آسیب‌های از دست دادن ناگهانی شغل

از دست دادن ناگهانی شغل ممکن است زمانی رخ دهد که شما از کار خود اخراج می‌شوید یا زمانی که استعفا می‌دهید زیرا احساس می‌کنید چاره‌ای ندارید (مثلا نقض‌‌های اخلاقی در سازمان خود مشاهده می‌کنید که نمی‌خواهید بخشی از آن باشید)، به قسمت دیگری در سازمان خود منتقل می‌شوید، یا زمانی که خسته شدید و تصمیم به ترک شغل خود گرفتید. صرف نظر از دلیل ترک شغل، از دست دادن ناگهانی شغل می‌تواند آسیب‌زا باشد. مایک سخت تلاش کرد تا موفق شود و دهه‌ها از زندگی حرفه‌‌ای خود را وقف این سازمان کرده بود. اندوه او عمیق و دلخراش بود و او را با احساسات خشم، خیانت، انزوا، شرم و ناامیدی تنها گذاشت.

این عواطف می‌توانند شدید، ناخوشایند و حتی غیرقابل کنترل باشند، به‌‌ویژه زمانی که به موقعیت یا سطح درآمد خاصی دست یافته‌‌اید، مسوولیت مالی یک خانواده را به دوش می‌‌کشید، یا زمانی که کار به یک نشانگر ذاتی ارزش اخلاقی شما تبدیل شده است. همچنین ممکن است متوجه شوید که تغییر اجباری، روال‌‌ زندگی روزمره شما را مختل می‌کند و فشار قابل توجهی بر رابطه با شریک زندگی‌‌تان وارد می‌کند. در میان این اندوه، بسیار مهم است که به دنبال کمک باشید تا بتوانید شفافیت ذهنی و توانایی خود را برای برداشتن گام‌‌های سالم و سازنده دوباره به دست آورید. این نکات را در نظر بگیرید تا به شما کمک کند در طول این فرآیند آسیب نبینید، دوباره به هدف خود وصل شوید و مهم‌تر از همه، التیام پیدا کنید.

   شفقت به خود را تمرین کنید.

اگر پس از ترک ناگهانی شغلتان بر نقش خود تمرکز کنید، ممکن است احساس شرم یا گناه کنید. ممکن است به خودتان نهیب بزنید و از خود بپرسید: «من چه کار کردم که سزاوار این شکست بودم؟ برای جلوگیری از این افکار که «چه کاری می‌توانستم انجام دهم یا ندهم‌» بهتر است که شفقت به خود را تمرین کنیم. در ابتدا، درک کنید که این دوره یکی از سخت‌ترین دوران زندگی شماست، بنابراین باید نسبت به خودتان ملایم‌‌تر باشید. سپس، ارتباط خود را با افرادی که در خارج از محل کار دوستشان دارید، مضاعف کنید - زمان با کیفیتی را با آنها بگذرانید تا با نشاط شوید، تنش را کاهش دهید و به احساس ارتباط خود با دیگران کمک کنید. با به اشتراک گذاشتن شجاعانه احساسات خود با دیگران و پذیرش کمک و حمایت آنها، به خود اجازه دهید آسیب‌پذیر باشید.

   به نیازهای برآورده نشده خود توجه کنید.

براساس مدل SCARF دیوید راک، از دست دادن شغل - صرف نظر از دلیل آن - هر پنج بعد اجتماعی انسانی را نقض می‌کند: Status: موقعیت اجتماعی و حقوقی فرد،Certainty: اطمینان و توانایی پیش‌‌بینی آینده،Autonomy: خودمختاری و احساس کنترل روی رویدادها،Fairness: انصاف، همه دوست دارند که برخوردی منصفانه با آنها شود. برای بسیاری از افراد، از دست دادن شغل یکی از استرس‌زاترین و دردناک‌ترین رویدادهایی است که تجربه کرده‌اند. اگر این تعریف به نظر شما شبیه است، احساس خود را دست‌کم نشمارید. به خود اجازه ناراحتی و همچنین زمان کافی برای فکر کردن درباره آنچه برای بهبودی نیاز دارید، بدهید. بر این تمرکز کنید که دوباره به کمال برسید. شروع به نوشتن مواردی که احساس می‌کنید از دست داده‌‌اید و آنچه برای حرکت به جلو نیاز دارید، کنید و آنها را برای خود مشخص کنید. سپس، فهرستی از افراد و تجربیاتی که دوست دارید و مشتاقانه منتظر آنها هستید اضافه کنید. این کار به شما کمک می‌کند تمرکز ذهنی خود را از ترک کار و عدم اطمینان به کنترل و حرکت رو به جلو تغییر دهید.

   روی چیزی که می‌توانید کنترل کنید، تمرکز کنید.

