آنچه مردم گفتند

حمید عباداللهی چنذانق، سولماز آوریده

حافظه جمعی و یادآوری (و فراموشی هم‌بسته با آن) درون کادرهای اجتماعی صورت می‌گیرد. پیش از پرداختن به یافته‌ها باید یادآوری کنیم که یکی از مهم‌ترین کادرهای اجتماعی در یادآوری وقایع، کادر «نسل» است. سابقه توجه به نسل در مطالعات حافظه جمعی به اولین مطالعات (Schuman & Scott, ۱۹۸۹) در این حوزه باز می‌گردد که در مطالعات بعدی (Griffin) هم همواره مورد توجه بوده است. در این پژوهش نیز به‌دلیل سپری شدن چند نسل بعد از واقعه اصلاحات ارضی، شناخت نحوه یادآوری این واقعه در نسل اولی‌ها نتایج درخور توجهی در پی خواهد داشت؛ به‌ویژه که ۱۷ سال بعد از آغاز اصلاحات ارضی، واقعه انقلاب و تغییر نظام سیاسی، احتمالا حافظه جمعی نسل دومی‌ها را به‌شدت به خود درگیر کرده است و همین امر ضرورت مطالعه نسل‌اولی‌ها در مورد اصلاحات ارضی را دوچندان می‌کند.

نتایج پژوهش نشان می‌دهد نسل‌اولی‌ها اعم از افراد درون کادرهای اجتماعی متفاوت (یعنی با گرایش‌های دینی، تحصیلات یا با خاستگاه طبقاتی متفاوت در زمان اجرای اصلاحات ارضی) همگی واقعه اصلاحات ارضی را به‌عنوان یک واقعه مجزا، بسیار حیاتی و اثرگذار بر زندگی‌شان تجربه کرده‌اند و به هیچ وجه آن را به شکلی مغشوش یا در ترکیب با وقایع انقلاب به یاد نمی‌آورند. مصاحبه‌های صورت‌گرفته گویای آن است که اصلاحات ارضی به شکل مستقیم بر دارایی این نسل در زمان اجرای اصلاحات ارضی و پس از آن اثر گذاشته و افراد این نسل شخصا قانون اصلاحات را مهم‌ترین واقعه زندگی‌شان توصیف کرده‌اند. «وضعیت رعیت‌ها قبل از اصلاحات ارضی از همه بابت، از نظر اقتصادی، بهداشتی و رفاهی خیلی بد و زیر صفر بود. همه دسترنجشان عاید مالک می‌شد. نمی‌توانید وضعیت اسفبار رعیت‌ها را تصور کنید. اصلاحات ارضی وضعیت آنها را زیر و رو کرد.»

«اصلاحات ارضی خیلی خوب بود. از نوکری ارباب بیرون اومدیم. زمین مال من بود ارباب به زور گرفته بود که دولت از او گرفت و به من داد.» درباره نحوه اجرای برنامه اصلاحات ارضی در منطقه مطالعه یافته‌ها حاکی از آن است که اراضی در این منطقه از سال ۱۳۴۰ به بعد مشمول یکی از مراحل سه‌گانه اصلاحات ارضی شد؛ به‌طوری‌که در بین رعیت‌ها می‌توان افرادی را شناسایی کرد که در نتیجه یکی از دو شق تقسیم (تقسیم اراضی ارباب بین ارباب و رعیت) یا فروش (فروش اراضی ارباب به رعیت‌ها) صاحب زمین شدند. یکی از مجریان سابق برنامه اصلاحات ارضی در منطقه درباره قانون اصلاحات ارضی و مراحل سه‌گانه آن و همچنین اجرای این قانون در منطقه مطالعه چنین توضیح می‌دهد:

