولاد از سنگ‌آهن تا محصول نهایی که شامل مراحل مختلفی چون فرآوری سنگ‌آهن، کنسانتره‌سازی یا گندله‌سازی، احیا، تولید شمش فولاد و مراحل پایین‌دستی می‌شود در مجموع باید حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون یورو سرمایه‌گذاری شود. اگر بخواهیم تولید ۵۰ میلیون تنی داشته باشیم باید به این نکته توجه کنیم که بخشی از این ظرفیت موجود است چرا که بعضی از واحدهای تولید ناقص هستند به این معنا که یا صنایع بالادستی را ندارند یا پایین‌دستی. با وجود این اگر قرار باشد تولید ۵۰ میلیون تنی در این بخش داشته باشیم، از مرحله‌ای که سنگ‌آهن استخراج شده باید فرآوری آغاز شود و برای رسیدن به محصول نهایی چیزی در حدود ۳۰ میلیارد یورو باید سرمایه‌گذاری شود. البته باید توجه داشت که این هزینه‌ها جدا از بحث اکتشاف و استخراج است که در واقع باید هزینه آنها را نیز به سرمایه‌گذاری‌ها افزود.

‌ در مسیر سرمایه‌گذاری‌های خارجی چه موانعی وجود دارد؟ به منظور برطرف ساختن این مشکلات چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟

واقعیت این است که در ایران، سیستم بانکی قوی وجود ندارد. از سوی دیگر سرمایه‌گذاران در چنین صنعت بزرگی، به تنهایی و با سرمایه خود وارد گود نمی‌شوند، هرچند حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد از منابع مالی از خود سرمایه‌گذار حاصل می‌شود اما ۸۰ تا ۸۵ درصد از این سرمایه‌گذاری‌ها از منابع و تسهیلات بانکی تامین می‌شود. موضوعی که در این میان باید به آن اشاره شود این است که در کشور ما هم منابع مالی بانکی به این عظمت وجود ندارد و هم نرخ سود بسیار بالاست و در واقع این منابع گران هستند. بنابراین تنها منابعی که باقی می‌ماند، منابع خارجی است. این منابع خارجی می‌تواند به صورت تامین مالی یا سرمایه‌گذاری خارجی صورت بگیرد. به طور کلی حالت ایده‌آل این است که شرایطی در داخل کشور فراهم شود تا سرمایه‌گذار خارجی انگیزه لازم را برای سرمایه‌گذاری در بخش معدن و صنایع معدنی داشته باشد. در غیر این صورت می‌توان از تسهیلات خارجی و فاینانس نیز برای تامین منابع مالی مورد نیاز استفاده کرد. به هر حال باید شرایط لازم را فراهم کرد. بزرگ‌ترین مانعی که بر سر راه ورود سرمایه‌گذاران خارجی وجود داشت، بحث تحریم‌ها بود که خوشبختانه پس از برجام این مشکل حل شده است. با وجود صحبت‌هایی که در این خصوص می‌شود واقعیت این است که شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران اروپایی برای ورود به ایران و سرمایه‌گذاری یا تامین منابع مالی کافی در حوزه معدن اعلام آمادگی کرده و رویکرد مثبتی دارند. البته باید توجه داشت که برای تشویق سرمایه‌گذاران خارجی باید قوانین و مقررات و فضای امنیت جامعه برای سرمایه‌گذاران فراهم شود.

‌ نقش دولت و سیاستگذاران در فرآیند جذب سرمایه‌گذاران خارجی و توسعه صنایع معدنی چیست؟

دولت باید در کنار سیاستگذاری، نقش تسهیل‌کننده داشته باشد. در حوزه سیاستگذاری باید با توجه به تجربه کشورهای دیگر در جذب سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی، قوانین و راهکارهای عملی را ارائه کند. ایجاد امنیت برای سرمایه‌گذاران، ارائه طرح‌های تشویقی و انگیزشی، معافیت‌های مالیاتی برای مدت محدود و بسیاری از کارهای متداول دیگر باید در دستور کار دولت قرار گیرد. از سوی دیگر دولت باید با توجه به نیازهای کشور، خلأهای موجود در بحث تامین منابع مالی، پتانسیل‌های سرمایه‌گذاری و... سرمایه‌گذاران را هدایت کند. در حال حاضر ایران به عنوان یک کشور نفت‌خیز در عرصه جهانی شناخته شده است. به همین دلیل شاید برای جذب سرمایه در صنعت نفت با مشکل چندانی مواجه نباشیم. اما در بخش معدن، ایران یک کشور نوپا و شناخته‌نشده به حساب می‌آید. بنابراین باید پتانسیل‌های موجود در این حوزه را به سرمایه‌گذاران خارجی شناساند. البته در این میان نقش سرمایه‌گذاران ایرانی خارج از کشور بسیار حیاتی است.

