روایت دو روزنامه‌نگار فرانسوی از انقلاب 57

کتاب به سبک ژورنالیستی نگاشته شده و از پنج بخش تشکیل شده است. ابتدا پیش‌گفتار و سپس در سه فصل متون اصلی و گزارش‌های روزنامه‌نگاران آمده و در بخش پایانی هم گفت‌وگویی با میشل فوکو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی که آشنایی کاملی با انقلاب اسلامی ایران دارد، انجام شده است.

در بخش پیش‌گفتار اثر که «پیامبر و پادشاهان» نام دارد، این دو روزنامه‌نگار، روایتی از برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ارائه دادند؛ شکوه و عظمت جشن، هزینه‌ها و تشریفات سرسام‌آور آن، اوج ناسیونالیسم ایرانی، از جمله مواردی‌ است که نظر نویسندگان را بیش از هر چیز به خود جلب کرده و چنین به‌نظر می‌رسد که آنان دوران اوج حکومت پهلوی را به‌عنوان نقطه آغازین حوادث انقلاب انتخاب کرده‌اند. در ادامه واکنش امام خمینی‌(ره) نسبت به برگزاری این جشن‌ها آمده است.

در بخش دیگری از اثر این دو روزنامه‌نگار به واقعه فرار شاه از کشور پرداخته و اشاره کرده‌اند: شور و هیجان مردمی، وحدت و یکدلی زنان، مردان، کودکان، فقیر و غنی همه و همه که به خیابان‌ها ریخته‌اند تا فرار شاه از کشور را به یکدیگر تبریک و شادباش گویند. شور و هیجان با خشم انقلابی درهم‌آمیخته و خیابان‌های تهران شاهد صحنه‌هایی به‌یادماندنی اند.

مجسمه‌های محمدرضا‌شاه یکی پس از دیگری در مقابل خشم مردم تسلیم شده، از بالای ساختمان‌ها و معابر عمومی بر زمین می‌افتند. مردم مجسمه بزرگ شاه را بر زمین انداخته، به دنبال خود بر روی زمین می‌کشند. بعد از یک سال مبارزه و مقاومت با دست خالی در مقابل لشکری جلاد چنین به‌نظر می‌رسد که اینک با فرار شاه همه‌چیز تمام شده‌ و پیروزی قطعی است. شاه با این بهانه که «خسته‌ام و نیاز به استراحت دارم...» کشور را ترک کرده است.

فصل اول کتاب، با این جمله از قول مردم ایران شروع می‌شود: «جشن و عید ما آن روزی است که بی‌عدالتی و ستمگری از روی زمین ریشه کن شود.» اما به‌نظر نگارندگان کتاب این جمله مختص انقلاب اسلامی ایران نبوده و بی‌شک هر انقلابی در جهان با این هدف اولیه به‌وقوع می‌پیوندد و چه بسا که به‌مرور زمان از آن فاصله می‌گیرد.

بدین‌سان معلوم می‌شود که آنان قصد دارند در این فصل علل و عوامل دخیل در وقوع این انقلاب را که برای قرن بیستم تا حدودی غیر‌مترقبه به‌نظر می‌رسید، بررسی کنند.

یکی دیگر از روایت‌های جذاب و خواندنی این کتاب، روایت حادثه خونبار میدان ژاله (میدان شهدای امروز) است. نویسندگان، توصیف بسیار دقیقی از این حادثه ارائه می‌دهند و در گزارش خود به مباحثی چون تعداد شهدا و مجروحین این روز، فریادها و ناله‌های زنان و کودکان و خشم و نفرت مردم می‌پردازند. در بخشی از این روایت می‌نویسند: «آن‌روز مردم حتی از سپردن مجروحین خود به‌دست پزشکان دولتی نیز سر باز می‌زدند، چون از هر چیزی که متعلق به رژیم شاه بود نفرت داشتند.» بنا به تصور آنها، شاه با این اقدام در حقیقت تیشه به ریشه خود زد و تصویری بسیار منفی از خود در اذهان مردم بر‌جای گذاشت طوری‌که از آن پس مردم او را منشأ تمام بلاها و بدبختی‌های خود می‌دانستند.

در بخش دیگری از اثر، نویسندگان ضمن توصیفی از محوطه دانشگاه‌تهران، به معرفی گروه‌های دانشجویی این دانشگاه می‌پردازند. توصیف وضعیت اجتماعی نابسامان تهران، به‌خصوص قسمت‌های جنوبی این شهر، تظاهرات و راهپیمایی‌های مردم، به آتش‌ کشیده‌شدن ساختمان‌های دولتی چند صفحه‌ای از کتاب را به خود اختصاص داده است.

در فصل دیگری از اثر‌ اوضاع اقتصادی ایران بعد از سقوط دولت مصدق مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. به‌نظر نویسندگان، موقعیت ویژه و استراتژیک ایران موجب‌شده که این سرزمین از دیرباز مورد توجه قدرت‌های بزرگ قرار گیرد و از این رهگذر چه بسا خود، گاه به‌صورت یک قدرت بزرگ مطرح شده است.

به اعتقاد نویسندگان این کتاب، حرکت عظیم مردمی در سال ۱۳۵۷ زاییده مجموعه‌ای از عوامل بود که بی‌شک خشونت و سنگدلی ساواک یکی از عمده‌ترین آنها بود. رژیم پهلوی به‌رغم سعی و تلاش فراوان هرگز موفق نشد این لکه ننگ و خون‌آلود را از چهره خود پاک کند.

در فصل سوم هم ریشه‌های اعتقادی، ملی، فرهنگی و اقتصادی مردم ایران مورد مطالعه قرار می‌گیرد و نویسندگان ضمن سیری در تاریخ اسلام، ریشه‌های اعتقادی تشیع را بررسی می‌کنند. استخراج نفت، کودتای ۲۸مرداد، گفت‌وگو با دو دانشجوی خانم جوان به‌عنوان نماینده زنان ایران در بخش دیگری از اثر آمده است.

این کتاب با گفت‌وگویی که این دو روزنامه‌نگار با میشل فوکو، متفکر و نویسنده فرانسوی انجام داده‌اند به پایان می‌رسد. فوکو در سال‌های انقلاب دو‌بار به ایران سفر کرد و مقالات بسیاری در مورد انقلاب ایران نگاشت.

در بخشی از این گفت‌وگو فوکو می‌گوید: «به یقین در انقلاب ایران نکات حیرت‌انگیزی نهفته است. همه می‌دانیم که حکومتی بر سر کار بود که از لحاظ ارتش و امکانات کاملا مجهز و پیشرفته بود؛ ارتشی قوی و وفادار، پلیسی هر‌چند نالایق ولی خشن و درنده‌خوی، به‌علاوه رژیمی کاملا وابسته به آمریکا که توجه تمام دنیا به‌خصوص کشورهای بزرگ و کوچک همسایه را به خود معطوف کرده بود. درآمد ناشی از فروش نفت هزینه تمام مخارج او را تامین می‌کرد. با تمامی این اوصاف مردم قیام می‌کنند؛ بی‌تردید وضعیت بحرانی مملکت و مشکلات اقتصادی نیز در این امر دخیل بوده‌اند. اما این مشکلات به آن اندازه نبودند که میلیون‌ها تن به خیابان‌ها بریزند و سینه‌های برهنه خویش را سپر مسلسل‌ها کنند. بی‌گمان باید روی این انقلاب بی‌سابقه بیشتر صحبت کرد.»

 منبع: خبرگزاری مهر /   سارا فرجی