مدیریت از دست دادن

یک هفته بعد از آن به یک الگوی جدید رسیدم. روزها دیوانه‌وار بودند. روزهایی پر از تشریفات، دیدارها، ترتیباتی که باید انجام می‌شد. خود را تا جای ممکن در اجتماع غرق کرده بودم و در عین حال غم و اندوه در وجودم بود. وقتی هیاهو از بین رفت، پشت میز پدرم نشستم، لپ‌تاپم را بازکردم و مشغول کار شدم. متوجه شدم که این کار آرامش‌بخش است و بعد از آن خیلی زود به دفتر کار برگشتم. کارها، ضرب‌الاجل‌ها و همکاران به‌طور همزمان باعث شدند از غم فاصله بگیرم و حضور پدرم را احساس کنم. محل کار جایی بود که او را بیش از پیش زنده می‌دیدم. جایی‌که همیشه می‌توانستم او را در آنجا پیدا کنم.

این روزها زیاد به آن خاطرات رجوع می‌کنم، روزهایی که پر از درد از دست دادن عزیزان بودند و پر از خاطرات کار و تجربه‌ای از یک شیوه زندگی. امسال غم و اندوه همه‌جا را فرا گرفته است، اگرچه درباره آن نوشته‌شده و درباره آن بحث شده است اما اکنون با شروع سال جدید با شدت بیشتری احساس می‌شود. بخشی از آهنگ تعطیلات که می‌گوید: «تمام آنچه که من برای کریسمس می‌خواهم تو هستی.» وقتی غم از دست دادن کسی را در دل داریم معنای پررنگ‌تری پیدا می‌کند.

بله، امسال غم و اندوه همه‌جا را فرا گرفته است اما ما هیچ‌جایی برای عزاداری نداریم به‌جز آنلاین. حال که زندگی اجتماعی و کاری مجازی شده است، بسیاری از افراد دسترسی به آداب و رسوم آشنا، دورهمی‌ها و روال‌های معمولی که جهت تسلی‌خاطر برای عزیزان از‌دست‌رفته صورت می‌گرفت را از دست داده‌اند. از‌دست‌دادن چند چیز می‌تواند ما را در معرض خطر قرار دهد و این مساله نیاز به مدیریت دارد. نوعی مدیریت متفاوت از آنچه مدت‌ها به آن عادت کرده بودیم.

 غم پیچیده

غم و اندوه تجربه شخصی از‌دست‌دادن است. عزاداری فرآیندی است که از طریق آن یاد می‌گیریم با کمک دیگران با از دست دادن روبه‌رو شویم، آشفته شویم و بعد اندک‌اندک به زندگی بازگردیم. سال گذشته پس از خواندن کتاب پرشوری از روانشناس بریتانیایی جولیا ساموئل تحت‌عنوان «غم و اندوه کارآیی دارد» با او درباره مقاله‌ای که همراه با سالی میتلیس پروفسور دانشگاه آکسفورد نوشتم، مصاحبه کردم. ساموئل با صحبت درباره اینکه «تجربه از‌دست‌دادن واقعا چقدر فیزیکی است» مرا تحت‌تاثیر قرار داد. عزاداری کاری است که ما با بدن خود و با یکدیگر انجام می‌دهیم. این کار به استقامت و فضا نیاز دارد.

او همچنین تاکید کرد که برای بسیاری از افراد، همان‌طور که برای من هم صادق بود، کار و محل کار می‌تواند یکی از آن فضاهایی باشد که به عزاداری کمک می‌کند.

‌کار می‌تواند احساس استقامت و پیش‌بینی‌پذیری ایجاد کند و محل کار می‌تواند باعث آرامش باشد. کار روزمره آرامش‌بخش است. گاهی اوقات همکارانی که به ما اهمیت می‌دهند می‌توانند به اندازه اعضای خانواده باارزش و در عین‌حال کم‌توقع‌تر ‌باشند. ما همکارانی را که عزیزی را از دست داده‌اند در آغوش می‌گیریم؛ تیم ما هنگام مواجهه با از‌دست‌دادن یکی از اعضای خود دورهم می‌نشینند؛ یا بی‌سروصدا در کنار هم کار می‌کنیم تا از غم و اندوه خود عبور کنیم.

