صندلی چرخدار عقوبت گناهکاران نیست

تلخیص: فاطمه باباخانی «بازنمایی» یکی از مفاهیم بنیادی در مطالعات رسانه‌ای است. بازنمایی راه و روشی است که از آن طریق، رسانه‌ها، حوادث و واقعیت‌ها را نشان می‌دهند. زبان، ابزار بازنمایی واقعیت است و تجلی‌های زبانی به صورت صدا، تصویر و... است که واقعیت را منعکس می‌کند. رسانه‌ها نیز از خصیصه چندزبانی برخوردارند که در این میان، رسانه‌های تلویزیون و سینما، دربرگیرنده تصویر و صدا است. در عصر حاضر رسانه‌ها به وسایلی ارتقا یافته‌اند که جامعه برای انتقال دیدگاه‌های فرهنگی، رفتارهای هنجاری و ارزش‌های اجتماعی از آنها استفاده می‌کند. شیوه‌ای که اقلیت‌ها در رسانه‌ها تصویر می‌شوند، نه‌تنها بازتاب‌دهنده‌ عقاید مسلط و نگرش‌های متعصبانه درمورد آن گروه‌ها است، بلکه آن تصاویر در شکل‌گیری رفتارها نیز بسیار موثرند. در زمینه افراد دارای معلولیت تصاویر و نمایش‌های رسانه‌ای، معرف، انعکاس‌گر و تداوم‌بخش افکار و عقاید در مورد افراد معلول است. این امر به‌ویژه برای افرادی که ارتباط خیلی کمی با افراد معلول دارند بسیار حائز اهمیت است. بازنمایی منفی از افراد دارای معلولیت قادر است حتی خودانگاره این افراد را دچار اختلال کند و تاثیر منفی بر آنان داشته و مانعی بر سر راه زندگی سازنده آنان محسوب شود. افراد معلول به‌ویژه جوانان برچسب‌ها و ادبیاتی را که رسانه‌ها از آن استفاده می‌کنند تا آنان را دریافت‌کنندگان منفعل سازمان‌های رفاهی نشان ‌دهند درونی می‌کنند. افراد معلول، با درونی کردن و باور تصویر ستمگرانه‌ای که از آنان ارائه می‌شود آگاهی کاذبی را در درون خود ایجاد و بسط می‌دهند. این آگاهی دروغین، بسیاری از آنان را به دنیایی ساکت توأم با پذیرش منفعلانه‌ای سوق می‌دهد که در نهایت آن را پذیرفته و به آن تن درمی‌دهند. اسطوره یا موجود رقت‌انگیز امروزه در رسانه‌ها تصاویر کلیشه‌ای از افراد معلول نمایش داده می‌شود که یا در نقش اسطوره‌هایی هستند که باید از آنان درس گرفت و الگویی برای تشویق افراد دیگر به حساب می‌آیند یا موجوداتی رقت‌انگیز و قابل ترحم محسوب می‌شوند. شوارتز، هفت کلیشه رایج در مورد معلولیت را طبق نظر نلسون ۱۹۹۶، اینگونه عنوان کرده است: «رقت‌انگیز، قربانی، قهرمان، عامل تهدید، ناسازگار، کسی که باید مراقبت و نگهداری شود، کسی که نباید زنده بماند.» اشخاصی رقت‌انگیز و قابل ترحم شاید بتوان گفت رایج‌ترین شکل استفاده از موضوع ناتوانی در رسانه پیرامون همین محور است. اخیرا این شیوه به دلیل افزایش تبلیغات اماکن خیریه بیش از گذشته استفاده می‌شود. این شیوه سعی دارد با برانگیختن حس ترحم افراد جامعه، احساس بخشندگی را در آنان تقویت کند. خصیصه رایج داستان‌های امروزی این است که فردی نیازمند و وابسته، مقابل یک شخصیت خوب، پراحساس و بخشنده ایفای نقش می‌کند. موضوعی برای خشونت در طول تاریخ، افراد معلول قربانی خشونت بوده‌اند، رومی‌ها، یونانی‌ها و هندوها در دوران باستان، اروپاییان در قرون وسطی و نازی‌ها در دوران جدید، بیشترین سهم را در شکنجه و کشتار افراد معلول داشته‌اند. از این رو، به نظر می‌رسد سوء‌رفتار و خشونت بیش از آنکه در میان سایر گروه‌ها و اقشار جامعه رایج باشد در میان افراد معلول بروز می‌کند. در اغلب فیلم‌ها و داستان‌ها، ناتوانی فرد در مراقبت از خود و کسب استقلال در زندگی، او را مستحق خشونت می‌سازد. اشخاصی شیطانی و شرور تصویری که شکسپیر از ریچارد سوم ترسیم می‌کند یا کاپیتان داستان موبی