چهار گروه بی قدرت

تاریخ و اقتصاد، فریماه فلاحی: ونسا مارتین، مورخ و ایران‌شناس انگلیسی‌تبار با تکیه بر آثار بسیار (اعم از فارسی و غیرفارسی) تلاش کرده بخشی از تاریخ قاجار را براساس رویکردی تحلیلی و جامع به نگارش درآورد. خانم مارتین استاد تاریخ «خاورمیانه در دانشگاه لندن است و به زبان فارسی کاملا تسلط دارد. وی تاکنون کتاب‌ها و مقالات بسیاری درباره ایران دوره قاجار نوشته است. کتاب «عهد قاجار، مذاکره، اعتراض و دولت در ایران قرن سیزدهم» در سال ۲۰۰۵ در لندن منتشر شد و مولف برای ارائه اثری جامع و دقیق‌تر، در سال ۲۰۰۲ به شهرهای بوشهر، شیراز و اصفهان سفر کرد و با بهره گرفتن از کتب، جراید و اسناد موجود در کتابخانه‌ها و بحث و تبادل نظر با مورخان و پژوهشگران ایرانی، به اطلاعات تکمیلی دست یافت. این اثر به معرفی دولت و جامعه ایران در عهد قاجار می‌پردازد و به گفته مولف، پژوهشی است درباره گروه‌های اجتماعی فروتر از اعیان در خلال سال‌های ۱۲۵۰ تا ۱۳۱۳. در این پژوهش نشان داده می‌شود که این گروه‌ها اگرچه نسبتا فاقد قدرت بودند، اما برای دستیابی به اهداف خود از شیوه‌های خاص برای مذاکره و مباحثه با دولت بهره می‌برده‌اند. نویسنده نشان می‌دهد که چگونه تمام اقشار در جامعه شهری درگیر بوده‌اند و اینکه مردم چگونه علیه مقامات دولتی مبارزه می‌کرده‌اند. ونسا مارتین معتقد است که در این عصر دولت و جامعه شهری به ضرورت اجماع و اتفاق‌نظر در روابط با یکدیگر پی‌برده بودند و از این جهت کشور دچار ضعف و تزلزل نمی‌شد. در اوایل قرن چهاردهم اقتصاد جهانی روابط بین دولت و جامعه را به شدت تحت‌تاثیر قرار داد، از این رو افراد وابسته به طبقات غیرنخبه، از جمله اتحادیه‌های صنفی، با آرای تازه درباره دولت آشنا شدند که همین دیدگاه‌ها در شکل‌گیری انقلاب مشروطه موثر و کارساز بود.

«عهد قاجار» به بررسی دوره ۶۰ ساله بین جلوس محمدشاه (۱۲۵۰) تا مرگ ناصرالدین‌شاه (۱۳۱۳) پرداخته است و چون بررسی موضوع نقش جامعه در پیکار با دولت در یک دوره شصت ساله بسیار گسترده است، بنابراین نگارنده توجهش معطوف به جنوب کشور به‌خصوص سه شهر مذکور است. تفاوت دیدگاهی و فرهنگی این سه جالب است و استمرار و تغییر در نوع و شیوه فعالیت‌های سیاسی نیز قابل مشاهده و ملموس است.

نشان داده می‌شود که در بوشهر دولت از قدیم به دنبال آن بوده که نقش رهبران محلی را که میانجی واسطه بین دولت ایران و رعایایش بودند، تضعیف کند.

البته مردم بوشهر در جنگ نخست هرات (۱۲۵۳-۱۲۵۷) علیه انگلیسی‌ها با دولت وقت همکاری کردند و اخراج آدمیران انگلیسی از بوشهر در خلال جنگ برای دولت و مردم فرصتی شد تا با یکدیگر متحد شوند و به حیثیت و اعتبار انگلستان در زمان جنگ آسیب جدی وارد آورند.

در شیراز اما مسائل به‌گونه‌ای دیگر بود زیرا دولت بی‌امان می‌کوشید ساکنان لجام‌گسیخته را که لجام گسیختگی‌شان از حضور عشایر و ایلات ناشی می‌شد، تحت کنترل درآورد. بنابراین در شیراز حکایت، حکایت شهر و دولت و ایلات بود. عامل دیگر قدرت کلانتر بود، منصبی که در این برهه در دست خاندان بزرگ و تاجر پیشه قوام‌الملک بود، خاندان قوام مالیات وصول می‌کرد و اداره امور شهر را زیر نظر داشت. روابط بین حاکم، کلانتر، ایلات و ساکنان شهر عمدتا در چارچوب مبارزات بی‌وقفه و بی‌امان پیرامون مالیات و مالیات‌بندی چهره می‌نمود. در این مبارزات مردم اغلب موفق می‌شدند حاکم را از شهر اخراج کنند، در این کتاب فصل ۳ (شیراز) پرداختن به همین موضوع است.

