بازارهای تهران به روایت فئودور کورف

 تجار و پیشه‌وران به آرامی در آن دکان‌ها نشسته، هرکدام به‌کار خود سرگرمند؛ یکی نعل درست می‌کند، دیگری شمشیر تیز می‌کند، یکی کفش می‌دوزد، دیگری از چوب نی قلیان می‌تراشد، یکی نان پخت می‌کند و دیگری پلو می‌پزد. بازار در آن واحد، هم کارگاه تولید است، هم محل خرید و فروش کالا. سرگرم‌کننده‌ترین بازارها، بازاری است که در آن مواد خوراکی طبخ می‌شود... مردی دلاک به‌کار تراشیدن موی سر یک حاجی یا مشهدی یا کربلایی سرگرم است و در سوی دیگر به‌کار حجامت یک بیمار اشتغال می‌ورزند! تمام این کارها در ملأعام انجام می‌گیرد. از آن گذشته بازار محل اجتماع مردم کنجکاو و پر حرف است. در آنجا اخبار تازه شهر بازگو می‌شود و دهان به دهان می‌چرخد. کسی هم که بار دلش سنگین است، یا زبانش هوس وراجی دارد، خود را به بازار می‌رساند، گروهی از مردم بیکاره را دور خود جمع می‌کند و چیزهایی را که می‌داند با آنچه نمی‌داند، برایشان به تفصیل بیان می‌کند. این را نیز باید گفت که ایرانیان به شنیدن اراجیف و حرف‌های من‌درآوردی علاقه‌ای بسیار دارند.

من در تهران در میدان کوچکی جلوی بازار مردی را دیدم که روی زمین نشسته بود، در کنارش بزی خوابیده بود و دورادور او را جماعتی از مردان ریش‌دار احاطه کرده بودند. او در برابر دریافت پول سرگذشت‌های عجیب و غریبی برای ایشان تعریف می‌کرد... زرنگی اینان هم مانند شهرزاد این است که سرگذشت‌هایی را که تعریف می‌کنند، تا حد امکان طولانی‌تر می‌کنند، تا قصه در یک روز تمام نشود و مردم را برای روز بعد نیز به سوی خود جلب کنند.

منبع: سفرنامه بارون فئودور کورف ۱۸۳۴_۱۸۳۵، ترجمه اسکندر ذبیحیان، تهران:انتشارات فکر روز، ۱۳۷۲.