‌ در دولت آقای روحانی چه اقداماتی در جهت تسهیل جذب سرمایه‌گذاران و ایجاد انگیزه برای آنها انجام گرفته است؟

در این خصوص صحبت‌هایی شده و داوطلبانی نیز ابراز تمایل کرده‌اند (البته نه برای ایرانیان خارج از کشور)، ولی این داوطلبان عمدتاً به دنبال این هستند که با سرمایه‌گذاری در بخش معدن، ماده خام را به کشور خود ببرند. برای مثال یک سرمایه‌گذار خارجی در خاورمیانه که در بخش فولادسازی مشغول به کار است ترجیح می‌دهد به جای واردکردن سنگ‌آهن از استرالیا یا برزیل، مواد اولیه موردنظر خود را از ایران وارد کند. در واقع چنین سرمایه‌گذارانی مشکلی را از ما حل نمی‌کنند. این یعنی فروش منابع خدادادی یا همان خام‌فروشی که اصلاً به صلاح نیست. در واقع وقتی ما صحبت از سرمایه‌گذاری می‌کنیم منظور سرمایه‌گذاری در معدن و صنایع پایین‌دستی برای صادرات محصولات نهایی است نه صادرات محصولات معدنی به صورت خام.

‌ مذاکرات انجام شده با سرمایه‌گذاران خارجی در چه مواردی صورت گرفته است؟ آیا امیدی به بهبود شرایط هست؟

ما در دو بعد وارد مذاکره شدیم، یکی فروش محصولات بود که در حال انجام آن هستیم. در حال حاضر ما به اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر محصولات معدنی خود را صادر می‌کنیم. بعد دیگر، مذاکره در خصوص تامین منابع مالی مورد نیاز برای طرح‌های توسعه‌ای بوده است که در این راستا نیز توافق‌هایی انجام شده و قراردادهایی نیز با شرکت‌های اروپایی منعقد شده و در حال حاضر در جریان فرآیند دریافت فاینانس هستیم و امیدواریم زودتر این موضوع نهایی شود.

‌ نقش بخش خصوصی در توسعه «صنعت معدن» و جذب سرمایه‌گذاری‌های مورد نیاز در این حوزه چیست؟

به هر حال هر کاری که در کشور بخواهد به مرحله اجرا برسد نیازمند حمایت دولت و مجلس است. ممکن است سرمایه‌گذاری‌های کوچک در مقیاس ۱۰ تا ۲۰ میلیون یورو بدون حمایت دولت امکان‌پذیر باشد ولی زمانی که صحبت از سرمایه‌گذاری‌های کلان می‌شود نمی‌توان بدون حمایت و پشتیبانی روانی و مالی دولت به موفقیت رسید. بحث اینجاست که سرمایه‌گذار می‌خواهد سرمایه خود را به کشوری وارد کند که تابعیت آن کشور را ندارد. همین موضوع غریبه بودن نسبت به محیط سرمایه‌گذاری، سیاستگذاری و کسب‌وکار ریسک‌هایی را با خود به همراه دارد. به همین دلیل سرمایه‌گذار خارجی قبل از ورود به کشور باید تمامی ریسک‌ها را تجزیه و تحلیل و ارزیابی کند که در قبال این خطرات چه دستاوردی خواهد داشت، چه حمایت‌هایی از او در این جهت می‌شود و چگونه می‌تواند این ریسک‌ها را کاهش دهد و مدیریت کند. دولت یا سیستم بیمه‌ای تا چه حد می‌توانند ریسک‌های موجود را پوشش دهند. کما اینکه زمانی که به دنبال تامین منابع مالی مورد نیاز از خارج کشور هستیم، بانک‌های زیادی اعلام آمادگی می‌کنند البته به شرطی که پوشش بیمه‌ای در قبال این فاینانس وجود داشته باشد. در واقع شرکت‌های بیمه خارجی باید حتماً منابع مالی را تضمین کنند تا اگر اتفاقی برای این منابع افتاد، شرکت یا شخصی که سرمایه و تجهیزات را وارد کشور می‌کند دچار خسارت نشود. در ایران هم به همین شکل است. وقتی یک سرمایه‌گذار قرار است پولش را به صنعت کشور وارد کند باید به نحوی ریسک آن به وسیله دولت یا شرکت‌های بیمه پوشش داده شود. بخش خصوصی تا حدی می‌تواند این ریسک را متقبل شود از جایی به بعد بدون وجود قوانین پشتیبانی‌کننده سرمایه‌گذاران این حمایت امکان‌پذیر نخواهد بود.

