زنان و انقلاب مشروطه

قربان فاخته: انقلاب مشروطیت همان‌گونه که سرآغاز بسیاری از تغییرات و تحولات جامعه ایرانی در دوره معاصر به شمار می‌رود، سرآغاز تغییر سرنوشت و تحول در زندگی زنان ایرانی نیز محسوب می‌شود. با انقلاب مشروطیت زنان با وارد شدن به میدان فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فکری و فرهنگی تولدی دوباره و هویتی تازه یافتند. در پرتو مشروطیت زنان با فاصله گرفتن از آداب و سنن کهن جامعه ایرانی که آنان را همیشه در پستوی خانه‌ها محبوس و مهجور نگه می‌داشت، به خودآگاهی و بیداری دست یافته و به ساختن سرنوشت خویش علاقه‌مند شدند. شاید به غلط چنین تصور شود که زنان در انقلاب مشروطیت حضور و نقشی نداشته‌اند و ورود آنان به عرصه فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی همزمان با دهه‌های پس از انقلاب مشروطه قلمداد شود. اما با رجوع به منابع تاریخی عصر مشروطه و مشاهده تکاپو‌ها و حضور فعال زنان در آن دوره می‌توان گفت مفهوم «تاریخ مذکر» از دوره مشروطیت دیگر عبارت درستی برای توصیف جامعه مردسالار ایران به شمار نمی‌آید؛ زیرا با انقلاب مشروطه زنان نیز همانند مردان پا به عرصه فعالیت‌های مختلف اجتماعی گذاشتند و در ساختن جامعه خود همدوش مردان مشارکت جستند.

جنبش مبارزه برای حقوق زنان در ایران عمدتا ریشه در انقلاب مشروطیت دارد و این انقلاب را باید مبدا و منشأ فعالیت سیاسی و اجتماعی زنان در تاریخ جدید ایران محسوب کرد. زنان پیشرو آن عصر که بیشتر از طبقات بالای اجتماع بودند، با ورود به عرصه مبارزات سیاسی به‌تدریج در انجمن‌های مختلف متشکل شدند و مدارس جدید دخترانه، کلاس‌های آموزش بزرگسالان، درمانگاه و انواع نهادهای دیگر تاسیس کردند. آنان با وجود اینکه از حکومت مشروطه هیچ گونه کمک مالی دریافت نمی‌کردند و حکومت جدید حتی آشکارا زنان را از دخالت در امور سیاسی منع می‌کرد، توانستند با گردهم آمدن و تشکیل انجمن‌هایی هر چند اندک تغییرات مهمی در زندگی بسیاری از زنان شهری پدید آورند و پایه‌های زندگی نوین زنان ایرانی را بنا نهند.

از نخستین مراحل جنبش مشروطه، زنان با حضور در تظاهرات و تحصن‌ها بر ضد استبداد حاکم بر ایران شرکت جستند. آنها به اعتصاب‌ها کمک می‌کردند و به صورت‌های مختلف از مشروطه‌خواهان حمایت مالی و معنوی می‌کردند. حتی گاه گاهی جان خود را در برابر قوای استبداد سپر می‌کردند. نوشته‌اند که در سال ۱۲۸۴خورشیدی گروهی از زنان صف بستند و همانند سدی به طرفداری از علمایی که در حرم حضرت عبدالعظیم «بست» نشسته بودند، در برابر قوای مسلح حکومتی ایستادگی کردند. در تابستان ۱۲۸۵ خورشیدی که مشروطه‌خواهان در باغ سفارت بریتانیا متحصن شدند، چندین هزار زن گرد آمدند تا به اعتصاب‌کنندگان بپیوندند، اما مقامات سفارت بریتانیا مانع شرکت آنها شدند.