قانون اصلاحات ارضی در ایران در سه مرحله اجرا شد. مرحله اول (مصوب ۱۹ دی ۱۳۴۰) در اراضی بزرگ‌ مالکانی اجرا شد که صاحب چندین ده بودند. کلیه آبادی‌های این اربابان مشمول قانون مرحله اول اصلاحات ارضی شد به جز به اندازه شش دانگ یک آبادی. اراضی این بزرگ‌مالکان در بین رعیت‌های آنها تقسیم شد و (از طریق قسط‌بندی در ۱۵ قسط) حق نسق آنها تبدیل به مالکیت شد. مرحله دوم اصلاحات ارضی (در قالب فرم ۲ توافق) در آبادی‌هایی اجرا شد که در آن چند خرده‌مالک کل اراضی را در مالکیت داشتند و رعیت‌ها در اراضی آنها نسق‌دار بودند. بنابر فرم ۲ توافق، قرار شد که اراضی این خرده‌مالکان به‌مدت ۳۰ سال به اجاره رعیت‌ها درآید و روابط از رابطه ارباب-رعیتی به رابطه موجر-مستاجری تغییر یابد. نتایج اجرای مرحله دوم اصلاحات ارضی نشان داد اجرای این برنامه به نفع رعیت‌ها نیست؛ درنتیجه مرحله سوم اصلاحات ارضی در همان مناطق اجرا شد. مرحله سوم، دو شق تقسیم یا فروش را شامل می‌شد؛ به این ترتیب که در آغاز به این (خرده) مالکان گفتند با رعیت‌هایتان توافق کنید و اراضی را بین خودتان و رعیت‌هایتان تقسیم کنید. از آنجا که تعداد کمی از اربابان چنین کردند، بنابراین ماده دیگری اضافه شد دال بر اینکه اربابان دیگر حق تقسیم اراضی بین خود و رعیت‌هایشان را ندارند و باید اراضی‌شان را به رعیت‌ها (با نظارت ماموران دولتی در ۱۲ قسط و از طریق دفترخانه) بفروشند. پس از این نقل‌و‌انتقال، اربابان با دولت (بانک کشاورزی) طرف حساب بودند و در ۱۰ یا ۱۲ قسط پول اراضی‌شان را از دولت دریافت کردند. از سوی دیگر، رعیت‌ها نیز باید قسط‌هایشان (هر سال یک قسط، جمعا ۱۲ قسط) را به دولت (بانک کشاورزی) پرداخت می‌کردند. آبادی‌های منطقه طوالش مشمول یکی از مراحل سه‌گانه شدند.

نحوه اجرای برنامه اصلاحات ارضی از نظر رعیت‌های سابق، شکلی کاملا فردی، ملموس و جزء‌نگرانه داشته است و عموما همچون یک تصادف و واقعه باورنکردنی به یاد آورده و روایت می‌شود: «هیات مجری اصلاحات ارضی در مسجد مستقر و مشغول لیست‌برداری از مقدار اراضی زیر کشت هر رعیت و نام اربابش بود. ما با وجود مخالفت اربابمان حرف هیات را قبول کردیم و مقدار اراضی‌ای را که روی آن کشت می‌کردیم، به همراه نام اربابمان به آنها اعلام کردیم تا در لیست‌شان بنویسند و بعد آن اراضی را ثبتی دریافت کردیم و قرار شد قسط‌هایمان را سالانه به بانک کشاورزی پرداخت کنیم. هیات مجری اصلاحات ارضی از من (و برادرم) پرسیدند چقدر از اراضی ارباب را می‌کاری؟ گفتم ۵۰ لته. ۲۴ لته به ما دو برادر یعنی ۱۲ لته من و ۱۲ لته برادرم دادند و ۲۶ لته را به ارباب برگرداندند. ارباب به من پیشنهاد داد مستقیما کل پول ۲۴ لته را به ارباب بدهم، ولی چون من گفتم پول ندارم، او مجبور شد به دولت بفروشد و کل پول را از دولت بگیرد و بعد من به دولت اقساط پرداخت کردم.» از دیگر به یادمانده‌های اجرای برنامه اصلاحات ارضی در بین نسل‌اولی‌ها، فارغ از تفاوت‌هایشان، دفعتی و ضربتی بودن اجرای آن و بی‌اطلاعی رعیت‌ها و اربابان از چگونگی آن برنامه و اجرایش است؛ به‌طوری‌که حتی برخی مالکان سابق همین بی‌اطلاعی را عامل اصلی ناتوانی آنها در نگهداشت اراضی‌شان می‌دانند:

«ماموران دولت در مسجد بودند و ما رفتیم آنجا و مقدار زمین‌مان را در دفتر آنها ثبت کردیم. اوایل وقتی صحبت اصلاحات ارضی بود، می‌گفتند قرار است اراضی شما مشمول اصلاحات ارضی بشود. ما هم خوشحال بودیم، چون شایع بود دولت اراضی ما را به اجاره ۱۰ ساله به رعیت‌هایمان خواهد داد و ما فقط از آنها اجاره خواهیم گرفت و دیگر با آنها سروکله نخواهیم زد. نگو که اینها این‌طوری داشتند ما را گول می‌زدند. یک سال بعد مجبورمان کردند املاک‌مان را ثبتی بین رعایایمان تقسیم کنیم، ولی من قلبا هنوز هم هنوز است راضی نیستم. تا جایی که به یاد می‌آورم خود مالکان هم از کم و کیف قانون اصلاحات ارضی اطلاع نداشتند وگرنه خیلی از آنها می‌توانستند بخشی از اراضی‌شان را حفظ کنند؛ ولی به‌دلیل ناآشنایی نتوانستند چنین کاری کنند و اراضی‌شان مشمول قانون اصلاحات ارضی شد.» از نتایجی که در تمام مصاحبه‌ها به وضوح بر آن تاکید شده، یادآوری واقعه اصلاحات ارضی با رویکردی حال‌گرایانه است. تمام نمونه‌ها با توجه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی‌شان و تاثیر برنامه اصلاحات ارضی بر آن، این برنامه را مفید یا نابرابرانه ارزیابی می‌کردند. چنین نگاه حال‌گرایانه‌ای خود را درون یادآوری واقعه اصلاحات ارضی در کادر خاستگاه طبقاتی به نمایش می‌گذارد که به تفصیل به آن می‌پردازیم.

یادآوری اصلاحات ارضی در چارچوب کادر خاستگاه طبقاتی

پیش از بررسی واقعه اصلاحات ارضی در حافظه جمعی نمونه‌هایی از افراد با خاستگاه‌های طبقاتی مختلف یادآوری می‌کنیم که در منطقه مورد مطالعه علاوه‌بر خاستگاه طبقاتی رعیتی که کاملا آشکار است، خاستگاه طبقاتی مالکی به دو دسته تقسیم شده بود: نخست، بزرگ‌مالکان با اراضی بسیار گسترده و دوم، خرده‌مالکان با اراضی نسبتا محدود که اراضی‌شان را خود کشت نکرده و در قبال بخشی از محصول (عموما نصف محصول) به زارعانی (رعیت‌هایی) برای کشت می‌دادند. براساس نتایج مصاحبه‌ها، این خرده‌مالکان نیز بر دو نوع بوده‌اند: خرده‌مالکانی که اراضی‌شان را یا خریداری کرده یا از پدرانشان به ارث برده بودند و خرده‌مالکانی که همچون واسطه‌هایی، اراضی را از بزرگ‌مالکان به اجاره جنسی گرفته و آن را در بین رعیت‌های خود در مقابل بهره مالکانه توزیع کرده بودند. در اینجا در نظام ارباب‌رعیتی، از گذشته واسطه‌هایی نیز بودند که اراضی را از اربابان گرفته و همچون ارباب به دیگران برای کشت می‌دادند. در زمان اجرای برنامه اصلاحات ارضی این واسطه‌ها مدعی بودند اراضی باید به آنها برسد، ولی ماموران دولت تاکید داشتند مالکیت اراضی فقط به کسانی داده می‌شود که روی آن کشت می‌کنند. فارغ از تنوعات موجود در خاستگاه طبقاتی مالک، رابطه همه مالکان با زارعانی که در زمین آنها کار می‌کردند، رابطه ارباب‌رعیتی بود و زارع رعیت ارباب قلمداد می‌شد. ذکر این نکته حائز اهمیت است که در این مطالعه، نمونه‌های مالک عمدتا یا خرده‌مالکانی بودند که اراضی‌شان را خریداری یا از پدرانشان به ارث برده بودند یا خرده‌مالکان واسطه بودند.