از هوش هیجانی خود برای تنظیم واکنش بیش از حد یا کم به شرایط فعلی خود و تمرکز بر آنچه می‌توانید کنترل کنید، استفاده کنید. جست‌وجو برای یافتن توضیحی برای اینکه چرا این اتفاق برای شما افتاده است امری زیانبخش است، زیرا شما را در گذشته نگه می‌‌دارد و حرکت رو به جلو را تضعیف می‌کند. واقعیت را بپذیرید و در عین حال سطحی از خوش‌بینی را حفظ کنید و درک کنید که در نهایت از آن عبور خواهید کرد. این کار شما را در حالت حل مساله قرار می‌دهد که بر خلاف حالت خودکنترلی عاطفی است. پذیرفتن، کلید رها کردن و ادامه دادن است. در ابتدا برای شغلی که مطابق با معیارهای شما است و از مهارت‌‌ها و توانایی‌‌های شما استفاده می‌کند، درخواست دهید. در این مدت می‌توانید با کار داوطلبانه در حوزه تخصصتان خود را مشغول کنید. داوطلب شدن به شما کمک می‌کند تا اعتماد به نفس خود را بازیابید و سطح استرس خود را کاهش دهید.

  آنچه را که نمی‌توانید کنترل کنید بپذیرید و برای ادامه دادن آماده شوید.

  حتی اگر این شرایط چیزی نبوده است که شما آن را می‌خواهید، سعی کنید این تغییر را بپذیرید و از آن درس بگیرید. با مقاومت غریزی در برابر فرصت‌‌ها یا فرصت‌‌های جدید، به مانع خود تبدیل نشوید. در عوض، از این فرصت استفاده کنید و درباره درس‌‌های مثبتی که با از دست دادن شغلتان گرفتید، فکر کنید.   این درس‌‌ها در طول مصاحبه‌های شغلی بعدی شما بسیار ارزشمند خواهد بود. این یک چالش است که در مقابل فرد استخدام‌‌کننده یا مدیر استخدامی چهره‌‌ای شاد داشته باشید، به جای آنکه در غم شغل قدیمی خود باشید و به فکر دوباره طرد شدن باشید. می‌توانید از درس‌‌ها و تجربه‌های آخرین شغل خود به عنوان انگیزه‌‌ای برای ایجاد پاسخ‌‌های قوی برای مصاحبه بعدی خود استفاده کنید. این امر باعث افزایش اعتماد به نفس شما می‌شود که در زبان بدن شما منعکس می‌شود.

   دیدگاه خود را تغییر دهید و ذهن خود را باز نگه دارید.

تمرکز بر احتمالات آینده و چشم‌اندازی از خود ایده‌آل شما، به تدریج واکنش عاطفی شما را از غم و اندوه و از دست دادن به احساس خونسردی، کنترل و اعتماد به نفس تغییر می‌دهد. بدانید که تغییر از شوک و اندوه به امید به فرصت‌‌های جدید نیازمند زمان، تلاش و هدف است. این تغییر اجباری را به عنوان یک شانس در نظر بگیرید.

همان‌طور که به سمت جلو حرکت می‌کنید و شروع به کشف فرصت‌‌های کاری جدید می‌کنید، برای انتخاب یک شغل حتی «در وضع میانه»  - شاید با کاهش دستمزد، یا شغلی که در زمینه مورد نظر شما نیست - آماده باشید و به جای تلقی کردن آن به عنوان یک شکست آن را به عنوان فرصتی برای رشد در نظر بگیرید. در حالی که از دست دادن ناگهانی شغل دوره‌ای غیرقابل انکار، دردناک و استرس‌زا در حرفه شما را نشان می‌دهد، اما می‌توانید از این زمان به عنوان فرصتی برای به دست آوردن دوباره تمرکز خود، تجربه‌های جدید و تعریف مجدد نحوه زندگی خود استفاده کنید. شغل شما در نهایت نشان‌دهنده شخصیت شما است و باید مطمئن باشید در جایگاه واقعی خود و مطابق با مهارت‌هایتان قرار دارید. فکر کردن به اینکه در حال ایفای نقشتان در یک سازمان هستید و شغلتان شخصیت شما را تعیین نمی‌کند، امری سهل است. این رویکرد به ویژه زمانی صادق است که مدت زمان زیادی در کار خود مشغول هستید. هنگامی که بتوانید کار خود را از هدف خود جدا کنید، متوجه خواهید شد که یک شغل فقط یک شغل است و هدف شما در شما زندگی می‌کند و درست مانند شما با گذشت زمان سازگار می‌شود، تغییر می‌کند و بالغ می‌شود. بنابراین با ترک شغل هدف نهایی شما نباید متزلزل شود. هدف یک فرآیند است، نه یک حالت. یک دستاورد همیشه ناتمام، نه یک الگوریتم. بعد از ترک شغلتان زمان بگذارید و نه تنها آنچه را که می‌خواهید در آینده انجام دهید، بلکه همچنین افرادی را که می‌خواهید با کار خود به آنها خدمت کنید، در نظر بگیرید.

مایک از فرصت پیش آمده استفاده کرد تا دوباره ارزیابی کند که واقعا در زندگی کجا ایستاده است، به چه کسی می‌خواهد خدمت کند و چگونه حرفه‌‌اش با هدفش هماهنگ است. او مدت‌ها آرزوی تدریس را در سر می‌‌پروراند و در یکی از دانشگاه‌های محلی موقعیت دستیاراستاد پیدا کرد. این کار با کاهش حقوق، اما افزایش غیرقابل انکاری در احساس کامل بودن او همراه بود. یک سال بعد، وقتی یک موقعیت عالی و تمام وقت در دسترس قرار گرفت، مایک به دنبال آن رفت. سه سال بعد از آن به عنوان استاد سال انتخاب شد.