چاره‌اندیشی برای رفع اغتشاشات ارومی و آذربایجان

گروه تاریخ و اقتصاد: آنچه می‌خوانید بخش چهارم از مذاکرات نمایندگان مجلس شورای ملی است در روز سه‌شنبه، ۸ اردیبهشت ۱۲۸۷ شمسی: وزیر جنگ: بنده نمی‌گویم که همین ششصد یا هفتصد نفر کافى است و این تکلیف فورى بوده که عمل کرده‌ایم و البته اگر کافى نباشد بعد هم استعداد فرستاده خواهد شد نه این است که بنده ندانم آنجا استعداد لازم ندارد. در سابق اغلب در آنجاها اردو تشکیل می‌شد و خودم در آنجاها بوده‌ام. در سابق اشرار آنجا بودند و حالا هم زیاد شده و شرارت می‌کنند. مسلم است که آنجاها استعداد کافى لازم دارد و از آنجا که این ملت را ملت نجیب و وطن‌پرستى می‌دانم می‌گویم که هر قدر قشون تصویب نمایید و هر قدر پول به من بدهند که قشون براى خوراک و پوشاک معطل نباشند در آنجا استعداد و قشون حاضر خواهم کرد و هر وقت پول بدهید و بگویید که فلان‌قدر قشون لازم است حاضر خواهند بود.

آقاى حاج امام جمعه: اینها جواب من نیست! حق وزیر جنگ این است که بگوید این‌قدر قشون براى آنجا لازم است و فلان مبلغ هم پول لازم دارد تا مجلس چه تصویب کند و وزیر مالیه فکر آن را بنماید. نه اینکه من بگویم و تصویب نمایم، از من همین‌قدر است که بگویم فلان‌جا مغشوش است و قشون لازم دارد.(در این موقع تلگراف انجمن ارومى و تلگراف جناب محتشم‌السلطنه در خصوص همین اغتشاش و استدعاى چاره قرائت شد.)

وزیر جنگ: از آنجا او صد و پنجاه نفر سوار ماکویى را خواسته است ما که ششصد سوار فرستاده‌ایم و این علاج فورى است، البته آنجا اردو می‌خواهد ولى باید مخارج آن را معین کرد.

آقاى حاج امام جمعه: اگرچه این عده سوار کافى نخواهد بود، ولى می‌پرسم چند روزه این سوار آنجا حاضر می‌شود. از میاندوآب تا ارومى سه منزل است، آیا چند روزه این سوار را آنجا حاضر می‌نمایید.

وزیر جنگ: یکى از احکام که به حاجى نظام‌الدوله شد، تصویب دادن به هر نفرى ۱۰ تومان بود که به هر نفر سوارى ۱۰ تومان بدهند و حرکت کنند. حال دیگر چند روز در آنجا حاضر شوند نمی‌دانم باید خبر برسد.

آقاى حاج امام جمعه: من دیگر حرفى ندارم همین‌قدر می‌گویم اگر وضع آنجا این‌طور بماند تا یک ماه دیگر اهل و عیال اهالى آنجا اسیر خواهند شد و تمام مردمان آنجا را خواهند کشت. ابدا در ما حس ملیت نیست می‌شنویم که زنها و اطفال را می‌کشند و اسیر می‌نمایند و ما هیچ احساس ملیت نمی‌کنیم.