دسته اول مالکان، یعنی بزرگ‌مالکانی با اراضی بسیار گسترده که تعداد آنها در دوران قبل از اصلاحات ارضی بسیار اندک بود، همگی درگذشته‌اند؛ به‌همین دلیل در بین نمونه‌ها نمونه‌ای از آنها انتخاب نشد. پس از توضیح در مورد خاستگاه طبقاتی اربابی و رعیتی، نحوه یادآوری واقعه اصلاحات ارضی در بین نمونه‌هایی با خاستگاه طبقاتی مختلف در زمان اجرای آن را می‌کاویم. بررسی یادآوری اصلاحات ارضی در چارچوب کادر خاستگاه اجتماعی نشان می‌دهد رعیت‌های سابق و حتی آن دسته از خرده‌مالکانی که در نتیجه برنامه اصلاحات ارضی اراضی‌شان را از دست ندادند، اصلاحات ارضی را همچون خاطره‌ای بسیار خوب همراه با حس شادمانی و خوشبختی به‌خاطر می‌آورند و آن را پایان بندگی و فرمانبرداری محض از بزرگ‌مالکان می‌دانند. این دسته از نمونه‌ها واقعه اصلاحات ارضی را در وهله اول در تقابل با دوران پیش از آن به یاد می‌آورند؛ به‌طوری‌که مهم‌ترین نکته در مصاحبه با این افراد، یادآوری روابط اجتماعی مبتنی‌بر نظام ارباب-رعیتی، استثمار و ظلم و جفا در دوران قبل از اصلاحات ارضی است. ترس و وحشت از خان‌ها و عُمالشان چنان در مردم به‌ویژه رعیت‌ها احساس بی‌قدرتی محض ایجاد کرده بود که هنوز هم در خاطره آنها باقی مانده است. یادآوری ظلم و جفا فقط جنبه اقتصادی نداشت؛ بلکه ابعادهای اجتماعی (به‌ویژه ناموسی) و سیاسی آن حتی بیشتر در یاد این دسته از نسل‌اولی‌ها مانده است. برای این دسته از نسل‌اولی‌ها اصلاحات ارضی پایان استثمار، بندگی، اطاعت و ظلم و جفا بود؛ به‌طوری‌که به باور بسیاری از آنها، با اجرای اصلاحات ارضی رعیت‌ها آزاد شدند، وضع اقتصادی و اجتماعی آنها به‌تدریج بهبود پیدا کرد، ترس رعیت‌ها از اربابان کاهش یافت و عملا اربابان نفوذ قبلی‌شان بر رعیت‌ها را از دست دادند.

