تعامل سیاسی به جای تقابل نظامی
مترجم: مجید اعزازی عربستان سعودی برای برنامه‌های دولت اوباما در خاورمیانه عزا گرفته است. اروپایی‌ها از مساله جاسوسی آمریکا از رهبران و شهروندان خود بسیار نگران هستند. چین عملکرد بد واشنگتن در تعطیلی دولت را به تمسخر گرفته است. آمریکای لاتین همواره احساس می‌کند نادیده انگاشته شده است. حل این مسائل برای دیپلمات‌های آمریکایی ساده و راحت نیست.
پس از پنج سال فرورفتن در بحران مالی جهانی، وضع روانی آمریکا همچنان تیره است و هنوز هم موتورهای بزرگ قدرت آمریکا در حال تغییر هستند. نیروهای مسلح بی‌همتا هستند و حتی در زمان زوال فراوانی و رونق چنین خواهند ماند. اقتصاد در حال بازگشت به مسیر سالم خود است. برخلاف عراق، ایده‌آل‌های لیبرال دموکراسی و بازار آزاد هنوز هم نیرومند هستند.
ازنظر ژئوپلتیک، آمریکا هیچ حریف مستقیمی ندارد. یکی از تهدیدها علیه آمریکا، سیاست‌های واشنگتن به شمار می‌رود که در حال فرسودن قدرت این کشور در جهان است. سایر تهدیدها به سیستم بین‌المللی ارتباط پیدا می‌کنند، سیستمی که دیگر به آمریکا به عنوان نیرویی مقاوم در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق نیاز ندارد و باید راهی برای رونمایی از عروج قدرت‌های نوظهور و به طور خاص چین بیابد.
آمریکا باید این دو تهدید را به عنوان نقیصه ببیند و بپذیرد. البته با وجود این، این کشور یک مزیت بسیار بزرگ دارد و آن اینکه فقط خود آمریکا - و نه کشوری دیگر- است که بیشترین اثرگذاری را در تعیین سرنوشت خود خواهد داشت. در اینجا فهرست برخی موارد ضروری که آمریکا باید برای بهبود شرایط خود انجام دهد، ارائه می‌شود:
اول اینکه دولت اوباما باید اهداف خود را تعریف کند. «فرد‌هاف»، یک مقام سابق دولت آمریکا که هم اینک در مرکز شورای آتلانتیک رفیق حریری فعالیت می‌کند، از «نبود پایداری» اهداف تشکیل دهنده یک استراتژی در آمریکا، سخن می‌گوید. به عقیده او، هرگاه آمریکا ظاهرا در موضوع ورود نمی‌‌کند، خلأ ایجاد می‌شود و هر وقت عمل می‌کند، امور به‌خوبی پیش می‌رود.
دوم اینکه رییس‌جمهور باید تضمین دهد که بدون داشتن یک استراتژی برای تبدیل سخنان به عمل، سخنرانی نکند. سیاست آمریکا در سوریه به دلیل اینکه به نظر می‌رسید رییس‌جمهور هدف معینی دارد، اما عملی برخلاف این هدف انجام داد، به انحراف کشیده شد. او دستور داد تا بشار اسد از سوریه اخراج شود، اما پس از مدتی از این خواسته خود عقب‌‌نشینی کرد.
اوباما استفاده از سلاح‌های شیمیایی در سوریه را به عنوان خط قرمز خود اعلام کرده بود، اما پس از بمباران شیمیایی برخی از شهرهای سوریه با این مساله کنار آمد به گونه‌ای که اقدام نظامی علیه این کشور را به اخذ تاییدیه کنگره مشروط کرد و به همین دلیل هم فرصت این اقدام را از دست داد.
سوم اینکه آمریکا باید آگاهانه‌تر و درعین حال، کمتر با کشورهای دیگر وارد جنگ شود. در عوض، باید از دیپلماسی بهتر و بیشتر استفاده کند. «رابرت گیتس» وزیر اسبق دفاع آمریکا یادآوری می‌کند که ایالات متحده آمریکا در قیاس با تعداد نیروهای نظامی‌اش از دیپلمات‌های کمتر برخوردار است. کاخ سفید در ادامه سنت ریچارد نیکسون، رییس‌جمهور اسبق آمریکا، با وزارت خارجه به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویی این وزارتخانه چیز مفیدی برای ارائه کردن ندارد. در نتیجه، مشاوران و تصمیم‌سازان اصلی تحمل نمی‌شوند. همزمان، دیپلمات‌ها ادعا می‌کنند که باراک اوباما به اندازه کافی، سایر رهبران جهان را با سیاست‌های آمریکا همراه نمی‌کند.
دوست خود را همراه کنید
آمریکا باید از ظرفیت کامل دیپلماسی خود استفاده کند. این کشور چیزی از جنگ کردن به‌دست نمی‌آورد، اما به دلیل اینکه هر منطقه‌ای از جهان به سبک دیپلماسی منحصر به خود نیاز دارد، می‌تواند از اجرای چندین سیاست خارجی به طور همزمان بهره‌مند شود.