حال چه اتفاقی می‌افتد وقتی در محاصره غم و اندوه هستیم  و برای ماه‌های متوالی دور از هم و با فاصله کار و زندگی می‌‌کنیم؟ ساموئل اخیرا به من گفت: «بسیاری از غم‌ها منجمد باقی خواهند ماند، چراکه بسیاری از افراد پشتیبانی و حمایت کافی برای غمگین‌بودن خود را نخواهند داشت.» این شرایطی است که در آن تجربه عادی و سالم عزاداری می‌تواند با یک چرخش ناتوان‌کننده همراه باشد که به آن اصطلاحا «غم‌پیچیده» گفته می‌شود. این اصطلاح به تداوم درد مزمن، بی‌علاقگی و گمراهی مدت‌ها بعد از آنکه کسی را از دست دادیم، اشاره دارد.

از هم‌اکنون گزارش‌هایی درباره خستگی مزمن، عصبانیت و بی‌حسی در محیط کار حاصل شده است. تجربیاتی از این دست اغلب به‌عنوان علائم فرسودگی شغلی، بعد از انفجار درونی ناشی از وحشت در یک دوره بحران ۹ماهه ظهور می‌کنند. اما طی یک سال پر از تجربه از‌دست‌دادن توام با فاصله‌داشتن از یکدیگر چنین تجربیاتی می‌توانند بیانگر یک مجموعه غم‌پیچیده باشند.

من گمان می‌کنم حتی کسانی که از کار مجازی و دورکاری استقبال می‌کنند نیز با عزاداری مجازی راحت نیستند و از آن استقبال نمی‌کنند. به‌عنوان مثال، ‌اخیرا متوجه شده‌ام که لینکداین هم رویه خود را تغییر داده است. در سال ۲۰۲۰ تعداد بیشتری از افراد درباره اینکه از شبکه خود ناامید شده‌اند، بحث کردند. به گفته بیل کورنل، روان‌درمانگر و نویسنده آمریکایی متخصص در ماهیت تجسم‌یافته روابط و از دست‌دادن‌ها، این مبادلات مجازی ممکن است تاثیرگذار باشند، اما کاملا شبیه لمس واقعی نیستند. کورنل طرفدار کلمه کار از راه‌دور به‌جای کلمه کار مجازی است تا به خود یادآوری کنیم که کار با این روش نیز ضرر دارد، یعنی مجاورت فیزیکی. کورنل استدلال می‌کند؛ هنگامی که دور بودن خود را قبول می‌کنیم، می‌توانیم اثرات آن را درک کنیم. به‌عنوان مثال، خستگی که بعد از یک کنفرانس ویدئویی احساس می‌کنیم، ممکن است ریشه در این واقعیت داشته باشد که هر جلسه که در زوم برگزار می‌کنیم به‌طرز ماهرانه‌ای به ما یادآوری می‌کند که حتی اگر همکاران ما بسیار زنده در مقابل ما نشسته باشند، اما در بطن موضوع ما یکدیگر را از دست داده‌ایم. ساموئل با همین استدلال به من یادآوری کرد که از‌دست‌دادن رفاقت و روال کار اداری باعث خاتمه روابط ما با کار و همکاران نمی‌شود اما یافتن راه‌های جدید برای فراخوان حضور، صبر و حمایت نیاز به ایجاد فضا و آمادگی از‌دست‌دادن دارد.

 چگونه می‌توان فضایی برای از‌دست‌دادن ایجاد کرد

بسیاری از خسارت‌ها قابل‌جبران نیستند، اما فضای عزاداری برای این خسارت‌ها می‌تواند در محیط کار مجددا ساخته شود و مدیران برای انجام این کار بهترین موقعیت را دارند. آنها کسانی هستند که می‌توانند افراد را در زمان از‌دست‌دادن سرپا نگه دارند، خواه مرگ عزیزان یا از‌دست‌دادن کار یا شریک‌زندگی، به آنها در سالم‌ماندن، وفاداری و بهره‌وری کمک می‌کنند. در اینجا به ذکر نحوه انجام این کار می‌پردازیم.

در ابتدا، قبول کنید که افراد مضطرب، آسیب‌پذیر و گمراه می‌شوند، این شامل خود شما هم هست. طوری وانمود نکنید که گویی همه‌چیز عادی است؛ تجربه خود را به اشتراک بگذارید، از دیگران بخواهید آنها نیز تجربه خود را بازگو کنند و این رفتار را عادی کنید. حتی تنها اینکه بگویید دلتان برای چه چیزهایی در روزهای کاری قدیم در محل کارتان تنگ شده است و اینکه برای مواجهه با این دلتنگی چه می‌کنید می‌تواند روح و روان شما را آزاد کند. دوم، بعد از همدردی، حقیقت را بگویید. برای این مساله شواهدی وجود دارد. فرض کنید مساله‌ای وجود دارد که در حال‌حاضر با آن مواجه هستیم. سوال بپرسید. شنیده‌شدن اضطراب افراد را کاهش می‌دهد، حتی اگر پاسخی برای سوالات آنها نداشته باشید. اگر پیش‌بینی درازمدت دشوار است، بهتر است اصلا پیش‌بینی نکنید. به‌عنوان مثال، به اشتراک گذاشتن درآمد ماهانه شرکت و برنامه‌های شما برای مقابله با افت‌شدید، بهتر و مفیدتر از آن است که با افراد درباره اینکه سه‌ماهه پیش‌رو تا چه حد روشن و امیدوارکننده است، سخن بگویید.

