عصر میرزا تقی خان امیرنظام

دکتر حامد عامری

عصر میرزا تقی خان امیرنظام، یکی از مهم‌ترین ادوار در تحولات عصر قاجار است. او از اعضای دارالسلطنه تبریز و از برکشیدگان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام بود و به نوعی تداوم راه دارالسلطنه تبریز را این بار در تهران در پیش گرفت. میرزا تقی‌خان، در دوره محمدشاه چند منصب مهم داشت که مهم‌ترین و آخرین آنها امیرنظامی بود. او پیش از صدارت چند ماموریت دیپلماتیک رفته و آشنایی خوبی با دنیای جدید پیدا کرده بود و حضورش در دارالسلطنه تبریز، او را در تداوم راه میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام قرار می‌داد. میرزا تقی خان در دوران صدارتش، زمینه بسیاری از اصلاحات حکومتی را ایجاد کرد و نقش مهمی در انتقال میراث اصلاحات دارالسلطنه تبریز به دارالخلافه طهران داشت. او، با همه اغراق‌هایی که کم و بیش در مورد نقشش در صحنه سیاست آن روزگار شده و به سبب قتلش توسط ناصرالدین‌شاه به سیاستمداری اسطوره‌ای تبدیل شده، دارای جایگاه مهمی در تحولات زمانه خود است. داوری پیرامون اصلاحات امیر، کار چندان ساده‌ای نیست؛ چرا که برای برخی از کارهای او باید به نوع ارتباطش با ناصرالدین شاه جوان و نیز جایگاه او در ساختار قدرت را مورد توجه قرار داد. در این مختصر نیز مساله بیش از هر چیز، معرفی زمینه‌های اصلی فکر و عمل اصلاح‌طلبانه اوست.

این را باید در نظر داشت که بر خلاف نظر رایج که اصلاحات او را تقلیدی از تنظیمات عثمانی دانسته‌اند، باید گفت که نطفه اندیشه اصلاحات امیر در دارالسلطنه تبریز تکوین پیدا کرد که به مکانی برای تلاقی اندیشه نوخواهی و مشروطیت نظام سلطنتی تبدیل شده بود. این نخستین دریافت از اصلاحات و مشروطیت که میرزا ابوالقاسم، میرزا تقی خان و دیگر رجال دارالسلطنه تبریز پیدا کرده بودند، به‌طور عمده، ناظر بر اندیشه تجددی بود که از اروپای غربی می‌آمد، اگرچه به سبب تاثیری که اصطلاحات ترکی عثمانی از فارسی گرفته بود، آن اندیشه نو با مفاهیمی بیان می‌شد که ترکی عثمانی از فارسی‌عربی وام گرفته بود.1 در یادداشت‌های بعدی، که به اصلاحات سیاسی امیر پرداخته می‌شود، این وجه از نظر او بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.

ریشه تفکرات جدید او را باید این‌گونه بر رسید: «تربیت یافتن در خاندان قائم‌مقام، دستگاه مترقی عباس میرزا، تماس مستقیم با جنبش اصلاح‌طلبی ایران، سیر و گشت روسیه، تجربه‌های تلخ ایران در تصادم با تعرض مغرب، تنظیمات عثمانی و خواندن ترجمه کتاب‌های فرنگی و روزنامه‌های خارجی عواملی بودند که هر کدام به اندازه خود در پرورش اندیشه‌های میرزا تقی‌خان تاثیر بخشید.»2 یکی از مهم‌ترین مسائل در بررسی نقش میرزا تقی خان و نیز از عوامل مؤثر در سرنوشت سیاسی او، نوع ارتباطش با شاه بود. در نظام سیاسی ایران، دستگاه صدارت، نماینده قدرت سلطنت بود و صدراعظم وکیل مطلق پادشاه، اما حد اختیار و اقتدار صدراعظم در اداره دولت، بیشتر به شخصیت سیاسی او در رابطه با قدرت شهریار وقت بستگی داشت.3

از این‌رو، قدرت امیرکبیر را باید ناشی از حاکمیت قاجار دانست، چرا که با آنکه قدرت وی زیاد بود، سخت آسیب‌پذیر جلوه می‌نمود. اگر شاه قاجار تصمیم به حذف امیرکبیر از حکومت می‌گرفت، میرزا تقی خان پشتوانه‌ای برای حفظ موقعیت سیاسی خود نداشت. 4 بنابراین، در بحث پیرامون میرزا تقی خان نیز نوع رابطه او با پادشاه که در زمان او بسیار جوان بود، بسیار حائز اهمیت است. باری! محور اندیشه‌های امیرنظام «اصلاح و ترقی» بود و مدار آن «گسترده و تقریبا همه‌جانبه» که می‌توان آنها را این‌گونه فهرست کرد: «اصلاحات عمومی»، «اصلاح نظام جدید»، «اصلاح دستگاه عدالت»، «اصلاح اخلاق مدنی»، «اصلاح امور شهری»، «نشر دانش و فرهنگ نو»، «رواج صنعت جدید»، «توسعه کشاورزی»، «پیشرفت تجارت»، «جهت سیاست دینی».5

پی‌نوشت:

۱-جواد طباطبایی، تاملی درباره ایران، جلد دوم: نظریه حکومت قانون در ایران، بخش نخست: مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی، تهران، انتشارات مینوی خرد، ۱۳۹۱، ص۴۳۳.

۲- فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، ۱۳۸۹، ص۱۹۰.

۳- همان، ص۲۰۳.

۴- فرزام اجلالی، بنیان حکومت قاجار، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴، ص۸۵.

۵-آدمیت، همان، صص۲۱۹تا۲۲۰.