به نظر می‌رسد در برخی مواقع آمریکا، اروپا را در اولویت دست چندم خود قرار می‌دهد، این در حالی است که اروپا، مقوم قدرت آمریکا به شمار می‌رود. این قاره، ثروتمند و مسلح است و می‌تواند در مواجهه با روسیه و خاورمیانه به آمریکا یاری رساند. اروپا یک متحد طبیعی برای امور فرامرزی همچون جرم، بیماری و تغییر آب و هوایی است. آمریکا بهتر است به جای رفتار تحقیر آمیز با رهبران اروپا، به آنها در غلبه یافتن بر مشکلاتشان کمک کند و به بهبود وضعیت اقتصادی اروپا به عنوان یک هدف استراتژیک بیندیشد.
آمریکای لاتین برای ایالات متحده فرصتی تلف شده به شمار می‌رود. ایالات متحده آمریکا اغلب به همسایگان جنوبی خود به عنوان منبع مهاجران و کوکائین می‌نگرد. مهم‌ترین کشور آمریکای لاتین برزیل است که به طور بالقوه برای آمریکا یک متحد گرانبها به شمار می‌رود؛ اما این کشور در دامان اوباما نخواهد افتاد. در اولین گام اوباما باید به بدگمانی‌های تاریخی غلبه کند. بدگمانی‌هایی که به تازگی به بهانه جاسوسی‌ها آمریکا از برخی رهبران جهان بیشتر شده است.
در خاورمیانه، بیداری عربی، آقای اوباما را به طور پی در پی به
دردسر انداخته است. نظم استبدادی کهن شکست خورده، اما هیچ چیزی جایگزین آن نشده است.
آقای اوباما به روشنی آرزو می‌کند که می‌توانست به طور کل از این شرایط خارج شود، اما نفت، اسرائیل و ایران، هسته منافع ایالات متحده در خاورمیانه را تشکیل می‌دهند. در چنین شرایطی است که «آیرون دیوید میلر» از مرکز ویلسون در واشنگتن نتیجه می‌گیرد: «نه می‌توانیم خاورمیانه را ترک کنیم و نه می‌توانیم آن را درست کنیم».
یکی از کانون‌های توجه باید گفت‌و‌گو درباره برنامه هسته‌ای ایران باشد، برنامه‌ای که ایران اصرار دارد صلح‌آمیز است، اما قدرت‌های غربی تصور می‌کنند برای دستیابی به بمب اتم طراحی شده است. آمریکا باید مطمئن شود که این هدف دور از دسترس ایران است. در مقابل، ایران می‌خواهد که تحریم‌های اقتصادی لغو شوند.
آمریکا باید از بازگشت خود به آسیا با هدف ارتقای نقشش به‌عنوان متعادل‌کننده و میانجی استفاده کند. به طور مثال، رقابت میان چین و ژاپن یا میان هند و چین می‌تواند به‌شدت بی‌ثبات‌کننده باشد. اگر هریک از این برخوردها جدی شود، احتمالا کل منطقه مسلح خواهد شد. به همین دلیل توصیه می‌شود که آمریکا به حفظ صلح از طریق ایفای نقش به عنوان یک کارگزار صادق برای این منطقه
عمل کند.
تعامل با چین نیازمند مهارت زیاد است. خطر بازگشت آمریکا به آسیا بدون ایجاد اطمینان در کشورهای منطقه، ممکن است موجب ترس در چین شود و در این صورت احتمالا بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان- یعنی آمریکا و چین- به عنوان دو رقیب متخاصم در مقابل هم قرار گیرند. از همین رو، آقای اوباما باید برای اجتناب از چنین فاجعه‌ای، جاه‌طلبی فزاینده چین را بدون قربانی کردن منافع بنیادین آمریکا به رسمیت بشناسد و در همین چارچوب، آمریکا و چین باید هراز گاهی برای رفع مشکلات میان خود دوستانه
گفت‌و‌گو کنند.
دوران جنگ سرد، زمان اضطراب بود. نابودی هیچ‌گاه دور نبود، اما این شرایط به سیاست خارجی قدرت می‌داد: هیچ‌گاه شرایط سخت تر از آن زمان نبودند اما چارچوب‌های دیپلماتیک از آنچه امروز هستند، شفاف‌تر بود. اگرچه، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، شرایط تسکین یافتند و چارچوب‌های دیپلماتیک سست شدند.
ایالات متحده آمریکا باید به خاطر خود آمریکا - و به خاطر صلح جهانی - آن دسته از سنت‌های سیاست خارجی را که به این کشور در زمان‌های گذشته به خوبی خدمت کردند دوباره کشف کرده و به خدمت بگیرد. سیاستمداران مستقر در واشنگتن باید کارهای طاقت فرسای روزانه رهبری جهان را کاملا دلپذیر بیایند و بپذیرند. کارهای سخت سیاست خارجی نباید شکاف میان دو حزب را عمیق‌تر کند. دیپلماسی در قیاس با جنگ، ارزان‌تر است.