آقا سید حسن تقى‌زاده: از یکسال قبل به این طرف تمام حدود خاصه حدود آذربایجان مغشوش شده و قواى دولت هم سست شده و چشم و گوش ما هم پر شده. در سابق اگر چند نفر را در قوچان اسیر می‌کردند یا سه نفر در کرمان کشته می‌شد هیجانى هم در عامه مردم و حرارتى هم در مجلس پیدا می‌شد و حالا که خبر می‌رسد مثلا در فلان‌جا فلان‌قدر کشته شده چشم و گوش ما پر شده و ابدا تغییرى در حال ما پیدا نمی‌شود و از تلگراف انجمن و محتشم‌السلطنه یک مطلب کلى به دست می‌آید که یک عده را کشته‌اند معلوم است یک شهر همه را که نمی‌کشند ولى اشرار در پنجاه آبادى که ریختند هزار نفر را می‌کشند و حالا که اطراف ارومى محصور و قتل و غارت است و راه را مسدود کرده‌اند، اول وظیفه دولت است اگر باید حفظ جان و مال مسلمانان را بنماید وقتى که مردم جان و مالشان محفوظ نباشد دیگر چه فایده در کار است! رعیت مالیات می‌دهد براى حفظ جان و مال خودش و دولت هم باید یک نقشه دائمى داشته باشد که این طور اتفاقات نیفتد هر دو ماه سه ماه یک خبر وحشت‌انگیز از یک‌جا می‌رسد، وکلا قدرى صحبت می‌کنند وزرا هم بعضى احکامات و تلگرافات می‌نمایند، بالاخره مطلب فراموش شده از میان می‌رود. پس تکرار می‌کنم عرض خودم را که باید در حدود آذربایجان دولت یک نقشه اساسى بکشد و یک اردوى سیار تشکیل دهد. مثل اینکه در حدود خراسان و استرآباد در سابق یک اردوى دائمى لازم بود همین‌طور براى حدود آذربایجان هم اردوى سیارى لازم است که از قبیل خوى و سلماس و اردبیل که گرفتار تاخت و تاز اشرار هستند و هر یک از این نقاط هم اردوى مختصرى لازم دارد و باید وزرا نقشه این کار را کشیده و ببینند چقدر قشون لازم دارد و مخارج آنها چقدر می‌شود و آن را روى کاغذ بیاورند و وقتی که روى کاغذ آمد معلوم می‌شود و آن وقت باید فکرى براى پول کرد. به هر حال چنانچه عرض شد اردوى سیار سریع‌الحرکتى از براى حدود آذربایجان لازم است و باید به زودى ترتیبش را داد.

وزیر جنگ: فرمانفرماى آذربایجان قرار این مساله را داده‌اند که ۶ هزار پیاده و دو هزار سواره باید همیشه در آذربایجان باشند و فکرمخارج آن را هم کرده‌اند که یک اندازه از مالیات خود آذربایجان است و یک مقدارى هم باید وزیر مالیه فکر کرده و راه بیندازد.

آقا میرزا ابوالحسن خان: تمام این ترتیبات که پیش می‌آید فقط به واسطه این است که بین دولت و ملت اتحاد کامل نیست و تا اتحاد کامل حاصل نشود رفع این انقلابات نخواهد شد و نمی‌خواهم به اولیاى امور نسبت مسامحه بدهم، ولى اگر اقدام در هر کارى می‌کردند تا حال کارها پیشرفت کرده بود و می‌خواهم به هیات وزرا عرض کنم از ما همین قدر است که نظم مملکت را فورا بخواهیم و وزیر جنگ هم فورا باید عده قشون را با مخارج آن معین نموده و پیشنهاد مجلس نماید مجلس که تصویب نمود وزیر مالیه اگر دارد می‌دهد و اگر ندارد فکر محل می‌نماید. ملت هم اگر مملکت می‌خواهد پول باید بدهد و اگر ملت ندارد اشخاصی که سال‌هاى سال پول ملت را خورده‌اند بدهند. رأى صحیح همین است که عرض کردم. باید ما از وزرا نظم بخواهیم وزیر جنگ هم باید فورا ترتیب آن را بدهد و پیشنهاد نماید.

حاج معین‌التجار: اینکه می‌گویند پول لازم است براى این است که نظر وزرا و بعضى از وکلا بر این است که استقراض از خارجه صورت بگیرد که این گونه مخارج را از آن پول بنمایند. بنده عرض می‌کنم ما هنوز مخارج فوق‌العاده بیش از مأخذ مالیات مملکت پیدا نکرده‌ایم و این مخارجات به اندازه ای نیست که بگوییم پول نداریم و براى این‌گونه مخارج نباید محتاج به قرض خارجه باشیم. بر فرض اینکه استقراض خارجه صورت بگیرد براى این قبیل مصارف نیست و اگر به این مصارف بخواهیم خرج کنیم باید اول فکر پرداختن آن را بنماییم که از کجا باید بدهیم. دیگر اینکه ما فقط یک لفظ مسوولیت می‌شنویم و هیچ معنى آن معلوم نیست. مثلا گفته می‌شود فلان جا دو هزار نفر کشته شده آخر مسوول این کار کیست همان طور که گفته شد قلب ما قساوت پیدا کرده دیگر بیش از این هم عرض نمی‌کنم.