‌ گفته می‌شود برای اینکه معدن و صنایع معدنی به پیشران رشد اقتصادی تبدیل شود، نیاز به اجماع ملی است، نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟

هر کار بزرگی نیازمند زیربنای قدرتمند است. برای مثال همین معدن سنگان به عنوان یک منطقه معدنی محروم در شرق کشور که قرار است در آن ۲۰ میلیون تن کنسانتره تولید شود، نیازمند راه‌آهن برای حمل‌ونقل،‌ نیازمند آب برای فرآیندهای فرآوری، نیازمند برق، گاز و... است. بنابراین تمامی دستگاه‌های ذی‌ربط و نهادهای اجرایی به نوعی درگیر با این مساله هستند. مسلم است که بدون حمایت همه دستگاه‌ها و اتحاد و انسجام میان آنها این امر شدنی نیست. پشتیبانی نهادهای دولتی و اجرایی موجب پشت‌گرمی و اطمینان سرمایه‌گذار نیز می‌شود و بهتر می‌تواند روی اجرای پروژه متمرکز شود. در صورت پشتیبانی نکردن بخش دولتی، سرمایه‌گذار مطمئناً با مشکلات بسیار فراوانی مواجه خواهد شد. در واقع اجماع ملی مورد نظر من به این معناست که همه از هم پشتیبانی کرده و در کنار هم فعل خواستن را صرف کنند. فرض کنید فردی با ثروت بسیار زیاد بخواهد در این حوزه سرمایه‌گذاری و کارخانه‌ای تاسیس کند، ولی دولت به او آب، برق یا گاز ندهد، آیا این فرد می‌تواند پروژه خود را به سرانجام برساند؟

‌ سهم بخش معدن و صنایع معدنی از اقتصاد کشورهای معدنی نظیر برزیل و استرالیا چقدر است،‌ همچنین این سهم از اقتصاد کشور ما به چه میزان است؟

کشورهایی مانند استرالیا و برزیل عمدتاً معدنی هستند ولی همان‌طور که من در ابتدای بحث گفتم، ما یک کشور معدنی صرف نیستیم و صنایع نفت و پتروشیمی ما سهم بسیار بیشتری در اقتصاد کشور دارند. در واقع بخشی از منابع خدادادی ما را معدن تشکیل می‌دهد و از این لحاظ تفاوت بسیار زیادی با دو کشور استرالیا و برزیل داریم. به هر حال در حال حاضر در GDP کشور معدن سهم خوبی دارد. اگر بخواهیم به چیزی که در سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ به آن اشاره شده برسیم، معدن نباید سهمی کمتر از ۱۰ درصد در GDP داشته باشد.

فولاد مبارکه به عنوان بزرگ‌ترین فولادساز خاورمیانه چه نقشی در تولید ناخالص داخلی و پیشرانی اقتصاد داشته است؟

در حال حاضر فولاد مبارکه به تنهایی (بدون احتساب شرکت‌های زیرمجموعه‌اش) سهمی یک‌درصدی در تولید ناخالص داخلی کشور دارد و در GDP بخش صنعتی سهمی چهار پنج درصدی دارد. به طور کلی فولاد مبارکه در GDP نقشی اثرگذار دارد. اگر زیرمجموعه‌های این شرکت را نیز در نظر بگیریم سهم فولاد مبارکه بسیار بیشتر خواهد شد. با احتساب واحدهایی مانند فولاد هرمزگان، فولاد سپیددشت، فولاد امیرکبیر، سنگان و... سهم ما در تولید ناخالص داخلی به سه تا چهار درصد طی پنج سال آینده خواهد رسید. البته این سهم به شرطی است که طرح‌های ما در خصوص نزدیک شدن به معادن و تکمیل زنجیره تولید به انجام برسد.

‌ فولاد مبارکه برای تولید در سال جاری چه عددی را در برنامه خود پیش‌بینی کرده است؟

بر اساس برنامه‌ریزی‌های ما، در سال جاری پیش‌بینی می‌شود فولاد مبارکه معادل ۲/ ۶ میلیون تن تولید فولاد خام داشته باشد. از طرفی بر اساس برآوردهای ما، تولید فولاد هرمزگان تا پایان سال ۱۳۹۶ در حدود یک میلیون و ۴۰۰ هزار تن خواهد بود. پیش‌بینی ما از میزان تولید امسال فولاد سبا نیز یک میلیون تن بوده است. در مجموع انتظار داریم تا پایان امسال حدود ۹ میلیون تن تولید فولاد خام در گروه فولاد مبارکه داشته باشیم. مسلماً چشم‌انداز ما در خصوص تولید صعودی است و در سال آینده بر این میزان افزوده خواهد شد. بر اساس پیش‌بینی‌های ما، انتظار داریم در پایان سال جاری میزان صادرات فولاد مبارکه به ۵/ ۱ میلیون تن و فولاد هرمزگان به ۷۰۰ هزار تن برسد یعنی در مجموع باید دو میلیون و ۲۰۰ هزار تن صادرات داشته باشیم، که در مقایسه با سال گذشته شاهد تغییر خاصی نخواهیم بود. در واقع تولید ما نسبت به سال گذشته افزایش خواهد یافت ولی این افزایش تولید به دلیل رونق بازار و افزایش تقاضای بازار داخلی خواهد بود.