و اما در اصفهان که به بررسی شگردهای کنترل ضعیفان و قدرتمندان توسط دولت پرداخته می‌شود، نشان داده می‌شود که دولت در رویارویی با نارضایتی‌ها، برخلاف آنچه ممکن است به نظر آید، بیشتر از مذاکره و گفتمان استفاده می‌کرده تا اعمال زور. خانم مارتین ویژگی خاص این دوره را افزایش نفوذ علما می‌داند که همان‌ها نیز موفق به سست کردن اقتدار ظل‌السلطان (فرزند ناصرالدین‌شاه) در اصفهان شدند.

کتاب دارای چهار فصل موضوعی است که در آنها نقش چهار گروه فاقد قدرت مورد بررسی قرار می‌گیرد، نخستین گروه زنان هستند که در تظاهرات سیاسی شرکت می‌کردند و حتی بیشتر از انقلاب مشروطه نیز در امور عمومی دخیل بودند.

دومین گروه لوطی‌ها هستند که افرادی قانون‌شکن بودند با سلوک و منش پهلوانانه، به‌خصوص در نقشی که در تظاهرات و رویارویی با مقامات دولتی ایفا می‌کردند. سومین گروه سربازان عادی‌اند که به‌رغم موقعیت ضعیف‌شان راه‌هایی پیدا می‌کردند تا به شیوه خدمت و وضع و حالشان اعتراض کنند.

چهارمین گروه نیز بردگان سیاه‌پوست هستند که به اعتقاد خانم مارتین در ایران خیلی بهتر از سایر کشورها، به‌خصوص آمریکا، با آنان رفتار می‌شده است و حتی در کار کشاورزی هم در جنوب شرق ایران، وضع برده‌ها ظاهرا خیلی بدتر از دیگر ایرانیان نبوده است. وی در این کتاب اشاره می‌کند که حکومت قاجار فقط متکی به زور نبود، بلکه متکی به مذاکره هم بوده است و این مذاکرات به واسطه تمهیداتی بود که میان فقیر و غنی جاری بوده است، نقش نوجوان و خواص در سیاست را تا حدودی حامد الگار و عباس امانت نیز بررسی کرده‌اند.

طبقه بانفوذ تجار ثروتمند را به‌عنوان گروهی معرفی می‌کند که به طبقه حاکم تعلق نداشتند و در زمان قاجار در قبال دولت و خوانین جزو رعیت به حساب می‌آمدند و اضافه می‌کند که البته ثروت تجار بزرگ به این معنا بود که اینها در مواجهه با دولت و جامعه دست بسته نبوده‌اند و قدرت دخل و تصرف‌هایی داشته‌اند؛ از فشار بر مقامات و ملاکان بدهکار به آنان گرفته تا خرید حمایت گروه‌های تنگدست بازار.

دین، جامعه، سیاست و تجارت

مولف در فصل نخست به بررسی دین، جامعه، سیاست و تجارت می‌پردازد.

در بخشی از این فصل اشاره می‌کند که «جا دارد به اختصار منابع دولت ایران را با منابع سایر کشورهای خاورمیانه، به‌خصوص مصر و امپراتوری عثمانی، مقایسه کنیم. در مصر مثلا رشد اقتصاد متکی به پنبه از اوایل قرن نوزدهم موجب توسعه و تحول حوزه‌های دیگر، به‌خصوص در عرصه سرمایه‌گذاری مالی شد. این توسعه منجر به ایجاد ارتباطی بسیار پیشرفته و از همه مهم‌تر ساخت کانال سوئز شد که به توسعه مصر از لحاظ اقتصادی، تعلیم و تربیت و امور اداری کمک شایانی کرد. دولت عثمانی نیز به اصلاح قشون پرداخت و آن هم به نوبه خود اصلاحات گسترده‌ای را در سایر عرصه‌ها به‌خصوص در زمینه قوانین و امور اداری و اجرایی و تعلیم و تربیت غیردینی به وجود آورد. تمام کشورهای خاورمیانه به علت فساد و اختلاس در وصول مالیات، از پای درآمده بودند، اما دولت عثمانی برخلاف ایران، مثلا در بازرسی و نظارت از شیوه‌های بالنسبه نظام‌مند برای بررسی و تحلیل و بازیابی استفاده می‌کرد.

