شکاف توسعه بین غرب و شرق

مهم‌تر از آن، اهداف جمعیتی همواره باید با درنظر گرفتن منابع موجود در کشور و در جهت کاهش نابرابری‌های منطقه‌ای تنظیم شوند. نابرابری فضایی و منطقه‌ای به دلیل منابع و قابلیت‌های متفاوت مناطق و مهم‌تر از آن تبعیض و بی‌عدالتی، امروزه به یکی از ویژگی‌های مسلط جامعه ایران تبدیل ‌شده است. استان‌های کشور از سطوح متفاوت توسعه‌یافتگی برخوردارند. بر این اساس تهران، اصفهان و سمنان توسعه‌یافته‌ترین و در مقابل سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد پایین‌ترین سطح توسعه را در کشور دارند؛ به‌طورکلی ۹ استان کشور در وضعیت توسعه‌یافتگی بالا، ۱۶ استان در سطح توسعه‌یافتگی متوسط و ۵ استان در سطح توسعه‌یافتگی پایین قرار دارند. هر چه از مرکز به سمت پیرامون و به‌ویژه جنوب شرقی کشور حرکت کنیم، فقر و توسعه‌نیافتگی بیشتر می‌شود. بر این اساس نوعی عدم‌تعادل منطقه‌ای توسعه بین نیمه شرقی و نیمه غربی کشور وجود دارد؛ برای مثال ۹۰ درصد اشتغال در بخش‌های صنعت و خدمات و ۹۰ درصد بیمارستان‌ها و مراکز خدمات بهداشتی در نیمه غربی کشور متمرکز است. پیامد این وضعیت آن است که حدود ۹۰ درصد جمعیت کشور نیز در بخش غربی کشور ساکن است و تراکم جمعیتی نیمه غربی حدود ۱۰ برابر تراکم جمعیتی در نیمه شرقی است.

ازاین‌رو بسیاری از تفاوت‌ها و نابرابری‌های جمعیتی متاثر از نابرابری در توسعه و امکانات است؛ استان‌های با سطح توسعه پایین، باروری و مرگ‌ومیر بالاتری دارند و همچنین الگوی مهاجرفرستی بر آنها غالب است. به‌بیان‌دیگر یکی از بسترهای مهم و کلیدی شکل‌گیری تفاوت در ویژگی‌ها و رفتارهای جمعیتی، توسعه نابرابر است. امروزه استان‌های کشور دارای سطوح متفاوتی از توسعه هستند. عدم‌تعادل در بهره‌گیری از مواهب توسعه‌ای منجر به باروری و مرگ‌ومیر بالا و تحرکات ناموزون جمعیت مانند مهاجرت از مناطق کمتر توسعه‌یافته به مناطق درحال‌توسعه یا توسعه‌نیافته‌تر شده است. تمرکز زیرساخت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری در مکان‌های خاص موجب می‌شود در بلندمدت نابرابری فضایی شدید میان مناطق پدید آید. نابرابری فضایی موجب می‌شود از فضا استفاده بهینه به عمل نیامده و تراکم جغرافیایی فقر و تشدید محرومیت برخی از مناطق افزایش یابد. تخصیص بهینه و داوطلبانه نیروی انسانی به‌ویژه نیروی انسانی متخصص در مناطق به‌درستی صورت نگیرد، باعث تشدید مهاجرت‌های بی‌رویه شده و توزیع بهینه جمعیت در فضا را ناممکن ‌سازد و به‌طورخلاصه نابرابری فضایی امکان بروز فقر بیکاری و مهاجرت را افزایش داده است.

بنابراین تفاوت‌های منطقه‌ای، توسعه یکی از عوامل موثر بر اختلاف سطح شاخص‌های جمعیتی مناطق مختلف در ایران است. هرچند ایران در دستیابی به بسیاری از اهداف توسعه در سطح ملی موفق بوده، هنوز تفاوت‌های منطقه‌ای در شاخص‌های توسعه موجود است. برخی مناطق از جمله سیستان و بلوچستان از سطح باروری حدود سه یا بیشتر برخوردارند و هنوز میزان مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان در این مناطق بالاست. تفاوت درآمد و سطح فقر در این مناطق نیز نسبت‌به سایر استان‌های کشور بالاست.  تفاوت‌های موجود در درآمد و دسترسی نابرابر به خدمات آموزشی و بهداشتی، توانایی افراد را در برنامه‌ریزی برای خانواده‌شان تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.بنابراین کاهش تفاوت‌های درآمدی و از بین بردن تفاوت‌های منطقه‌ای نیازی ضروری برای کشور محسوب می‌شود.  بی‌توجهی به این مساله، به این معنی است که درصد قابل‌توجهی از جمعیت فقیر خواهد ماند و نمی‌توانند در برنامه‌های توسعه شرکت کنند. البته حساب‌های استانی و ملی و نیز نقشه‌های فقر می‌توانند در نشان ‌دادن سطح نابرابری در مناطق مختلف کشور مورد استفاده قرار گیرند. 

تحولات سریع و چشمگیر جمعیتی در دهه‌های اخیر، ضرورت توجه به وضعیت و شاخص‌های منطقه‌ای جمعیت برای برنامه‌ریزی و سیاستگذاری‌های جمعیت در کشور را دوچندان کرده ‌است. سیاست‌های جمعیتی در دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ بیشتر بر کاهش رشد جمعیت متمرکز بودند، اما درحال‌حاضر همگام با سیاست‌های کلی جمعیت، برنامه‌های آینده جمعیتی ‌باید چندجانبه بر جامعه باشند و ابعاد مختلف جمعیت از جمله گروه‌های مختلف جمعیتی، تفاوت‌ها و نابرابری‌های منطقه‌ای اشتغال و نیازهای نوجوانان و جوانان، مهاجرت و حاشیه‌نشینی سالمندان و کیفیت سلامت جامعه و... را شامل شوند. علاوه‌برآن، با توجه به وضعیت انتقالی جمعیت سیاست‌های جمعیتی ‌باید پویا بوده و قابلیت انعطاف در برابر شرایط جدید را داشته باشند؛ مهم‌تر از آن، وضعیت حال و آینده جمعیت ‌باید در برنامه‌های توسعه و بودجه‌های ملی، بخشی و منطقه‌ای ادغام شوند.