ذهنیت ضد سرمایه‌دارانه

«یک راه‌حل برای بهبود شرایط مادی بشریت وجود دارد: تسریع در رشد ثروت انباشت‌شده در برابر رشد جمعیت. هرچه مقدار سرمایه سرمایه‌گذاری شده به ازای هر نفر کارگر بیشتر باشد، کالاهای بیشتر و بهتری تولید و مصرف می‌شود. این است نظام سرمایه‌داری - نظامی مبتنی بر سود که مورد بیشترین تهمت‌ها قرار گرفته که روز به روز از نو به وجود آورده و می‌آورد. با این حال، امروزی‌ترین دولت‌ها و احزاب سیاسی خواهان از میان بردن این نظام هستند. چرا همه آنها از نظام سرمایه‌داری بیزارند؟» کتاب ذهنیت ضد سرمایه داری پاسخی است که لودویگ فون میزس در سال ۱۹۵۶ به این پرسش داده اما با گذشت بیش از ۵۰ سال هنوز این پاسخ خواندنی است. ذهنیت ضد سرمایه داری تنها کتاب میزس است که به فارسی ترجمه شده و انتشارات شورآفرین کتاب را با مقدمه‌ای از دکتر موسی غنی‌نژاد با عنوان «لودویگ فون میزس، نظریه پرداز کنش» آغاز کرده است. لیونا عیسی قلیان، مترجم کتاب، در دانشگاه تهران اقتصاد نظری خوانده و اکنون در دانشگاه ایالتی سن خوزه اقتصاد کاربردی می‌خواند. به بهانه چهلمین سالمرگ میزس (دهم اکتبر) با این مترجم تنها کتاب ترجمه شده از میزس به گفت‌وگو‌ نشستیم.

کتاب ذهنیت ضد سرمایه داری نوشته لودویگ فون میزس چند ماه پیش در ایران چاپ شده، لطفا به عنوان مترجم این کتاب مختصرا توضیح دهید کتاب در مورد چیست؟

این کتاب در پنج فصل عمدتا به بررسی ریشه‌های روش شناختی تنفر مردم عادی دنیا از نظام سرمایه داری می‌پردازد. مباحثی که میزس در این کتاب اشاره می‌کند عمدتا حول این محور می‌چرخد که افراد به خاطر شکست‌ها و سرخوردگی‌هایی که در زندگی روز‌مره خود داشته اند و همچنین نرسیدن به آروزهایشان، نظام سرمایه‌داری را مورد سرزنش قرار می‌دهند و خشمی پنهانی نسبت به این سیستم پیدا می‌کنند که بستر ساز رشد تفکرات چپ‌گرا است. به خاطر طبیعت انسانی، افراد سرخورده از افرادی که موفق‌تر از خودشان هستند احساس تنفر می‌کنند، غافل از اینکه در همین نظام رقابتی سرمایه داری اگر خودشان هم تلاش بیشتری می‌کردند یا رویکرد دیگری را پیش می‌گرفتند می‌توانستند از فرصت‌های موجود استفاده بهتری کرده و وضعیت به مراتب بهتری داشته باشند.

دلیل انتخاب این کتاب برای ترجمه چه بوده؟

قصد از ترجمه کتاب، آشنایی مخاطب ایرانی با یکی از آثار لودویگ فون میزس بود و از آنجایی که از این اقتصاددان هیچ کتابی به فارسی ترجمه نشده بود از این‌رو فرصت را غنیمت شمردیم و این کتاب را انتخاب کردیم. البته لازم به ذکر است که کتاب‌های ارزشمندی در مورد مکتب اقتصاد اتریش از جمله کتاب «علم اقتصاد اتریشی» نوشته کرن آی. وان و هم چنین ترجمه آثار‌هایک، از جمله اخیرا کتاب راه بردگی به زبان فارسی با همت دکتر فریدون تفضلی و آقای حمید پاداش منتشر شده و مخاطب ایرانی تا حدی با چارچوب روش شناسانه این مکتب آشنا هست، ولی متاسفانه از میزس به عنوان وزنه‌ای تعیین‌کننده در رویکرد نوین به اقتصاد اتریشی کتابی به فارسی وجود نداشت.