ونسا مارتین معتقد است علاوه‌بر قدرت‌های داخلی، قدرت‌های خارجی یعنی انگلستان و روسیه به علت موقعیت خاص جغرافیایی ایران و مناطق کوهستانی آن، این سرزمین را برای رسیدن به اهدافشان مورد استفاده قرار می‌دادند، این دو مرزهای ایران را تعیین کرده بودند، تاخت و تاز ترکمان‌ها را در شمال شرق سرکوب می‌کردند و پیوسته در امور سیاسی کشور (روس غالبا در شمال و انگلیسی‌ها در جنوب) مداخله می‌کردند، منافع قدرت‌ها و رقابت آنها با یکدیگر در سیاست‌های دولت ایران مورد توجه قرار می‌گرفت و در فرآیند چانه‌زنی‌ها هم پای این دو قدرت به میان می‌آمد. دولت ایران تا اوایل قرن چهاردهم بلندپروازی‌های انگلیسی‌ها را در جنوب به گونه‌ای معقول و منطقی مهار می‌کرد؛ اما در این زمان که دهه ۱۸۹۰ میلادی بود، پیوستگی میان امپریالیسم و تجارت مستلزم این بود که انگلستان نسبت به دخالت در امور ایران نگرش بسیار سلطه‌جویانه‌تری اتخاذ کرد و به این ترتیب دخالت‌های تجاری و سیاسی خارجیان در ایران باعث تغییرات و جابه‌جایی‌های ظریف قدرت میان دولت و ملت و قشرهای مختلف جامعه شد. مخصوصا آنها که در رواج اقتصاد جهانی و عرضه محصولات فروشی و نقدی فعال بودند، از جمله تجار سوداگر و دلال و شهرها هم که مراکز بازرگانی بودند، در مقایسه با دولت مفلس و طوایف ساکن در مناطق عقب‌مانده روستایی، کم‌کم به ثروت و نفوذ دست یافتند.

شهرها و جامعه بازار

مولف بررسی این موضوع را با تعریف یرواند آبرامیان از بازار شروع می‌کند بازار، انبار غلات، کارگاه مرکز تجارت، بانک و نیز هسته مرکزی دینی جامعه ایران محسوب می‌شود، پس ادامه می‌دهد که بازار تنها مرکز فعالیت‌های تجاری بوده؛ بنابراین در کنار مناطق مسکونی در مرکز شهر واقع است و عبارت است از مجموعه یکپارچه و مستقلی از دکان‌ها، گذرگاه‌ها و کاروانسراها که در نقاط مختلف آن میدان‌ها، ابنیه مذهبی، حمام‌ها و سایر موسسات عمومی قرار دارد. در ادامه به تشریح کامل بازار، وضعیت آن، شیوه‌های عرضه و مبادله کالا در آن، ارتباط بازاریان با جامعه و منابع قدرت و دولت می‌پردازد.

او اشاره می‌کند که رابطه دولت با بازار، رابطه‌ای دوجانبه بوده، دولت حفظ و اجرای عدالت را بر عهده دارد و بازار هم مالیات و عوارض گمرکی و راهداری را به دولت می‌پردازد. معتقد است که نظام پیچیده سازمان‌ها و شبکه‌هایی چون بازار، رهبری واحدی را به‌وجود نمی‌آورد و مفهوم آن این است که مدیریت دولتی شهرها، به‌خصوص بازارها و سرکوب ناراضی‌ها به مهارت و چیره‌دستی چشمگیری نیاز دارد.

بسیاری نکات و ظرافت‌های موجود میان این قشر از اجتماع دقیق و منبسط ارائه شده است، نکاتی از جمله اینکه ساکنان بازار به گروه‌های مختلفی تقسیم شده‌اند که در راس آنها تجار، به‌خصوص بنکداران و نزول‌خواران و علمای برجسته قرار داشته‌اند. پس از اینها اعضای اصناف و... و در نهایت توده‌های تهیدست شهرنشین. او اشاره می‌کند که تا پیش از پیدایش بانکداری نوین عملا همه دادوستدهای پولی در ایران در دست بازاریان بود. اصناف بسیار منظم و سازمان‌یافته توصیف شده‌اند. در انتها به موضوع مطرح شده در ابتدای بحث برمی‌گردد و می‌گوید فشار بر دولت، به‌خصوص در مساله دشوار مالیات، عمدتا از طریق فعال‌سازی شبکه‌ها اتفاق می‌افتاد؛ به‌ویژه در بازار و در میان تجار و اصناف و در این فرآیند، خانواده‌های گسترده و روابط طایفه‌ای و لایه‌های شبکه‌های محلات هم عامل‌های مهمی بودند؛ بنابراین دولت و مردم همواره درگیر فرآیند پیچیده چانه‌زنی و کدخدامنشی بودند.

