دنیای اقتصاد: در گذشته نه چندان دور مکتب‌خانه به نخستین محل آموزش و تربیت گفته می‌شد و مدیر آن را معلم، مکتب‌دار، ادیب، ملا یا آخوند می‌نامیدند که در ولایت‌ها، قصبه‌ها و حتی آبادی‌های دورافتاده برقرار بودند. این کانون‌ها در هر جایی همانند گوشه یک مسجد قدیمی‌ و کوچک یا کنج حیاط یک خانه می‌توانست به‌وجود آید. از وسایل و امکانات تحصیلی، فقط فضای مسقفی داشتند که شاگردان را از گرما، سرما، باد و باران حفظ می‌کرد و چند حصیر یا نمد کهنه کف مکتب‌خانه را می‌پوشاند. مکتب‌دار برای تدریس معمولا شهریه‌ای نمی‌گرفت؛ چرا که از دید اعتقادی، گرفتن دستمزد برای تدریس مردود بود و تنها مکتب‌داری که سمت یا عنوان مذهبی نداشت از این قاعده مستثنی بود و نیاز‌های معیشتی او از راه مکتب‌داری فراهم می‌شد. وسایل تحصیلی آن زمان بسیار ساده بود.

هرکس که قصد تحصیل داشت، باید تشکچه‌ای می‌آورد و جای مناسبی را در مکتب آماده نشستن می‌کرد و رحل یا لوح در پیش می‌گرفت. لوح یا رحل صفحه‌ای فلزی بود که با مرکب یا جوهر روی آن نوشته و سپس آن را می‌شستند و همین که ساعت تعطیلی می‌رسید، هرکس تشکچه را همراه خود به خانه برمی‌گرداند. علاوه بر این دانش‌آموزان خورجین کوچکی نیز از نوع جاجیم می‌آوردند و کتاب، قلمدان و غذای خود را در آن جای می‌دادند. در فصل زمستان به نوبت، سوخت مکتب را یکی از شاگردان تامین می‌کرد. گاهی اوقات که توافقی نبود هرکس منقل کوچکی مملو از آتش به همراه خود می‌آورد و از گرمای آن بهره می‌گرفت. هنگام درس دادن مکتب‌دار یا ملا داخل مکتب‌خانه بر سکویی می‌نشست و ترکه‌ای در دست و گاهی قلیانی زیر لب داشت. نخست شاگردان بزرگ‌تر جلو می‌آمدند، درس را از ملا می‌گرفتند و سپس آنان مامور آموزش به دیگران می‌شدند.

هر کودک پس از گرفتن درس، وظیفه داشت بر جای خود بنشیند و درس خود را یکسره با صدای بلند بخواند و تکرار کند؛ به‌گونه‌ای که در مکتب‌خانه پیوسته صدای شاگردان بلند و با هم آمیخته و با حرکت متفاوت بدن آنها همراه بود؛ زیرا ملای مکتب معتقد بود بلند خواندن درس باعث می‌شود نخست شاگرد تلفظ کردن کلمه‌ها را فرا بگیرد، سخن گفتن بیاموزد و به اصطلاح زبان باز کند و دوم آنکه حواس خود را متوجه و متمرکز درس کند. از برکردن(حفظ)، مهم‌ترین روش یاد گرفتن بود و ذوق و استعداد شاگرد و به‌طور کلی فهمیدن و فکر کردن مورد توجه نبود. در مکتب‌خانه‌های قدیم خط زیبا اعم از درشت یا ریز که اولی به نام مشق و دومی ‌به نام کتابت خوانده می‌شدند، مرسوم بود. هرکس در هر مقطع تحصیلی خط خوبی نداشت مورد توجه واقع نمی‌شد.

نوشتن هر مطلب در آغاز روی زانوی راست صورت می‌گرفت و دانش‌آموز زمانی به اوج کمال خود می‌رسید که می‌توانست ایستاده، قلمدان و دوات را در شال کمر خود گذارد و بی‌آنکه قلم خوردگی پیدا شود، بدون پیش‌نویسی کتابت کند و قواعد و نظم سطور نوشته را نیز به نحو مطلوب و به اصطلاح آن روز من‌البدو الی الختم رعایت کرده باشد. آن‌گاه بود که نویسنده از دید تحصیلی در درجه عالی قرار داشت و عنوان میرزا می‌گرفت. گذر از مکتب‌خانه‌ها به مدارس یکی از مهم‌ترین تغییرات نظام آموزشی ماست که از دوره انقلاب مشروطه و پس از وضع قانون اساسی و متمم آن به وجود آمد؛ تحولی که باعث شد در گذر زمان نوع مدارس و شیوه‌ها و روش‌های آموزشی تا به امروز تغییر پیدا کند. طی چند دهه اخیر با تغییر نظام آموزشی و روی کار آمدن شیوه‌های جدید آموزش، نوع مدارس، نحوه درس خواندن، مدرسه رفتن و استفاده از امکانات آموزشی برای دانش‌آموزان تغییر پیدا کرده است و دیگر به مکتب‌خانه‌های قدیم هیچ شباهتی ندارند.

از مکتب‌خانه تا مدرسه