دیک با پای قطع‌شده و افراد بدون دست با هوک مصنوعی در داستان‌هایی مانند جزیره گنج، در همین زمینه قابل ارزیابی است. در روزنامه‌ها هم چنین تصاویری را می‌توان یافت. مانند اخبار حوادث و داستان‌های هیجان‌انگیزی که در آنها به شکل خاصی به رابطه نقایص جسمی و ذهنی و اقدامات جنایی پرداخته می‌شود. اشخاصی مرموز، نادر و عجیب افراد معلول گاه در جریان داستان فیلم یا درام تلویزیونی، برای القای فضای خاصی به‌کار گرفته می‌شوند مانند فریتز (Fritz) در فیلم فرانکشتاین، در حالی که در رمان اصلی، این شخصیت وجود ندارد و برای افزایش حس ترس و وحشت، کارگردان او را به داستان اضافه کرده است. یا در فیلم «خوب، بد، زشت» از دشمنی قدیمی صحبت می‌شود که یک پا ندارد و به «سرباز نصفه» معروف شده است. هرچند او تنها یک بار در فیلم ظاهر می‌شود و چند جمله هم بیشتر سخن نمی‌گوید، تصویری کامل و قوی از وحشیگری، خشونت و زشتی ارائه می‌کند؛ عبارت «سرباز نصفه» این پیام را انتقال می‌دهد که افرادی که یک پا ندارند، انسان‌هایی نصف و نیمه و احتمالا شرور هستند. انسان‌هایی شگفت‌آور، باورنکردنی و فوق‌ستاره این شاید شبیه کلیشه‌ای باشد که سیاهپوستان را دارای قدرتی به مراتب بیشتر از سفیدپوستان نمایش می‌دهد. در فیلم‌ها گاه افراد معلول را با توانایی‌های جادویی جلوه می‌دهند که قدرتی ماورای قدرت انسانی دارند، همچنان که اغلب، نابینایان به عنوان کسانی که دارای حس ششم هستند یا شنوایی قدرتمندی دارند، شناخته می‌شوند. در میان مجموعه‌های تلویزیونی هم مواردی از این دست وجود دارد، از جمله «ایرون ساید» که در ایران هم به نمایش درآمده و داستان کارآگاهی است که بر صندلی چرخدار می‌نشیند و بسیار قوی عمل می‌کند یا مجموعه «لانگ استریت» که داستان کارآگاه نابینایی را روایت می‌کند که قدرت شنوایی فوق انسانی دارد. موضوعی برای ریشخند، تمسخر و استهزا خندیدن به ناتوانی چیز تازه‌ای نیست، طی قرن‌ها افراد معلول، موضوعی برای سرگرمی و تفریح افراد غیرمعلول بوده‌اند. کتاب‌های فکاهی بسیاری را در جوامع مختلف می‌توان یافت که تمرکز مطالب آنها بر نقص و ناتوانی افراد است. افراد کم‌توان ذهنی و برخوردهای آنان نیز بارها در داستان‌های کمدی مورد استفاده قرار گرفته است. حتی امروزه استهزای افراد معلول، بزرگ‌ترین ویژگی برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های کمدی به شمار می‌رود. کسانی که با خود دشمنی دارند رسانه‌ها گاه افراد معلولی را نمایش می‌دهند که به شدت متاثر از دیگران هستند. هنگامی که آنان بر مشکلاتشان فائق می‌آیند، زمانی است که تاسف خوردن برای خویش را کنار می‌گذارند، مثبت می‌اندیشند و روحیه مبارزه‌ را در خود قوی می‌کنند. این تغییر در بسیاری از فیلم‌هایی که اخیرا ساخته شده‌اند قابل مشاهده است؛ از جمله فیلم‌های «برگشت به خانه» و «متولد چهارم جولای» را می‌توان نام برد. گاه نیز مطالبی که افراد دارای ناتوانی را دشمن خویش نشان می‌دهند، در مطبوعات و رسانه‌ها دیده می‌شود. بار و تحمیل به جامعه این کلیشه با دیدگاهی که افراد معلول را نیازمند کمک و مراقبت افراد غیرمعلول می‌داند، مرتبط است. این تصور از آنجا ناشی می‌شود که نیازهای افراد معلول را بسیار متفاوت از دیگر افراد و به صورتی فرض کرده‌اند که جامعه امکان تامین آنها را ندارد. در سال ۱۹۳۰، رایش سوم در آلمان، این تصویر را در سلسله برنامه‌هایی، به نام اُتانازی* (Euthanasia) به طور جدی مطرح کرد. در این فیلم‌ها که با تبلیغات