عبور از کردستان
گروه تاریخ و اقتصاد: بعد از اینکه از تپه‌ها گذشتیم و خسته شدیم؛ برای استراحت در نزدیک نهری که نام آن «ینگی امام» بود، در یک ده کردنشین که به نام «ینگی خانگی» خوانده می‌شد؛ بار افکندیم و من در اینجا لباس خود را از آسوری به ایرانی تبدیل کردم. نخست، توسط سلمانی ده ریش و سبیل خود را که در مدت شانزده ماه، یعنی از قسطنطنیه به بعد نتراشیده بودم، به طریق ایرانی‌ها آرایش دادم. ایرانی‌ها روی گونه‌ها و چانه خود را به کلی می‌تراشند و سبیل قطوری در پشت لب می‌گذارند که تقریبا تا بناگوش می‌رسد. معمولا مردم سرسبیل را رو به پایین تاب می‌دهند؛ ولی من دستور دادم انتهای سبیلم را مستقیم و رو به بالا تاب دهند؛ زیرا شنیده‌ام شاه هم‌چنین می‌کند. بالاخره چنان قیافه من عوض شد که گمان نمی‌کنم کسی که مرا در ترکیه دیده بود موفق به شناختن من می‌شد؛ و به طریق اولی، شما که قیافه مرا در ایتالیا به یاد دارید هرگز مرا نخواهید شناخت.

روز شنبه چهاردهم، بعد از اینکه سراشیبی تندی را پیمودیم؛ روی چمنزار وسیعی که از تپه‌های متعدد و زیبا احاطه شده و یکی از زیباترین مناظری بود که در عمرم دیده بودم، چادر زدیم. نزدیک‌ترین ده که بر روی تپه کوتاهی بنا شده و آبشاری از وسط آن می‌گذشت، هارون‌آباد نامیده می‌شد، که بعضی‌ها به غلط، به آن هارون‌آوا می‌گفتند. یکشنبه به وقت معمول، یعنی سه ساعت قبل از سرزدن آفتاب آماده حرکت شدیم و با وجود برف سنگینی که می‌بارید و زمین را پوشانیده بود بسیار راه رفتیم و از محلی که معمولا کاروان‌ها در آنجا رحل اقامت می‌افکنند، گذشتیم و چادرهای خود را موقع غروب، نزدیک رودخانه‌ای در حوالی ده ماهیدشت، برپا کردیم.

روز دوشنبه موفق شدیم فقط نصف روز راه‌پیمایی کنیم و به علت برف و باد و باران مجبور شدیم برای استراحت به دهی که روی پل رودخانه قرسو- که به معنای آب سیاه است- بنا شده بود، پناه آوریم. در آنجا برای فرار از شر برف تندی که بیداد می‌کرد، نخواستیم چادرها را برپا کنیم و به یکی از منازل کردها که در آن عده‌ای زن و مرد ساکن بودند، روی آوردیم. آنان با مهربانی و محبت تمام از ما پذیرایی کردند و اصولا به نظر من کردها مردمان مهربانی هستند. در این خانه چیز تازه‌ای نظر مرا جلب کرد که باید به ذکر آن بپردازم زیرا نه تنها در کردستان؛ بلکه بعدا در سرتاسر ایران همه‌جا با آن برخورد کردیم و آن این است که در اتاق‌ها آتش را در بخاری نمی‌افروزند، بلکه در کوره‌ای که در زمین جای دارد و به آن «تنور» می‌گویند، روشن می‌کنند.

تنور عبارت است از گودالی چهارگوش، یا دایره مانند که به اندازه دو کف دست یا بیشتر عمق دارد و برای اینکه بهتر گرم شود و آتش را حفاظت کند، دیواره داخلی آن را با قالبی از سفال پخته می‌پوشانند. در داخل تنور، زغال افروخته قرار دارد و اصولا اگر چوب و مواد سوختنی دیگری نیز در آن قرار دهند، تبدیل به زغال افروخته می‌شود.

در روی این کوره، چهارپایه‌ای به شکل یک میز کوچک می‌گذارند که روی آن پارچه ضخیمی مملو از پنبه قرار دارد و تا مقدار زیادی از اطراف میز را نیز می‌پوشاند و مانع از خروج گرمای داخلی می‌شود. در حقیقت به این ترتیب کوره اثر یک بخاری را دارد که اتاق را نیز گرم می‌کند و در موقع غذا خوردن و صحبت کردن و حتی برای خوابیدن از آن استفاده می‌شود و اشخاص روی زمین، در روی تشک‌هایی که کنار آن قرار دارد، طوری می‌نشینند که شانه و پشت آنان به دیواری که جلوی آن متکا و بالش چیده شده است، تکیه می‌کند و همیشه تنور در محلی ساخته می‌شود که فاصله آن با دیوارهای اتاق و حداقل با دو دیوار مجاور متناسب است و کسانی که طالب حرارت کمتری هستند، فقط پاهای خود را زیر لحاف می‌کنند و کسانی که حرارت بیشتری را طالبند، دست‌ها و بدن خود را نیز به داخل می‌برند؛ ولی سر، همیشه بیرون می‌ماند و باید به اطلاعتان برسانم که حرارت این دستگاه به اندازه‌ای مطبوع و لذت‌بخش است که من هرگز وسیله‌ای به این مفیدی برای مبارزه با سرمای زمستان ندیده‌ام و قصد دارم موقع مراجعت به ایتالیا دستور دهم نمونه‌هایی از آن بسازند. کسی که اصلا طالب حرارت داخلی زیر روپوش چهارپایه نیست، می‌تواند روی تشک بنشیند و روپوش را جلوی خود پایین بیندازد و در این صورت فقط از هوای نسبتا گرم اتاق استفاده کند. برای روشن کردن تنور و دمیدن در آن کانال کوچکی از پایین تنور شروع می‌شود و به‌طور مایل بالا می‌آید، تا در نقطه دورتری به کف اتاق برسد و در آنجا به دریچه‌ای منتهی می‌شود که گاهی مطابق قطر کانال و گاه بزرگ‌تر از آن است و روی آن را با سنگی که به همان اندازه تراشیده شده است، می‌پوشانند. در موقع لزوم سنگ را برمی‌دارند و در آن می‌دمند و چون مخرج دیگری وجود ندارد، طبعا جریان هوا به زغال داخل می‌رسد و باعث افروختگی بیشتر آن می‌شود. دریچه کانال نیز معلوم نیست زیرا در کف اتاق به چشم نمی‌خورد؛ مضافا به اینکه اتاق‌ها همیشه با قالی و پوشش‌های زیبای دیگر مفروش است و برعکس آنچه در ایتالیا معمول است، در ایران دیوارها را به رنگ سفید باقی می‌گذارند. در نقاطی مانند دهات کردستان روی این کوره‌ها غذا می‌پزند و با گذاشتن یک ورقه آهنی پایه کوتاه بر روی آن، نان نیز تهیه می‌کنند. به این طریق که ورقه نازک و گرد خمیر را روی صفحه آهنی قرار می‌دهند و در یک چشم بر هم زدن نان پخته می‌شود؛ اما در جاهای دیگر ایران که نان قطورتر است و برای پختن احتیاج به حرارت زیادتری دارد؛ آن را در داخل تنور قرار می‌دهند.

سفرنامه پیترو دلاواله: قسمت مربوط به ایران/ [پیترو دلاواله]؛ ترجمه و شرح و حواشی از شعاع‌الدین شفاء، مشخصات نشر: تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۰