زمینه سیاسی و اقتصادی

مولف تاریخچه‌ای کوتاه از ۶۰ سال حکومت قاجار (که موضوع اصلی کتاب است) به دست می‌دهد. حضور قدرت‌های مطرح آن دوره، جنگ‌ها و درگیری‌ها، امتیازات و قراردادهای منعقد شده در سال‌های مختلف حکومت قاجارها را بررسی کرده و به‌خوبی تشریح می‌کند.

وی به انعقاد قرارداد ترکمنچای در سال ۱۲۴۳ اشاره می‌کند و اینکه این قرارداد بود که به برخوردار شدن اتباع روسیه و بعدها سایر اتباع از امتیازات برون‌مرزی (معافیت و دیپلماتیک) منجر شد.

در همین دوره انگلستان نیز به‌منظور حفظ منافع خود در خلیج‌فارس، در بوشهر کنسولگری دایر کرد و آن را رزیدنسی انگلستان و بالیوزگری بریتانیا نام‌گذاری کرد.

ونسا مارتین معتقد است که فقدان آمار و اعداد قابل‌اطمینان باعث شده، تراز تجاری ایران در سراسر این دوره مبهم بماند؛ اما ظاهرا واردات بیش از صادرات بوده است، با همه اینها از دهه ۱۲۷۰ کشور رو به رونق نهاد؛ هرچند با آهنگی بسیار کند.

به‌دلیل رواج‌ کشتی‌های بخار در خلیج‌فارس در اواخر دهه ۱۲۷۰، توسعه تلگراف در اوایل دهه ۱۲۸۰ و افتتاح کانال سوئز در ۱۲۸۵ که به رشد و شکوفایی تجارت با اروپا از طریق استفاده از شناورهای بخار کمک کرد، تجارت جنوب ایران با هند هم دوباره رونق گرفت. در سال ۱۲۹۳ خدمات پستی بین تهران و بوشهر دایر شد. مشارکت جنوب ایران در اقتصاد جهانی در این زمان به سرعت شتاب گرفت؛ زیرا توسعه ارتباطات به پیشرفت تجارت کمک شایانی می‌کرد. رونق صنعت فرش‌بافی در اواخر قرن سیزدهم هم موجب شد، کاهش تولید ابریشم (عمدتا در شمال) جبران شود.

صادرات محصولات نقدی به‌خصوص تنباکو و تریاک نیز روبه‌فزونی نهاد؛ به‌گونه‌ای که در سال ۱۲۷۵ هم صندوق و در سال ۱۳۰۳ و ۸۰۰ صندوق تریاک به خارج از کشور ارسال شد. با وجود این، واردات روزافزون منسوجات و سایر محصولات اروپایی، به‌خصوص تولیدات انگلستان، به تولید صنایع دستی ایران آسیب جدی وارد آورد. خشکسالی سخت در سال ۱۲۸۸ به قحطی بزرگی انجامید که بر تجارت تاثیری بسیار نامطلوب گذاشت.

سرمایه‌داران اروپایی که تا این زمان به‌دلیل دشواری‌های ارتباطی و مواصلاتی به ایران اعتنا نمی‌کردند، اکنون با این نیت که فعالیت‌های تازه‌ای را در این کشور رواج دهند، توجه‌شان را جدی‌تر به ایران معطوف کردند.

در سال ۱۲۸۹ به رویتر (تبعه انگلیس) امتیازی داده شد تا در ایران شبکه راه‌آهن احداث کند که خطی بود از دریای مازندران تا خلیج‌فارس. این امتیاز با مخالفت روس‌ها مواجه شد و انگلیسی‌ها نیز از آن حمایت نکردند وعلت این امر منافع استراتژیک آنها بود. شاه هم با انتقاد علما مواجه شد و بالاجبار این امتیاز را لغو کرد. در سال ۱۳۰۷ مساله امتیازات به‌دلیل اینکه شاه انحصار جمع‌آوری و تولید و صادرات تنباکو را به یکی دیگر از اتباع انگلستان فروخته بود، به آشوبی گسترده منجر شد و در نهایت براساس فتوایی تاریخی استعمال دخانیات تا لغو این امتیاز تحریم شده و به دنبال ابطال قرارداد پرداخت غرامت پانصد هزار پوند به انگلیس باعث شد قرض زیادی برای شاه در پی داشته باشد و این چنین مسائلی از اقتدار شاه و مقامات بلندمرتبه مملکت به شدت کاست و این در جنوب ایران و شیراز و اصفهان بسیار آشکار بود.

ادامه دارد