شگفتی از مدرنیزاسیون غربی ناصرالدین‌شاه و همراهان زیر برج ایفل- پاریس

منظور و مراد میرزا حسین‌خان سپهسالار از عادات و رسوم اروپا بنیان‌‌ها و مولفه‌های اساسی مدرنیته چون حکومت قانون حاکمیت ملی، نظام پارلمانی و... بود. امین‌الدوله نیز دقیقا به این موضوع اشارت دارد: «بی آنکه به معانی و مبانی ترقیات فرنگ ملتفت باشد و کارها را از بنیان و اساس استحکام دهد به ظاهر‌سازی مشغول می‌شد» نبود افراد متخصص و خبره که با در نظر گرفتن تمام جوانب تولید چون رقابت‌پذیری، سودآوری، قیمت تمام شده مواد اولیه و... به فعالیت تولیدی بپردازند از عمده مشکلات پایه‌ای برای موفقیت در این زمینه بود. علاوه بر موارد ذکر شده، کارشکنی رقبای خارجی به دلیل توان رقابت بالاتر در مقایسه با تولیدات کارخانه‌های داخلی به عنوان عاملی در ورشکستگی فعالیت‌های اقتصادی عمل می‌کرد، چنانچه کارخانه قند‌ریزی در کهریزک به دلیل امتیاز قند تولیدی‌اش بر قند روس بازار این کالای روس در ایران را کساد کرده بود، به همین دلیل روس‌ها قند خود را به قیمتی پایین‌تر از قیمت تولید به بازار عرضه کرده که رقیب خود را از دور خارج کنند که موفق هم شدند. حال در ادامه این بحث، جنبه‌های کانونی توجه شاه به تجدد غربی را با توجه به سفرنامه‌هایش ذکر می‌کنیم.

  صنعت و فناوری

از آنجا که از بارزترین وجوه مدرنیزاسیون تجدد غرب، صنعت و فناوری آن است، این بخش برای ناصرالدین شاه، بسیار قابل‌توجه و موردنظر واقع شد و در سفرهایش به کرات به صنعت و فناوری در غرب اشاره  کرده است. نظر به طبع خودکامه شاه در این بخش، صنایع نظامی بیشتر مورد توجه واقع شد. در شهر ولویج لندن از کارخانه‌های توپ‌سازی بازدید به عمل آورده و می‌نویسد: «توی کارخانه‌ها رفتیم، حالا رسم است توپ‌ها را با قالب نمی‌ریزند. آهن تخته را با اسبابی که دارند لوله می‌کنند به هر اندازه که توپ بخواهند بعد از آن به کارخانه دیگری برده، زیرا چکش بخار گذارده، فشار داده می‌کوبند و جوش می‌دهند توپ می‌شود. گفتند این طور اعتبارش بیشتر است. یکی یکی کارخانه‌ها را دیدم در آلمان نیز از صنایع نظامی کروپ دیدن می‌نماید. یک ساعت به غروب مانده رسیدیم به کارخانه کروپ. مسیو کروپ خودش سر راه‌آهن آمده بود. توپ کل دول را از اینجا می‌دهد. انواع توپ‌ها از توپ بزرگ قلعه و توپ کشتی و توپ جنگ صحرایی همه اینجا ساخته می‌شود. دستگاه و کارخانه‌های بخار مثل یک شهر عظیمی است.»

نکته طنز‌آمیز اینجاست که شاه به جای تحلیل فنی و اقتصادی از سوژه‌های صنعتی به تحلیل آسمانی و متافیزیکی می‌پردازد. آنجا که در ورشو ماشین تصفیه آب رودخانه ویستول برای تامین آب شهر را توصیف می‌کند چنین می‌نویسد: «زیاد که آدم نگاه به این ماشین و کار آن بکند و در حالت آن اندکی محو شود غور کند هیچ گمان نمی‌کند که این ماشین زمینی و برای صاف کردن آب و عمله‌جات انسان ساخته شده است. اینطور به نظر می‌آید که این ماشینی است در آسمان ساخته شده و عمله‌جات آن ملائکه هستند و باید این ماشین کره‌ای را حرکت دهند.» کارخانه‌های نساجی، سیستم روشنایی، پل‌سازی، دستگاه‌های ضبط‌صوت... از دیگر موارد صنعتی مورد توجه شاه در سفر به فرنگ بود. تحت‌تاثیر چنین پیشرفت‌های صنعتی در غرب بود که ناصرالدین شاه در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار با زبانی انتقادآمیز، نامه‌ای به مجمع‌الوزراء نوشته و در آن می‌نویسد: «بعضی کارهاست که در فرنگستان و دول بزرگ می‌شود و شده است اما امکان ندارد حالا در ایران بتوان کرد اما هر کاری را به اندازه آنها نتوانیم بکنیم آیا یک ذره از آن را هم نمی‌توانیم کرد؟ راه‌آهن نداشته باشیم؟ آیا راه عراده رو و راهی که شتر و قاطر به آسانی برود آن را هم نباید کرد، آیا نمی‌توان کارخانه‌ ساخت و رواج صنعت و تجارت داد؟ آیا نمی‌توان کارخانه‌ها قندسازی در مازندران مهیا ساخت؟ آیا نمی‌توان کشتی‌های بخار از هر نوع در دریای عمان به راه انداخت؟ اصل مقصود این است که وزرا راجع به این موضوعات به ارائه راه‌حل بپردازند.» اما مساله اساسی نبود بستر سیاسی و اقتصادی مناسب برای موفقیت طرح‌های صنعتی بود، به طوری که این طرح‌ها در عرصه عمل همچون کارخانه کبریت‌سازی در الهیه شمیران و کارخانه قندریزی در کهریزک با عدم‌موفقیت روبه‌رو شد.