سوم، کار را ساده کنید. آن‌را مدیریت‌پذیرتر کنید. وقتی مضطرب هستیم و دورکاری می‌کنیم، این مساله به ما کمک می‌کند تا بر اهداف مشخص و معین تمرکز کنیم، تا بدانیم چه انتظاری از ما می‌رود و چه میزان کافی است. چنین صراحتی بالاخص زمانی اهمیت دارد که افراد به محل کار بازمی‌گردند، اما باز‌هم به حالت عادی قدیمی نمی‌رسد.

اینکه افراد بدانند از آنها انتظار می‌رود کجا، چه زمان و برای چه‌مدت کار کنند مهم است. غم و اندوه تصویرسازی ذهن را از بین می‌برد و آن را با تصورات ویرانگر پر می‌کند.

همانطور که افراد عزادار می‌توانند با تمرکز بر تنفس خود، وعده‌های غذایی یا ورزش معمولی به آرامش برسند، در کار قابل‌مدیریت نیز ارزش وجود دارد. غم و اندوه احساس اختیار را از بین می‌برد و کار می‌تواند به بازگرداندن آن کمک کند. ساموئل توصیه می‌کند: «داشتن کاری که می‌توانید وقتی احساس ناتوانی می‌کنید آن را انجام دهید، بسیار مفید است.»

همه این اقدامات به همکارانتان کمک می‌کند تا واقعیت را بپذیرند و آنها را به سمت زمان حال‌حاضر سوق می‌دهد. بهترین کاری که می‌توان انجام داد این است: یادآوری به خودمان که ما در حال‌حاضر اینجا هستیم. ما اغلب به کسانی که وظیفه مدیریت و رهبری را بر عهده دارند می‌گوییم که اعتماد‌به‌نفس را به تصویر بکشند، تخیل خود را گسترش دهند و بر آینده تمرکز کنند. کورنل هشدار می‌دهد که جهت‌گیری آینده «خوب است و هیچ اشکالی ندارد، اما این کار دشوار خواهد بود وقتی با افرادی نشسته‌اید که حتی نمی‌دانند برای هفته آینده چه برنامه‌ای دارند، چه رسد به آینده.»

با گفتن همه اینها منظورم این نیست که باید با یک «شیوه نرمال‌جدید» بد تعریف‌شده کنار بیاییم. مثل این می‌ماند که به کسی که عزیزی را از دست داده است بگوییم که «آن را فراموش خواهی کرد.» ما هیچ‌وقت آنها را فراموش نمی‌کنیم. اما ماندن در زمان حال، تمرکز بر واقعیت بی‌ثباتی و دوری می‌تواند به ما کمک کند که به راه خود ادامه دهیم و یاد بگیریم که با از‌دست‌دادن زندگی کنیم و شاید آرام‌آرام از طریق آن رشد کنیم.

برای آنکه مدیران بتوانند فضایی برای از‌دست‌دادن ایجاد کنند، باید آنقدر شجاعت داشته باشند که چیزی را در خودشان از دست بدهند؛ اصول و دستورالعمل‌هایی که مدت‌هاست به آنها جهت می‌دهد. با چرخش از آینده به‌حال، از تخیل برانگیخته به قلبی محکم، از اعتماد‌به‌نفس به توجه، یک مدیر می‌تواند به ما کمک کند تا راه خود را بازیابیم و آرام‌آرام کمی امید داشته باشیم. من قبلا هم نوشته‌ام که رها‌شدن از نسخه‌های قدیمی می‌تواند به ما کمک کند تا مدیریت را انسانی کنیم. به همین ترتیب، این ماه‌هایی که در آن همدیگر را از دست داده‌ایم می‌تواند به انسانی‌شدن کار کمک کند.

اگر این مساله به ما یادآوری کند که برای تقسیم و تسکین غم و اندوه خود به فضا نیاز داریم، دور بودن حتی ممکن است ما را به‌هم نزدیک‌تر کند. این ممکن است یک پایان امیدوارکننده برای یک‌سال از دست دادن باشد.