به نظر میرسد فناوریهای بزرگی مانند راهآهن، تلگراف و کشتی بخار، روایتگران تغییرات بااهمیت و تاثیرگذاری هستند. بسیاری از محققان تاثیر این قبیل فناوریها را بر ساختار جامعه و زندگی اجتماعی، دگرگونکننده و انقلابی دانستهاند؛ صنایعی که از یکسو سبب توانمندسازی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برخی گروهها شده و از سوی دیگر مانعی برای ادامه حیات و تداوم فعالیت برخی طبقات، اقشار و اصناف جامعه بودهاند. به ویژه به دلیل افزایش خیرهکننده سرعت حملونقل و در پی آن ایجاد یکپارچگی در بازارهای منطقهای، ملی و جهانی؛ شیوههای قدیمیتر تولید و تجارت تحت تاثیر قرار گرفته و با تحولی جدی مواجه شده است. ضمن آنکه احداث و گسترش راهآهن و فراگیری خطوط تلگراف در کشورهای پهناوری مانند ایالاتمتحده، به عنوان ابزاری برای تحکیم انسجام ملی محسوب میشوند. به عبارت دیگر این امکانات نه تنها به تسهیل امور اداری و بازرگانی کمک کرده، بلکه با تسریع در جابهجایی و انتقال حجم فزایندهای از کتابها، نشریات و روزنامهها سبب از بین رفتن تفاوتها و شکافهای منطقهای و قومی شده و به ابزاری مهم در ایجاد هویت یکپارچه ملی تبدیل گردیدهاند.
دکتر هوگو گروته، جغرافیدان و قومشناس آلمانی بود که در ١٨٦٩میلادی برابر با ١٢٤۸خورشیدی در آلمان زاده شد. او بنیانگذار «انجمن سیاست فرهنگی آلمان» و «انستیتوی مطالعات خارجی» در لایپزیگ و برلن بود و سالها مدیریت آن را برعهده داشت. گروته در سال١٩٠٧ میلادی برابر با ١٢٨۶خورشیدی که یکی از بحرانیترین سالهای سلطنت قاجاریه بود، از راه بینالنهرین به ایران آمد.
در سال ۱۶۹۸ دوکِ بِری خوندماغ شد و علت وقوع این فاجعه «گرمازدگی» هنگام شکار کبک بود. سیصدونوزده سال بعد، آناییس ونلِ نویسنده کار سردبیری را کنار گذاشت و رفت دنبال موجسواری. چه چیزی باعث پیوند این دو آدم متفاوت میشود؟ خب، جورج ویگارلو در کتاب جدید خود، «تاریخچه خستگی»، ذکری از هر دو آورده است. این کتاب درصدد است با جزئیاتی واقعا توانفرسا موارد بسیاری را بررسی کند که اغلب باعث شدهاند انسانها بهرغم میلشان لِه و لورده شوند.