در آن دوران رعایا در مقابل اربابانشان واقعا مثل برده بودند و هر زمان باید در خدمت خواسته‌های آنها می‌بودند. هر نوع تخطی از خواسته‌های اربابان می‌توانست به بازپس‌گیری نسق زراعی رعیت از سوی ارباب منتهی شود:« زمان اصلاحات ارضی حدودا ۲۵ ساله بودم. به یاد دارم رعیت‌ها حتی در مواقعی که شدیدا نیازمند و محتاج بودند از ترس بزرگ‌مالکان قدرت دست زدن به محصول کاشته‌شده توسط خودشان را نداشتند. ]...[ ظلم آن‌قدر بود که حتی وقتی مزرعه را آفت می‌زد، ارباب به‌زور و به جای سهم اربابی دارایی شخصی رعیت را تصاحب می‌کرد. نمی‌توانید تصور کنید که ظلم چقدر بود ]...[ یادم است سال‌ها قبل از اصلاحات ارضی وقتی محصل بودم یک بار با لباس سفید رفتم مدرسه. بچه‌های خان با همدستانشان پس از کتک، مرا زمین زدند و لباس‌هایم را گلی کردند و به من گفتند لباس سفید فقط مال ارباب‌ها است و کسی حق ندارد بپوشد. یادم است زمان برداشت محصول، رعیتی که به جای نسقش سند گرفته بود، پس از جمع‌آوری محصول با صدای بلند فریاد می‌زد خدایا شکر، خودم صاحب تمام محصولم هستم، از خان و مالک خبری نیست.» ارباب فقط برای گرفتن بهره مالکانه نمی‌آمد، مسائل ناموسی هم بود. در مقایسه با رعیت‌های سابق، مالکانی که اراضی‌شان به علت اصلاحات ارضی از دست رفته بود، واقعه اصلاحات ارضی را نه در ارتباط با گذشته پیش از آن، بلکه در ارتباط با سال‌های پس از آن به‌یاد می‌آورند. در واقع، در بررسی تحلیلی و مقایسه‌ای، نکته مهم این است که نزد مصاحبه‌شوندگانی که قبل از اصلاحات ارضی رعیت بودند، یادآوری اصلاحات ارضی به‌شدت با گذشته ارباب‌رعیتی مرتبط است؛ در حالی که در مالکان سابق، واقعه اصلاحات ارضی با سال‌های افول قدرت آنها بلافاصله بعد از اجرای آن گره خورده است. با اجرای اصلاحات ارضی، در بعضی نقاط رعیت‌ها در مقابل اربابان ایستادند و به آنها بی‌حرمتی و توهین‌ها شد. جو تنفر از مالکان رواج پیدا کرد. ادارات هم برخورد مناسبی با اربابان نداشتند.

«معلوم است که وقتی آدم املاک و اموالش را از دست بدهد، ناراحت می‌شود؛ ولی نمی‌شد کاری کرد، در مقابل دولت چه کار می‌شد کرد.» در بین مصاحبه‌شوندگانی با خاستگاه طبقاتی اربابی، یادآوری اصلاحات ارضی علاوه‌بر آنکه با حس بدی همراه بود، یادآور احساس بی‌قدرتی آنها در مقابل دولت برای اجرای برنامه اصلاحات ارضی بود. این امر علاوه‌بر اربابان پیشین، حتی در خاطره رعیت‌های سابق نیز نقش بسته است؛ اما در ذهن این رعیت‌های سابق به‌صورت تقابل دولت با اربابان و ناتوانی اربابان در مقابل قدرت، فشار و عزم دولت برای اجرای برنامه اصلاحات ارضی به یاد مانده است. در یک جمع‌بندی کلی می‌توان چنین ادعا کرد که یادآوری واقعه اجرای برنامه اصلاحات ارضی در منطقه مطالعه، هم در بین رعیت‌ها و هم مالکان سابق با ویژگی‌های اقتدارگرایانه رژیم سابق درآمیخته است. «اصلاحات ارضی چیزی جز خاطرات بد نیست. این برنامه در این منطقه خیلی با سرعت انجام شد. دولت با زور مجبورم کرد نصف اراضی‌ام را به رعیت‌هایم بدهم. بخشی از املاکم از دست رفت، یعنی با زور از من گرفتند. شاه این کار را برای سلطنتش کرد. هدفش مردم نبود. یادم است رعایا خیلی شاد بودند و در بین آنها دید مثبتی نسبت به خاندان سلطنتی ایجاد شده بود. در مقابل، مالکان از اجرای اصلاحات ارضی خیلی عصبانی و ناراحت بودند. یکی از ارباب‌ها وقتی رادیو در مورد اصلاحات ارضی اخباری می‌داد، رادیو را از فرط عصبانیت به زمین کوبید. بزرگ‌مالکان خیلی ناراحت بودند، ولی نمی‌شد در مقابل دولت ایستاد. یادم است در اخبار گفتند در یکی از روستاهای مراغه، اربابی ماموران اجرای قانون اصلاحات ارضی را در طویله زندانی کرده بود. خبر به بالاترین مقامات وزارت کشاورزی رسید، آنها با هلی‌کوپتر مستقیم آمدند و ماموران ارشد نیروی انتظامی را خلع درجه و به‌شدت توبیخ کردند که چرا اجازه چنین برخوردی داده شده است.

