فرهاد رحیمی copy

 ممکن است بگویید این مساله خودش یک پدیده جامعه شناسانه است و نیاز به بررسی دقیق دارد، مگر میشود از کنار آدمی با دشداشه، شمشیر و عقال که میلیون ها دنبال کننده در فضای مجازی( همان فالوور خودمان) بگذریم؟ مگر می شود فلان کار را نکرد و البته در مقابل یک عده می توانند به آن ور بام بروند بگویند :حالا این همه سر و صدا برای چیه و بعد قطاری از افتخارات 3 هزار گذشته را راه بیندازید و چند بیت شعر هم تنگ آن بگذارید که وای بر خود تحقیری!

حالا اگر زد و خوردهای برخی دوستان مجازی باز تمام شد

(که هیچوقت نمی شود) برویم سر اصل مطلب! پرسیدم ما بر تن این دوستان اگر می آمدند چه می پوشاندیم؟ از اتفاق ما اینقدر تنوع لباس داریم که می توانستیم یک سلبریتی با این همه طرفدار را هر روز با یک دست لباس بومی از مناطق مختلف کشور بفرستیم جلوی دوربین و به جای رقص شمشیر الی ماشالا حرکات موزون محلی  را یادش بدهیم، اما آیا اینها کافی است! قطعا نه  و حتی کیلومترها با آنچه درست است فاصله داریم، به عبارت دیگر برندسازی با استفاده از سلبریتی یا آدم های پر طرفدار و معروف کار متفاوت و از اتفاق سختی است، بگذارید برایتان مثالی بزنم، مالک نیوکاسل که 80 درصد سهامش را شرکت سرمایه گذاری عمومی عربستان خریده پس آن 20 درصد لوتی پای نقاره اند اما نتیجه در حوزه برندسازی چه شد؟

بازیکنان گرانقیمتی به این تیم اضافه شدند وحالا با لباس جدیدی بازی میکنند که طراحی آن باب میل صاحبان 80 درصدیشان است، برندسازی یعنی این! همین مورد را تعمیم بدهیم به دیگر کارها و خریدهایی که تیم های فوتبال عربستانی، اماراتی یا قطری انجام داده اند؛ آنها بر تن بازیکنانشان لباس هایی می پوشانند که طراحی منحصر بفردی دارند، از عطری برای بازیکن شان سفارش می دهند که قبلا با تولیدکننده آن چک و چانه  خود را زده اند، ماشینی که سوار می شوند که کمپانی اش قرارداد دارند و هزارتا مانند اینها که درآمدهای بسیاری را نصیب صاحبان فلان باشگاه می کند؛ پس نتیجه شد ؟ اگر بتوانی درست، علمی و هوشمندانه از توانایی های سلبریتی ها استفاده کنی، می توانی امیدوار باشی سرمایه گذاری ات به ثمر بنشیند، برندی( نما نام) که در اختیارت هست را توسعه بدهی و به اصطلاح خلق ثروت کنی!

اما حضور یک سلبریتی فقط تنها این نیست، معمولا سبک زندگی ( همان کاری  که رونالدو و شمشیرش کرد) به شناسانده شدن فرهنگ و کشوری که مبدا به خدمت گرفتن فلان آدم معروف یا بازیکن فوتبال پرداخته، کمک می کند، اگر او عکسی از منظره تاریخی شهرتان بگیرد،  مثلا 80 میلیون دنبال کننده‌اش آن را می بینند، تازه اینها چند قلم کوچک آن است، در بسیاری از کشورها کسانی که ما آنها را سلبریتی می خوانیم و معمولا فقط زرق و برق یا برخی رفتارهای ناصواب چندتایی شان را می بینیم، منشا کارهای مهمی می شوند، مثلا برای کمک های خیریه در حوادث ناگوار پیش می افتند، برای کمک به مهاجران، مبارزه علیه تغییرات اقلیمی و محافظت از محیط زیست هم پیش قدم می شوند، به عبارت دیگر آنها واقعیتی هستند که به چشم یک فرصت بدانها نگریسته می شود حالا مگر خلافش ثابت شود.

باز هم برگردیم به همان مثال محبوب خودمان که هتل اسپیناس تهران با اسمش و البته حواشی حضوراش یک شبه در دنیا معروف شد، آقای رونالدوی پرتغالی وقتی پیراهن یک تیم را بر تن می کند، این ظرفیت را به وجود می آورد که باشگاه صاحب قرارداد با او،  بتواند هزاران دست لباس ورزشی خودش را بفروشد، حامیان مالی بزرگتری پیدا کند و البته تماشاگر بیشتری را جذب کند، تماشاگرانی که با جان و دل برای تیم شان خرج می کنند،  در این وسط هم صنعت طراحی و دوخت لباس هم تکانی می خورد، حتی میتوان مثلا نایکی را مجبور کرد بیاید  و کارخانه ای در جده  یا ریاض بزند که فلان کفش یا پیراهن محبوب را تولید کند.

بله، اقتصاد و برندینگ یک زنجیره از حلقه های تو در تویی است که در صورت کامل بودن، به همه دارندگان و متصدیانش سود می رساند، به جامعه برای تحقق اهدافش در بسیاری حوزه ها مثل گردشگری، تولید کالا و ارایه خدمات کمک می کند و البته می تواند ارزش آفرین هم باشد. برای همین است که نباید از خرج کردن برای برند ترسید و نباید به وضعیت حال بسنده کرد و صحنه رقابت را خالی گذاشت، به هر حال امروزدر دنیا آدم های پر طرفدار تاثیرگذارند و در وهله اول نمی توان آنها را تهدید تلقی کرد.  هرچند اگرچه در سال های گذشته تلاش‌هایی برای تقویت برندینگ با اهرم سازی از حضور سلبریتی‌ها در اینجا یا آنجای کشور صورت گرفته اما تکمیل نبودن زنجیره برندسازی نتوانسته آنطور که در دیگر نقاط دنیا نتیجه داده، چیزی نصیب اکوسیستم های اقتصادی داخلی کند و هنوز می بینم یک تبلیغ ساده از دشداشه، عقال و شمشیر که بر قامت رونالدو پوشانده شده، آنقدر دیده می شود  که همه‌شرکت‌های تبلیغاتی باید تا مدت‌ها حسرتش را بکشند! چرا، چون حلقه برندینگ ناقص است و نوع نگاه به این حوزه با وضعیت مطلوب فاصله فراوان دارد.