به این ترتیب، حکام ولایتی همواره در مسیر به حداکثر رساندن سود خود، به مردم ظلم می‌کردند. به همین دلیل به‌ویژه در دوران معاصر ما انبوهی از یادداشت‌ها، نامه‌ها، شکایت‌نامه‌ها را داریم که از ظلم حاکمان محلی روایت می‌کنند یا به حکومت مرکزی گزارش می‌دهند.  در نیمه دوم حکومت قاجار که با انقلاب مشروطه مساله عدالت محوریت پیدا کرد و عدلیه در شهرها و ولایات مختلف تاسیس شد، انتظار می‌رفت این وضعیت بهبود پیدا کرده و از خودسری حکام محلی کاسته شود اما در پاره‌ای از موارد عدلیه‌ها خود به گسترش ظلم بیشتر دامن می‌زدند.  در روز ۵ آذر ماه سال ۱۳۰۱ تلگرافچی استرآباد در یادداشت‌های خود گزارشی را در مورد این قبیل مظالم در استرآباد می‌آورد. وی می‌نویسد: «اگر از طرف دولت رسیدگی به اعمال رئیس عدلیه نشود اهالی شهر، علما و تجار طرفیت خواهند کرد.» این شرایط در استرآباد از یک طرف به دلیل نرسیدن حقوق کارمندان عدلیه و از سوی دیگر اجحافات ادیب‌السلطان رئیس عدلیه بود. بنابر گزارش‌ها «وی چنان هرج و مرجی در شهر حاکم کرده که اگر بتوانند کفش و کلاه مردم را هم در عدلیه غارت می‌کنند. عادل‌الدوله مفتش هم چندی پیش برای بازرسی آمد، اما او هم از گرفتن رشوه فروگذار نکرد. مقداری پول گرفت و از راه بندر جز (گز) راهی تهران شد.»