همانطور که اشاره کردید نویسنده کتاب، فون میزس، از اعضای مکتب اقتصادی اتریش بوده، جایگاه این مکتب در تکامل اندیشه اقتصادی چگونه بوده است؟

به طور کلی رویکردی را که به جایگاه اقتصاد اتریش در تفکر معاصر اقتصادی وجود دارد می‌توان به دو دسته تقسیم می‌کرد: اول، مکتب اتریش به عنوان مکتبی مکمل رویکرد ارتدوکس موجود و دوم به عنوان مکتبی جانشین رویکرد غالب. باید به این موضوع اشاره کرد که دستاوردهای این مکتب همواره تاثیرات غیر‌قابل انکاری بر رویکرد غالب اقتصادی داشته است. اما به طور مختصر اگر بخواهم به سوال شما پاسخ دهم باید به شکل‌گیری این مکتب اشاره کنم. موسس این مکتب، کارل منگر، در واقع در کنار ویلیام استنلی جونز و لئون والراس، از چهره‌های تشکیل دهنده انقلاب مارژینالیستی در اواخر قرن نوزدهم بود. از نسل اول این مکتب می‌شود به خود منگر، بوهم باورک و فون وایزر اشاره کرد، اما بعد از آن شاهد رکودی در این مکتب هستیم تا اینکه فون میزس و شاگردش فون‌هایک جان تازه‌ای به مکتب می‌بخشند و بعضی وقت‌ها به عنوان پدران مکتب نوین اتریش از آنها یاد می‌کنند.

به طور خلاصه عناصر اندیشه بزرگان این مکتب چیست؟ چه چیزی در سخن میزس، ‌هایک ودیگران، افکار عمومی را متوجه این مکتب کرد؟

میزس جزو اولین نفراتی بود که شجاعانه در فضای روشنفکری شدیدا چپ زده پس از انقلاب بلشویکی روسیه، بحث عدم امکان حیات نظام اقتصادی جمع گرایانه (کمونیستی) را بیان کرد. وی در نوشته خود تحت عنوان «محاسبه اقتصادی در کشورهای مشترک المنافع سوسیالیستی»(۱۹۲۰) به اهمیت وجود نظام بازار و قیمت‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید که نظام اقتصادی بدون قیمت‌ها که محصول تعاملات بازار هستند، نمی‌تواند دوام آورد. در پیروی از راه میزس،‌هایک در سال ۱۹۴۵ کتاب «راه بردگی» را نوشت و بار دیگر خطر تفکر کل گرایانه و چپ را به مخاطبان گوشزد کرد. البته پیش از این باید خاطرنشان می‌کردم که در دهه ۱۹۳۰ پس از رکود بزرگ، ‌هایک جوان با اقتصاددان معروف انگلیسی جان مینارد کینز مباحثاتی در رابطه با علل وجود سیکل‌های تجاری داشتند که این امر باعث آشنایی تفکرات وی در بین مخاطبان دانشگاهی آن دوران شد. در سال ۱۹۷۴‌ هایک برنده جایزه نوبل اقتصادی شد و این امر خود بهانه‌ای شد برای اینکه اقتصاددانان توجه بیشتری به رویکرد مکتب اتریش داشته باشند. از دیگر چهره‌های مشهور این مکتب موری روتبارد است که آثار قابل توجهی از ایشان در قالب نحله فکری لیبرتارینیسم وجود دارد. متاسفانه از روتبارد هنوز کتابی در ایران منتشر نشده. از جمله مهم‌ترین مباحثی که این مکتب مطرح می‌کند می‌توان به بحث‌های مربوط به روش شناسی، پول و بانکداری و سیکل‌های تجاری اشاره کرد.