پس از تاسیس نظام مشروطه در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی زنان به گونه‌های مختلف به حمایت از انقلاب پرداختند. هنگامی که مجلس اول مشروطه تصمیم به تاسیس بانک ملی برای کمک به حل مساله کمبود سرمایه کشور گرفت، زنان از آن استقبال کردند و این موضوع بهانه‌ای شد تا به منظور جمع‌آوری وجوه برای بانک، اولین انجمن‌ها و اتحادیه‌های خود را تشکیل دهند. زنان جواهرات خود را که اغلب تنها دارایی آنها به شمار می‌آمد به ودیعه به بانک ملی سپردند. حمایت زنان از تاسیس بانک ملی در روزنامه‌های آن دوران انعکاس زیادی یافت. روزنامه مجلس در آبان ۱۲۸۵ خورشیدی گزارش داد که بیوه‌زنان گوشواره و دستبند خود را برای ادای قرض دولت و تاسیس بانک، حاضر کرده و هر یک می‌خواهند که در این باب بر دیگران سبقت گیرند. نویسنده‌ای از زن رختشویی نوشت که به محوطه مجلس رفت، یک تومان داد و تقاضا کرد برای بانک ملی اسم او را هم بنویسند. روزنامه‌های مجلس، انجمن و ندای وطن نامه زنی ساکن قزوین را چاپ کردند که در آن این زن می‌خواست جواهراتی را که برای روز مبادا نگه داشته بود برای کمک به بانک ملی به ودیعه بسپارد و همسایه تنگدستش که بیوه و صاحب نوزاد بود بعضی از لوازم منزلش را تقدیم می‌کرد. زنی نیز ارثیه پنج‌هزارتومانی‌اش را داد و عده‌ای دیگر هم سپرده‌های کلان گذاشتند. اقدام‌های زنان در روزنامه‌ها با عنوان‌هایی چون «چه مردی بود کز زنی کم بود!» مورد تحسین و تمجید قرار می‌گرفت تا مردان متمولی که پس‌اندازهای خود را در بانک‌های اروپایی نگه می‌داشتند شرمسار شوند.

همچنین زنان هنگامی که مساله تحریم منسوجات خارجی مطرح شد در آن جنبش شرکت کردند. اعتقاد بر این بود که تحریم منسوجات اروپایی در ایران، ملت را از وابستگی‌اش به تاجران و تولیدکنندگان اروپایی آزاد می‌سازد. کودکان مدرسه‌رو با افتخار پارچه‌های وطنی به تن می‌کردند و در تبریز زنان اجتماعاتی برای تحریم برگزار کردند و دیگران را تشویق کردند «که در صورت امکان مدتی به همان البسه قدیمی که دارند قناعت کنند» به این امید که کشور به زودی منسوجات خود را تولید می‌کند.

اما سیاسی شدن زنان و مشارکت‌شان در نهضت ملی خیلی زود ابعاد دیگری هم پیدا کرد و زنان خود مسائلی را طرح کردند. نخستین گام‌ها ایجاد انجمن‌ها و مدارس زنان بود. قانون انتخابات شهریور ۱۲۸۵ خورشیدی علنا زنان را از فرآیند سیاسی محروم کرده بود و تقاضاهایی که از مجلس تازه‌تاسیس به منظور حمایت قانونی از نهادهای جدید جنبش زنان صورت می‌گرفت بی‌جواب ماند. در دی ماه ۱۲۸۵ خورشیدی روزنامه مجلس تقاضای یک زن را در حمایت از آموزش زنان و مشارکت اجتماعی آنها چاپ کرد. در نامه‌ای خطاب به سید محمد طباطبایی از رهبران روحانی مشروطه، نویسنده خواستار حمایت حکومت از مدارس دخترانه شد و اعلام کرد که ایران به دلیل عدم آموزش زنان از ترقی اقتصادی و اجتماعی خود بازمانده است، همچنین ایران به این علت از قافله تمدن عقب‌مانده که زنانش از آموزش محروم شده‌اند؛ کودکانی که به دست مادران درس‌نخوانده تربیت شوند آمادگی رقابت و مواجهه با جوامع پیشرفته تر را ندارند.اما پاسخ مجلس نشان‌دهنده این بود که بسیاری از نمایندگان مجلس می‌خواستند به رغم تحولات جدید سیاسی در کشور، همان مناسبات سنتی بین زن و مرد را حفظ کنند!

به نوشته سردبیر مجلس تعلیم و تربیت زنان باید منحصر به «تربیت زنان در مورد اطفال، خانه‌داری، حفظ ناموس و علومی راجع به اخلاق و معاش خانواده باشد» ولی «در امور خاصه رجال از قبیل علوم پلتیکی و امور سیاسی فعلا مداخله ایشان اقتضاء ندارد» اما زنان منتظر حمایت قانونی نماندند و به طرق گوناگون تشکل یافتند و خیلی زود مدارس، درمانگاه‌ها و یتیم‌خانه‌هایی را تاسیس کردند. پیش از این میسیونرهای پرسبیتری آمریکا در مارس ۱۸۳۷ میلادی نخستین مدرسه دخترانه را در ارومیه افتتاح کرده بودند. در این مدرسه که عمدتا دانش‌آموزانش از خانواده‌های ارمنی بودند، ثبت نام، کتب و اقامت شبانه‌روزی رایگان بود تا والدینی که اکراه داشتند تشویق شوند. در دهه‌های بعد مدارس مشابهی توسط میسیونرهای آمریکا در تهران، تبریز، رشت، همدان و مشهد تاسیس شد. اما نخستین بار که دختران مسلمان به مدرسه رفتند، در دهه ۱۸۷۰میلادی در مدرسه پرسبیتری آمریکایی تهران بود. مدارس میسیونری در جذب محصلان دختر چندان موفق نبودند. زیرا اولا جامعه نسبت به تحصیل زنان نظر منفی داشت و ثانیا هدف غایی مدارس میسیونری تبلیغ آیین مسیحیت بود و مردم مسلمان ایران به این موضوع حساسیت ویژه‌ای داشتند.

