غزالی و تفکر ایرانشهری

درواقع، این اندیشه به‌عنوان ادب سیاسی ایرانی، به‌صورت گسترده‌ای در میان اندیشمندان و نخبگان سیاسی و اجتماعی جهان اسلام، به‌عنوان میراث سیاسی ایران قبل اسلام مطرح و مورد حمایت قرار گرفته است، به‌خصوص که در این ارتباط، ظهور حکومت‌های سلطانی و رشد گرایش به سنت اندرزنامه‌های بازمانده از ایران عصر ساسانی شرایط را برای نظریه‌پردازی در این حوزه فراهم تر کرده است. به عبارت دیگر، زمینه نصیحه‌الملوک‌نویسی در دوره حکومت‌های سلطانی بسیار رشد داشته و تحت‌تاثیر این شرایط، انعکاس این موضوع را در اندیشه‌های امام محمد غزالی، پس از مطالعه و بررسی کتاب نصیحه‌الملوک به روشنی خودنمایی می‌کند.در نصیحه‌الملوک اندیشه‌ها و مفاهیم ایرانشهری، نظیر پادشاهی فرهمند، وحدت دین و دولت و همچنین عدالت پادشاه و حکومت، اساس انگاره‌های غزالی را شکل داده است.

این کتاب در تداوم و استمرار اندیشه‌های ایرانشهری در دوره اسلامی سهمی بسزا داشته است؛ بنابراین فهم بسیاری از نکته‌های موجود در این کتاب نیازمند فهم ساحت اندیشه ایرانشهری است، زیرا نصیحه‌الملوک نیز به مثابه بسیاری دیگر از اندرزنامه‌ها و سیاست‌نامه‌ها بر ادب سیاسی ایرانی اتکا و بر بقای حکومت سلطان و مصلحت وی تلاش می‌کردند،  همچنین در سیاست‌نامه‌های شرعی به اجرای شریعت و مساله مشروعیت خلافت تاکید می‌شد. در حقیقت، غزالی در نصیحه‌الملوک بر بقای حکومت سلطان و مصلحت وی تلاش زیادی از خود نشان داد ه است و آشنا کردن سلاطین سلجوقی با مولفه‌های اندیشه ایرانشهری، به‌خصوص حمایت از دین و دادورزی را وظیفه اصلی نصیحه‌الملوک دانسته است. این موضع نشان‌دهنده رویکرد واقع‌گرایانه غزالی نسبت به حیات اجتماعی جامعه عصر خود بوده است، از سوی دیگر باید توجه داشت این رویکرد غزالی به میزان زیادی فاقد مولفه‌های آرمان‌گرایی است که در انگاره‌های بسیاری از اندیشمندان این دوره خودنمایی می‌کند. در مجموع، غزالی علاوه بر توجیه و سفارش سلطان سلجوقی به دادگری، در معنای تامین رفاه جامعه و مصلحت عموم و نه تقسیم اجتماع به طبقات خاص، که در دوره ساسانی اتفاق می‌افتاد، راه‌های تداوم حکومت سلطانی را نیز مورد بحث قرار داده است.

منبع: مهدی فیضی سخا، «بررسی اندیشه‌های ایرانشهری امام محمد غزالی در نصیحه‌الملوک»، تاریخ پژوهی، ۱۳۹۷.