گسترده‌ای ارائه می‌شد، افراد معلول به صورت موجوداتی نباتی نشان داده می‌شدند که تنها قادر به زیست هستند نه زندگی و از این رو باید از صحنه اجتماع حذف شوند. همین موضوع در سال ۱۹۹۰ در یک برنامه تلویزیونی با عنوان «تام را خوب نگه دارید» در انگلستان به نمایش درآمد. تا زمانی که این تصویر وجود داشته باشد، این باور که جامعه بدون افراد معلول بهتر خواهد بود، هرگز از بین نخواهد رفت. اشخاصی از نظر جنسی غیرعادی سابقه این موضوع را که در ادبیات و هنر بسیار به آن اشاره شده است، در دوران باستان هم می‌توان یافت. این موضوع بیشتر در مورد مردان گفته شده و زنان سهم عمده‌ای در این خصوص ندارند. در کتاب «ادیسه» هومر که ۵۰۰ سال پیش از میلاد نگاشته شده است، از نگرانی نسبت به همسری مبتلا به «فلج» سخن به میان آمده است. به هر حال اینکه افراد معلول به گونه‌ای در فعالیت جنسی ناتوان نامیده شده‌اند، بسیار مطرح شده است. مواردی از این کلیشه را می‌توان در موسیقی پاپ، فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی نیز مشاهده کرد. کسانی که قادر به مشارکت کامل در زندگی اجتماعی نیستند این کلیشه ناشی از نوعی غفلت است. افراد معلول به ندرت به عنوان عناصر فعال و مولد اجتماع مانند دانش‌آموزان، معلمان، کارگران، کارمندان یا والدین نشان داده می‌شوند. فقدان چنین تصویری این ذهنیت را ایجاد می‌کند که این افراد باید جدا از دیگران زندگی کنند. اشخاص «عادی» تحول تازه در نمایش شخصیت افراد معلول، حضور آنان در رسانه به عنوان افراد عادی و طبیعی است که تنها دارای اختلال هستند. این تحول را به ویژه در تلویزیون، تبلیغات شرکت‌ها و فیلم‌ها می‌توان دید. متاسفانه اکثر این تصاویر تک‌بعدی هستند و کمتر به انعکاس تجربه معلولیت می‌پردازند، اما به هر حال گامی در مسیر عادی‌سازی زندگی اجتماعی این افراد تلقی می‌شوند. سینمای ایران و معلولیت متاسفانه مرکز مشخص یا اسناد معتبری که بتوان در آنها تاریخچه سینمای معلولیت در ایران را بررسی کرد وجود ندارد. اما با یک نگاه کلی می‌توان گفت در اغلب موارد، شخصیت‌ها و افراد دارای ناتوانی جسمی در سینما، تلویزیون و روزنامه‌ها، به شیوه‌ای صحیح و واقعی نشان داده نمی‌شوند و بیشتر صورتی منفی دارند، برای مثال مانند فرد فلجی که ناهنجار یا جنایتکار است. در ضمن اغلب جنایتکاران دارای معلولیت نشان داده می‌شوند، چنان که به گونه‌ای تلخ و گزنده این امر القا می‌شود که به واسطه شرارت و بدی ذاتی خود به ناتوانی و معلولیت گرفتار شده‌اند. این طرز تلقی را سال‌های اخیر در چند مجموعه نمایشی که در تلویزیون ایران و در ماه رمضان به نمایش درآمده‌اند به راحتی می‌توان ملاحظه کرد. افرادی که با وجود برخورداری از ثروت به واسطه برخی گناهان یا اعمال ضداخلاقی اینک به بیماری سخت و کشنده‌ای دچار شده‌اند یا گرفتار صندلی چرخ‌دار هستند. یا در صدا و سیما شاهدیم که صرفا در روز جهانی افراد معلول به سراغ یک آسایشگاه رفته و افراد معلول به نمایش درمی‌آیند. درحالی که ۳۶۴ روز دیگر سال کاری برای این گروه اجتماعی انجام نمی‌شود. فصل دوم: پایان نامه پریسا افتخار با موضوع «بازنمایی معلولیت در سینمای ایران». استاد مشاور: دکتر فاطمه عزیزآبادی فراهانی و دکتر محمد کمالی. استاد راهنما: دکتر محمد سلطانی‌فر. دفاع در بهمن سال ۱۳۹۱ با نمره کامل *شیوه‌ای برای پایان دادن به زندگی بیماران لاعلاج است که برای رهایی آنان از رنج کشیدن، بدون درد یا با دردی کم اعمال می‌شود.