با انقلاب مشروطیت میدان مناسب و وسیعی برای تعلیم و تربیت زنان آغاز شد. در دی ماه ۱۲۸۵ خورشیدی اجتماعی از زنان در تهران تشکیل شد و در آن ۱۰ قطعنامه به تصویب رسید که یکی از آنها تقاضای تاسیس مدرسه دخترانه و دیگر الغای جهیزیه‌های سنگین بود. زیرا عده زیادی معتقد بودند پولی که برای جهیزیه دختران پس‌انداز می‌شود باید صرف تعلیم و تربیت آنها شود. سه سال بعد یعنی در فروردین ۱۲۸۹خورشیدی ۵۰ مدرسه دخترانه در تهران دایر و یک کنگره زنان که به موضوع آموزش اختصاص داشت نیز در پایتخت برگزار شد. در سال ۱۲۹۲ خورشیدی یک نشریه زنان به نام شکوفه فهرستی از ۶۳ مدرسه دخترانه تهران با حدود ۲۵۰۰ محصل را چاپ کرد و بیان کرد که یک‌هفتم محصلان مدارس تهران را دختران تشکیل می‌دهند.

مدارس جدید رابطه تشکیلاتی نزدیکی با انجمن‌های زنان داشتند. به نوشته «مورگان شوستر» آمریکایی که در این زمان به عنوان مستشار مالیه در ایران خدمت می‌کرد، در تهران بیش از ۱۰ جمعیت نیمه مخفی زنان وجود داشت که هماهنگی امور آنها در دست یک کمیته مرکزی بود. همچنین یک دفتر اطلاعات هم وجود داشت که در آنجا همیشه یک نفر آماده جوابگویی و توضیح به هر زن علاقه‌مندی بود. بعضی از اعضای انجمن‌های زنان به روزنامه‌های آن زمان نامه می‌نوشتند و از امور جاری سیاسی و اجتماعی بحث می‌کردند. برخی از انجمن‌های زنان که در سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۰ خورشیدی فعال بودند از این قرارند:

۱- انجمن آزادی زنان ۲- اتحادیه غیبی نسوان ۳- انجمن نسوان ۴-انجمن مخدرات وطن ۵- شرکت خیریه خواتین ایران ۶- انجمن خواتین ایران ۷- اتحادیه نسوان ۸- انجمن همت خواتین ۹- هیات خواتین مرکزی. این انجمن‌ها در امور سیاسی و اجتماعی فعالیت داشتند و هدف تمامی آنها ترقی و تعالی جامعه تازه از بند ر‌ها شده زنان ایرانی بود. انجمن‌های زنان تنها در پایتخت متمرکز نبود. در آذربایجان چنین انجمن‌هایی در پاییز ۱۲۸۵ تشکیل شدند. نشریه فرانسوی‌زبان «رو و دوموند مسلمان» گزارش داد که در بهمن ۱۲۸۵ صدو پنجاه زن جمعیتی برای مبارزه با «رسوم قدیمی مضر و مخالف ترقی» تشکیل دادند. زنان اصفهان هیات نسوان اصفهان را تشکیل دادند که تظاهراتی هم برگزار کرد. نامه‌های دسته جمعی از جانب زنان قزوین و سنگلج نیز به روزنامه‌ها ارسال شد که این حاکی از وجود تشکل زنان در شهرهای کوچک‌تر بود. زنان ایرانی در خارج از کشور نیز دست از مبارزه برای کسب هویت جدید خود برنداشتند. در کشور عثمانی (ترکیه) زنان ایرانی انجمن خیریه نسوان ایرانی مقیم استانبول را در حمایت از نهضت مشروطه ایران تشکیل دادند. در عشق‌آباد مرکز ترکمنستان زنان بحث‌های مربوط به تحصیل زنان در تهران را دنبال می‌کردند. شمس کسمایی شاعره نامدار در نامه‌ای از عشق‌آباد تقاضا کرد که حکومت در سراسر کشور مدارس زنانه افتتاح کند و علاوه بر علوم جدید، حرفه‌هایی چون دندانپزشکی، جراحی و مامایی نیز آموزش داده شود.