  ابعاد رفاهی و تفریحی

 از دیگر موارد مورد عنایت شاه در سفرهایش به غرب که موجبات کام بخشی و تلذذ وی را فراهم ساخته بود تماشاخانه، پارک‌ها، باغ وحش، آکواریوم، سیرک، موزه، رقص و کنسرت و کازینو بود. آنچه مشخص است شاه از مشاهده این ابزارهای شادی‌افزا بسیار لذت می‌برده و به تعبیری، تصویر محیطی بهشت گونه را برای او خلق می‌نمود و می‌آفرید. در پروس به تماشای باغ وحش می‌روند و می‌نویسد: «سوار کالسکه شده رفتیم باغ وحش دریاچه‌های زیاد و اقسام مرغ‌های آبی در دریاچه بود بعد تک‌تک قفس‌های بزرگ خوب دیده شد که هر نوع حیوانی را در قفس علی‌حده گذاشته بودند انواع مرغ‌های شکاری از قراقوش و کوندور که مرغ‌های شکاری معروف بزرگی است و از ینگی دنیا می‌آورند یک جفت از آن بود.» در پروس به تماشای آکواریوم نیز رفته و می‌نویسد: «امروز می‌خواهیم برویم به آکواریوم، یعنی جایی که حیوانات و نباتات دریایی را به جهت تماشا نگه می‌دارند. انواع ماهی‌ها و حیوانات و نباتات بحری را در توی حوض‌ها که روی آنها بلورها و آیینه‌های بزرگ است انداخته‌اند و متصل هم آب را تمیز می‌کنند. از آنجا که ما ایستاده تماشا می‌کردیم نه حوض پیدا بود. همه ماهی‌ها و جانورها و نباتات به حالت طبیعی که در دریا دارند پیدا هستند.»

   تاتر و موزه‌ها

از دیگر جلوه‌های زیبای تجدد غربی است که در نگاه شاه ظاهر می‌شود. در مسکو بنابر دعوت دالغروکی برای تماشای تاتر به سالن تاتر می‌روند و آن را این‌گونه توصیف می‌کند: «چراغ‌های گاز و... جلوه غریب داشتند؛ پرده بالا رفت. به اقسام مختلف رخت‌ها پوشیده ایستاده بودند. اصل بازی، پسر پادشاه عروسی می‌کند و از طوایف مختلف با لباس‌های غریب و عجیب برای آنها می‌رقصیدند. چه پرده‌های دورنما که در عقب آنها تشکیل داده بودند. مثل عالم بهشت یا خیال به نظر می‌آمد حرف نمی‌زدند. خیلی آدم خوشگلی داشتند. من به این خوبی خاطرم نبود.» بازدید از موزه‌ها از جمله موزه لوور و ارمیتاژ از دیگر مکان‌های مورد تماشای شاه در سفر به غرب بود. جالب اینجاست که شاه، در حالی نهایت لذت خویش را از چنین امکانات و اسباب تفریحی که کشورهای غربی برای شهروندانشان فراهم ساخته بودند توصیف می‌کنند که در مملکت ایران جز اعیاد رسمی ملی و مذهبی، هیچگونه امکان تفریح و شادی برای مردم وجود نداشت و آنها زندگی‌شان را با سختی‌ها و تنگناهای بسیاری سپری می‌کردند و در حالی نهایت لذت خویش از این امکانات رفاهی را می‌نویسد که به کوچک‌ترین و کمترین شکل ممکن، صحبتی از مقایسه با وضع ایران در ذهن و فکر خویش متبادر نمی‌کند و با غرور و تبختر شاهانه دید و بازدیدهایش را ادامه می‌دهد. تحت‌تاثیر این مشاهدات لذت‌مابانه بود که ناصرالدین شاه در عمارت سلطنتی به تاسیس موزه اقدام می‌کند.باغ وحش مختصری تاسیس کرد که گویا یکی دو شیر و ببر داشت؛ تاتر افتتاح می‌نماید اما این اقدامات بسیار مختصر و کم دامنه نمی‌توانست جز حداقلی از آن فضای فرح بخش فرنگ برای شاه باشد.