بعضی نقاط کشور خوانین در مقابل ماموران اجرای اصلاحات ارضی مقاومت می‌کردند. یادم است در استان فارس مهندسی به نام ملک عابدی، رئیس اصلاحات ارضی فارس در درگیری‌ها با ایادی خوانین منطقه کشته شد که در کشور سروصدای زیادی به‌پا کرد و خود شاه در مورد آن صحبت کرد.» یکی از نکاتی که در حافظه جمعی نسل‌اولی‌ها در مورد اصلاحات ارضی برجسته و درخور توجه است، چگونگی یادآوری تخلفات در جریان اجرای این برنامه در بین نسل‌اولی‌هایی با خاستگاه طبقاتی مختلف است. نسل‌اولی‌هایی با خاستگاه طبقاتی رعیتی، تخلفات را به اربابان و در مقابل نسل‌اولی‌هایی با خاستگاه طبقاتی اربابی تخلفات را به رعیت‌ها نسبت می‌دهند. رعیت‌های سابق به رشوه‌گیری و دخالت‌های اربابان برای تغییر در مسیر اجرای اصلاحات ارضی اشاره کرده‌اند. به‌نظر برخی از آنها، تخلف اربابان باقدرت و بزرگ دوسویه بود. آنها از یک سو هم رعیت‌ها و هم دولت را فریب دادند و با فشار بر رعیت‌ها، آنها را مجبور کردند به دولت اعلام کنند در اراضی نامرغوب برای ارباب کشت می‌کردند و از این راه اربابان این اراضی نامرغوب را به دولت فروختند؛ از سوی دیگر مانع انتقال اراضی مرغوب به رعیت‌ها شدند و آنها را از اجرای قانون اصلاحات ارضی معاف کردند و در دست خود نگه داشتند. به این ترتیب، از نظر رعیت‌های سابق، اربابان واقعی به انحای مختلف سعی می‌کردند برنامه اصلاحات ارضی را دور بزنند و از اجرای این برنامه حداقل در بخش‌های بزرگی از اراضی‌شان سر باز زدند.

«در زمان اجرای برنامه اصلاحات ارضی، اربابان به ما می‌گفتند اگر اسمتان را در لیست ماموران اجرای اصلاحات ارضی که در مسجد مستقر بودند ننویسید، ما کاری به شما نداریم و شما باز می‌توانید در زمین ما به‌عنوان رعیت کشت کنید. ولی ماموران دولت به ما می‌گفتند ارباب‌ها دروغ می‌گویند، دولت پول زمین‌ها را به اربابان خواهد داد، شما اسمتان را در لیست بنویسید. بعضی‌ها حرف اربابان را قبول می‌کردند؛ ولی ماموران دولت رعیت‌ها را به ثبت اراضی زیر کشتشان خیلی ترغیب می‌کردند. در این منطقه، اربابان بزرگ از این ترفند برای نگه داشتن اراضی در دست خودشان زیاد استفاده کردند.»

بخشی از یک مقاله