انجمن آزادی زنان یکی از نخستین جمعیت‌های زنان بود که پس از تصویب قانون اساسی در دی ماه ۱۲۸۵ خورشیدی تشکیل شد. عده‌ای از زنان و مردان صاحب نام در جلسه‌های این گروه که دو هفته یک بار برگزار می‌شد شرکت می‌کردند. پدران و برادران همراه دختران و خواهران و شوهران به اتفاق همسران شرکت می‌کردند. ظاهرا خویشاوندان باید حضور می‌داشتند تا اتهام فساد به این سازمان وارد نشود، هر چند که این تدبیر نهایتا مانع اتهام‌ها نشد. زنان که تنها سخنگویان در این انجمن بودند، از امور اجتماعی و سیاسی بحث می‌کردند و در ضمن آن راه‌های حل و فصل مسائل را نیز مطرح می‌کردند. در این انجمن زنان طبقات بالا مشارکت فعالی داشتند. حتی دو تن از دست‌اندرکاران این انجمن دختران ناصرالدین شاه بودند. یکی تاج‌السلطنه که خاطراتش نشان‌دهنده گرایش‌های قوی سوسیالیستی و نیز فمینیستی اوست و دیگری خواهرش افتخارالسلطنه بود. چند زن که بعدها از مدافعان برجسته حقوق زنان شدند مانند «صدیقه دولت‌آبادی» و «شمس‌الملوک جواهرکلام» نیز عضو این انجمن بودند.

انجمن مخدرات وطن توسط شصت زن در ۱۲۸۹ خ در تهران تاسیس شد. اعضای این انجمن از تحریم اجناس خارجی و منع استقراض خارجی حمایت کردند و در امور عام‌المنفعه و خیریه مانند تاسیس مدارس دخترانه، کلاس‌های سوادآموزی بزرگسالان و یتیم خانه مشارکت ورزیدند. در تهران مدرسه و پرورشگاهی با ظرفیت یک صد نفر ساختند و از خانم ملکیان که معلمی ارمنی بود، دعوت کردند تا اداره امور آن را عهده‌دار شود. انجمن‌های زنان در تهران در بسیاری از موارد با یکدیگر در تماس بودند و تبادل نظر می‌کردند و وقتی از آغابیگم رئیس انجمن مخدرات وطن دعوت شد تا برای انجمن نسوان سخنرانی کند، سخنان او در نشریه «رو وموند مسلمان» چاپ شد. «آغابیگم» دختر مجتهد آزاداندیش شیخ هادی نجم‌آبادی بود. آغابیگم مدرسه‌ای به نام مدرسه دختران نیز در جنوب تهران ساخت. او در سخنرانی‌اش برای انجمن نسوان، از حکومت به‌دلیل غفلت از امور ملت انتقاد کرد و خواستار توجه به وضع زنان ایران شد. صدیقه دولت‌آبادی خواهر یحیی دولت‌آبادی هم عضو انجمن آزادی زنان بود و هم دبیر انجمن مخدرات وطن. او بعدها در سال ۱۲۹۷ خ نخستین مدارس دخترانه شهر اصفهان را تاسیس کرد و نیز اتحادیه زنان اصفهان را تشکیل داد و هفته نامه «زبان زنان» را منتشر کرد. در این هفته نامه از امور اجتماعی و سیاسی بحث و گفت‌وگو می‌شد. در سال ۱۳۰۱ صدیقه دولت‌آبادی به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربون درس خواند و به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد. او مقاله‌هایی برای روزنامه‌های اروپا نوشت و سخنرانی‌هایی درباره زنان و سیاست ایراد کرد. وی در سال ۱۳۰۵ در کنفرانس بین‌المللی زنان در پاریس شرکت جست و به عنوان نماینده ایران سخنرانی کرد.

منابع:

۱- انقلاب مشروطه ایران؛ ژانت آفاری، ترجمه رضا رضایی، تهران، نشر بیستون، ۱۳۷۹

۲- زنان ایران در جنبش مشروطه؛ عبدالحسین ناهید، تهران، بی نا، ۱۳۶۰.

۳- نگاهی به برخی نوشته‌ها و مبارزات زنان در دوران مشروطیت، هما ناطق، چاپ شده در کتاب جمعه،شماره ۳۰، ۱۳۵۷

۴- زنان ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، بدرالملوک بامداد، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۶

۵- کارنامه زنان مشهور ایران؛ فخری قوامی، تهران، وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۵۱

۶- زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایران؛ پری شیخ الاسلامی تهران، مازگرافیک، ۱۳۵۰