  راه‌آهن، تلگراف، شهرسازی و انتظامات شهری

 سیستم راه‌آهن و خطوط تلگراف، شهرسازی، ترافیک و انتظامات شهری از دیگر جلوه‌های متجددانه موردنظر شاه در سفرنامه‌هایش به فرنگ است، توصیف ناصرالدین شاه در شهر برلن از وضعیت قطار درون شهری و سیستم تلگراف آن قابل‌توجه است: «متصل از اینجا ترن می‌آید و می‌رود. اغلب این ترن‌ها به جهت آمدوشد شهری است که از یک محله با ترن به محله دیگر می‌روند.  در هر مرحله می‌روند در ترن‌ها می‌نشینند می‌روند و متصل  ترن می‌گذشت و هیچ قطع نمی‌شود. معلوم می‌شود عمله‌جات راه‌آهن دو ساعت به دو ساعت عوض می‌شوند. ممکن نیست بدون عوض شدن از عهده برآیند. یک سیر دیگر برای وضع سیم‌های تلگراف است. یک سیم و دو سیم و ده سیم نیست. در بلندی‌های عمارت‌های مرتفع میل‌های کلفت آهنی نصب کرده و به آنها به عرض چند مرتبه میل گذاشته به هر طرف سیم‌ها کشیده‌اند مثل تار عنکبوت که اگر آدم بخواهد بشمارد چشم خیره می‌شود و ممکن نیست.»

در توصیف شهرسازی شهر لاهه هلند از کوچه‌های وسیع، سنگ فرش بسیار خوب، عمارت‌های سه، چهار مرتبه عالی، بناهای محکم، پاک، تمیز و شسته خیلی قشنگ می‌نویسد.  در بیان ترافیک و انتظامات شهری لندن توسط پلیس می‌آورد که: «سوار شده این دفعه از کوچه رجن استریک گذشتیم. بعد آمدیم به کوچه پیکادلی. آن هم کوچه بزرگی است. در حقیقت بازار است. دو طرف دکان‌هاست؛ دکان‌های عالی، امتعه زیاد، همه دکان‌ها ممتاز است و جمعیت آمد و شد به قدری است که اندازه ندارد. در جلوی دکان‌ها جمعیت ایستاده در مردر (مردرو) و کوچه پیاده می‌روند و می‌آیند. در وسط کالسکه و عراده و مینی‌بوس به قدری است که زمین کوچه پیدا نیست و شخص تعجب می‌کند که چطور از یکدیگر می‌گذرند. محال است در این کوچه کالسکه بتواند تند برود. با وجود این اگر مهارت کالسکه‌چی‌ها و قدرت پلیس این شهر نباشد روزی‌ هزار اتفاق می‌افتد. قدرت پلیس طوری است که به یک اشاره دست جلو تمام را نگاه می‌دارد. کالسکه هرکس باشد فورا می‌ایستد. گفت‌وگو ندارد.» چه خوب بود اگر این لذت بردن‌ها و شگفتی‌های شاه از مشاهده این چنین پیشرفت‌هایی انگیزه لازم برای پیشبرد خواست اصلاحات را در وی تقویت می‌کرد تا شاید تغییری هر چند اندک در وضعیت مملکت حاصل می‌آمد، چیزی که انگیزه روشنفکرانی همچون میرزاحسین‌خان از تشویق و ترغیب شاه از سفر به فرنگ بود. موضوعی که جز رویا حاصلی عملی به بار نیاورد و شاهی که در چنبره خودکامگی می‌زیست نمی‌توانست چنین اقداماتی را از دایره شعار به عمل بیاورد یا حداقل از جنبه ظل اللهی و محوریت قبله عالم بودن خود می‌کاست تا شاید در جایگاه یک انسان زمینی برای گره گشایی مشکلات زمینی راه‌حلی عرفی و دنیوی بیابد.  مراکز بهداشتی غرب جهت رسیدگی به وضعیت بیماران نیز در سفرهای شاهانه غرب مورد بازدید او قرار گرفت: «رفتیم به مریضخانه سنت توماس که در مقابل پارلمان واقع است. این مریضخانه را ملت ساخته است. از زمان ادوارد چهارم بنا شده و حال دو، سه سال است تمام کرده‌اند. از آن زمان تا به همه حال هم مردم همه ساله به میل خود پول جمع کرده به جهت مصارف مریضخانه می‌دهند که دوا و غذای همه مریض‌ها مفت است.»

