گروه تاریخ و اقتصاد: بخش سوم از مذاکرات نمایندگان مجلس شورای ملی را در روز سه‌شنبه، ۸ اردیبهشت ۱۲۸۷ شمسی می‌خوانید: رئیس: مقصود این است که باید اعضای کمیسیون‌ها در کار خود حاضر شوند و بى‌جهت مسامحه و استعفا نکنند و آن روز را جناب تقى‌زاده تذکر داده بودند که باید همیشه چند روز قبل از وقت، موضوع مذاکرات مجلس معین و به وکلا اطلاع داده شود و تا کمیسیون‌ها منظم و مشغول کار نباشند، بنده نمی‌توانم موضوع مذاکرات مجلس را معین کنم. باید کمیسیون‌ها به کارهاى خود اشتغال داشته باشند تا نظم و ترتیب پیدا کند.

(در این موقع وزرایی که احضار شده بودند به مجلس آمدند.)

رئیس: آقاى رئیس‌الوزرا را زحمت دادیم که برحسب دعوت آقاى حاج امام جمعه تشریف بیاورند و بعضى توضیحات بدهند این است که اکنون تشریف آوردند.

آقاى حاج امام جمعه: چند روز قبل در تلگرافخانه براى مخابره حضور حاضر شدیم و وزیر جنگ هم حضور داشتند. از تبریز به ما گفتند تلگراف حاج محتشم‌السلطنه را که از سلماس به وزارت خارجه کرده است گرفته ببینید، ما هم گرفته ملاحظه کردیم ماحصل آن این بود که خوى و ارومى و سلماس محصور عشایر متمرده خودمان است. اگر اردویى تشکیل نشود، عاقبت وخیم خواهد داشت و خود بنده هم از چهار ماه قبل به تصدیق اکثر آقایان اگر روزى دو مرتبه هم حضور وزرا رسیده‌ام، گفته‌ام که باید از حالا فکرى براى خوى و سلماس و ارومى کرد و خود رئیس‌الوزرا هم از همه بهتر می‌دانند و به حال آنجا مستحضر هستند، البته تلگراف محتشم‌السلطنه که به واسطه قطع سیم ارومى از خوى مخابره شده از نظر وزیر داخله گذشته است و همچنین تلگرافى از انجمن ارومى شده است که حاصل آن این است که قریب دو هزار نفر از زن و مرد را در ارومى و اطراف آن سربریده‌اند و بدیهى است اگر جلوگیرى نشود، بیش از این هم اطلاع خواهند کرد می‌خواهم ببینم که این تلگراف که به وزارت خارجه رسیده است و ایشان به وزارت جنگ داده‌اند وزارت جنگ و رئیس‌الوزرا چه فکرى و چه اقدامى کردند.

وزیر جنگ: آن روز را آمده بودم به کمیسیون و از اینجا رفته حاج محتشم‌السلطنه را خواستم که در تلگرافخانه حاضر شود تا با او حضورا مذاکره کرده مطلب خوبى واضح شود بعد از مذاکرات لازم شد که یک استعداد فورى در اینجا حاضر شود و آنچه خود بنده هم بر حسب اطلاعاتى که دارم و در اینجا حکومت کردم بهتر از تمام سوارهاى آذربایجانى سوارهاى چهار دولى هستند و بعد از آن سوار قرازیاپاق و بعد از مذاکرات زیاد قرار شد که یکصد سوار از سوارهاى چهاردولى و یکصد سوار از سوارهاى قرازیاپاق بروند بارومى و آنها پول می‌خواستند و عجالتا گفتم یکى ده تومان به آنها بدهند و از این طرف از اردوى میاندوآب که ششصد هفتصد سوار در اینجا هستند بنا شد سیصد نفر از آنها بروند و صد نفر سوار هم از تبریز برود و هفتاد نفر هم قزاق با دو عراده توپ هم برود و فعلا آنچه لازمه اقدام فورى بود تا این اندازه اقدام شده و گمان این است تا به یک درجه بتوانند جلوگیرى نمایند، اگرچه نباید این‌گونه وقایع رخ بدهد، ولى اتفاق افتاده و بعضى از اخبارات هم اغراقات زیاد دارد و معلوم نیست که این عده را که گفته‌اند صحیح باشد و گفته شده باشد، ولى اتفاقى بود که افتاده لکن صحت این اندازه می‌روند قرار شد چهار فوج هم از اینجا برود و هرچه زودتر باید اینها را راه بیندازیم، ولى آنچه امروز خیلى لازم است و کارها به او اصلاح می‌شود پول است و اگر پول نداشته باشیم قدرى اصلاح کارها سخت است و تا زود است باید فکرى در این باب شود.

آقاى حاج امام جمعه: بنده نمی‌خواهم عرض کنم که در رساندن استعداد به آنجاها تقصیر شده است و نمی‌خواهم عرض کنم که این هزار نفر مرد و طفل که کشته شده است برادران و خواهران ما و مسلمان هستند، ولى همین‌قدر می‌گویم که آنها نوع ما هستند و حالا دیگر نباید آن ترتیب سابق باشد و این ششصد سوار هم کفایت نمی‌کند. به عقیده بنده سه فوج یا اقلا دو فوج سرباز و هزار سوار از همان افواج و سوار که در آن صفحات هست در ارومى اردو زده و تشکیل شود و اگر مسامحه شود یک ماه دیگر خبر بدتر از آنجاها خواهد رسید و بالاخره سلماس و خوى هم همین حال را پیدا خواهد کرد.