شاه در حالی از مراکز بهداشتی غرب سخن به میان می‌آورد که در مملکت تحت سلطه او، تنها شخص او و متنفذان حکومتی حکومت قاجار از درمان به شیوه مدرن بهره‌مند بودند و بقیه جامعه از پزشکان محلی با روش‌های سنتی و اغلب ناکارآمدشان بهره می‌جستند.  ناصرالدین شاه آنجا که از سیستم آتش‌نشانی در انگلیس می‌نویسد نقدی قابل‌توجه از مدرنیته غربی می‌کند که در جای خود قابل اعتنا و ارزش‌گذاری است: «تلمبه‌چیان انگلیس آمده در باغ عمارت مشق کردند نردبان‌ها گذاشته به خیال اینکه مرتبه بالا آتش گرفته است به چابکی و جلدی تمام از نردبان بالا رفته مردم سوخته و نیم‌سوخته و سالم را به دوش کشیده پایین آوردند بعضی دیگر را طناب به کمرشان بسته به زمین فرود آوردند برای استخلاص مردم اختراع خوبی کرده‌اند اما تعجب در این است که از یک طرف این نوع اختراعات و اهتمامات برای استخلاص انسان از مرگ می‌کنند از طرف دیگر در قورخانه‌ها و جبه‌خانه‌ها و کارخانه‌های ولویچ انگلیس و کروپ آلمان اختراعات تازه از توپ و تفنگ و گلوله و... برای زودتر و بیشتر کشتن جنس انسان می‌کنند.»

لابد ناصرالدین شاه متوجه این موضوع بوده‌ که این نوع تشکیلات و تاسیسات آتش‌نشانی پابه‌پای گسترش زندگی شهری و ترقی بخش‌های خدماتی و صنعتی به وجود می‌آیند و برای مملکت عقب‌مانده و توسعه‌نیافته‌ای چون ایران دوره او موضوعی با اهمیت نبوده است.

  پیامدها و نتایج سفرهای شاه به فرنگ

محرک ترغیب و تشویق سفر شاه به فرنگ میرزاحسین‌خان سپهسالار بود تا شاید با مشاهده پیشرفت و ترقی کشورهای اروپایی انگیزه رفرم و اصلاح طلبی در وی تقویت و در جهت اصلاح و ترقی مملکت گام‌هایی بردارد یا لااقل با جریان‌های اصلاح‌طلبی مخالفتی ننماید. شاه که تنها سفر اولش به فرنگ با قصد مشاهده ترقیات دول غربی صورت گرفت و دو سفر بعدی‌اش را به قصد لذت‌خواهی و خوشگذرانی انجام داد کوچک‌ترین اقبال و تمایلی به مبانی و مفاهیم بنیانی تجدد همچون آزادی و برابری نشان نداد و تنها به جلوه‌های مادی تجدد غربی اقبال و گرایش نشان داد که در این مسیر نیز جز شکل و نمایه‌ای سطحی و بسیار کم‌رمق از مدرنیزاسیون را نتوانست در مملکت جاری کند و همین صورت بی‌رمق نیز نتوانست برای عموم جامعه وجه استعمال و کاربرد پیدا کند.  امانت در این زمینه می‌نویسد: «پس جای تعجب نیست که تا پایان سلطنت ناصرالدین شاه نیز از میان آن همه ابداعات فرنگی که آنچنان دقیق در کتاب وزیر مطبوعات و نشریات شاه، محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه با عنوان المآثر و الأثر به ثبت رسیده حتی یکی هم برای نمونه به عرصه استعمال عمومی راه پیدا نکرد. چراغ گازی(و بعد چراغ برقی) و کالسکه و سایر این قبیل تسهیلات اسباب بازی‌های گران‌قیمت ملوکانه باقی ماند. در عین حال کارگاه‌های نخریسی، کارخانه‌های پارچه‌بافی، شیشه‌سازی، ذوب فلزات و اسلحه و مهمات هنگامی که از روی نقشه و کاغذ پا فراتر می‌گذاشت سرنوشتی اسفناک می‌یافت که نشان از تکنیک هراسی شاه داشت.» احمد کسروی درباره‌‌ نتایج سفرهای شاه می‌نویسد: «به جای اینکه شکوه نیروی اروپا را نتیجه همدستی دولت‌ها و توده‌ها دانسته و او نیز توده‌ها را به تکان آورد و به کارهای سودمندی وا دارد از دیدن آن شکوه و نیرو خیره شد و به نومیدی‌گرایید و در برابر همسایگان ناتوانی و زبونی بیشتر کرد.»

بخشی از مقاله‌‌‌ای به قلم عبدالله متولی، علی‌‌‌اصغر میرزایی و حمید چراغی