موضوع بحث ما می‌تواند به جای ادله یا داروها یا آوازها یک وال باشد. فرض کنید ما در عصر طلایی شکار وال‌ها زندگی می‌کنیم و اختلافی بین دو نفر پیدا شده است که یکی نیزه‌ای را به وال زده است و دیگری، چند روز بعد آن وال را در حالی که نیزه هنوز در بدن او فرو رفته، صید کرده است. چه کسی استحقاق بیشتری نسبت به آن وال دارد؟ در این رابطه، استدلال‌های رو به گذشته متعددی به ذهن می‌رسند. یک استدلال این است که نیزه زدن به وال، شما را مالک آن نمی‌کند. آن وال هنوز در دریا شنا می‌کند و ممکن است حتی سال‌ها بعد از آن زنده بماند. ما این استدلال را استدلال رو به گذشته می‌نامیم؛ چراکه فرض می‌کند همه چیز در این پرونده قبلا اتفاق افتاده است. نیزه به وال برخورد کرده است. وال فرار کرده و سپس توسط شخص دیگری یافت شده است. سوالی که نزد دادگاه مطرح است این است که چه کسی حق دارد وال را برای خود نگه دارد. بعد رو به آینده این مساله متفاوت است. بعد رو به آینده این مساله این سوال را مطرح می‌کند رایی که در این پرونده صادر می‌شود چگونه می‌تواند بر رفتار شکارچیان وال در آینده تاثیر گذارد و تاثیر چنین رایی بر کل صنعت شکار وال در آینده چه خواهد بود. دادگاه‌هایی که در قرن نوزدهم با این پرسش‌ها مواجه شده بودند، پاسخ واحدی به آنها ندادند؛ اما همواره به این امر توجه داشتند که آرای آنها قطع نظر از اینکه در پرونده مورد بحث چقدر منطقی به نظر می‌رسیدند، چه مشکلاتی برای کسانی که پشت صف بودند، ایجاد خواهند کرد. اندازه مشکل، بستگی به جزئیات داشت. مثلا اینکه اگر یک شکارچی وال نمی‌توانست والی را که به آن نیزه زده است صید کند، این کار را کنار می‌گذاشت یا خیر؟

یکی از پرونده‌های بارز مربوط به این موضوع، مرتبط با وال‌های سواحل اقیانوس اطلس بود. روش معمول برای شکار این وال‌ها این بود که نیزه بمب‌دار یا نیزه منفجر شونده به آنها پرتاب شود. این نوع نیزه‌ها را به پشت وال می‌زدند و وال دور می‌شد و چند روز بعد در ساحل پیدا می‌شد. نیزه هنوز در بدن وال بود و آن‌گاه صاحب نیزه می‌توانست به استناد این امر ادعا کند که وال توسط او شکار شده و متعلق به وی است. روزی از روزها کسی که از کنار ساحل می‌گذشت، والی را پیدا می‌کرد که جریان آب آن را به ساحل آورده بود و تصمیم گرفت که آن را برای خود تملک کند. سپس شکارچی وال، علیه آن شخص شکایت کرد و دادگاه استدلال او را پذیرفت. استدلال دادگاه به این شرح بود که اگر کسی که از کنار ساحل می‌گذرد، اجازه داشته باشد که وال را برای خود نگه دارد، آن‌گاه این شاخه از صنعت از بین می‌رود؛ چراکه اگر شکارچیان وال بدانند که ثمره تلاش آنها توسط کسانی که بر حسب بخت و اتفاق وال را می‌یابند برداشته می‌شود، دیگر هیچ‌کس وارد چنین صنعتی نخواهد شد. ممکن است کسی شکار وال را دوست نداشته باشد و لذا از چنین نتیجه‌ای استقبال کند. اما در آن زمان دادگاه در پی این بود که از صنعتی که بسیاری از جوامع موجود در آن دوران به آن وابسته بودند حمایت کند و البته این کار عجیب هم نبود.

در اینجا ممکن است به نظر برسد استدلال‌های رو به آینده برای اکثر مشکلات حقوقی پاسخی در آستین دارند. اما چنین برداشتی درست نیست، می‌توان در رابطه با هر پرونده حقوقی این پرسش را مطرح کرد که آثار رو به آینده حکمی که صادر می‌شود، چیستند. در اینجا ما فقط به نمونه‌هایی توجه کردیم که در آنها چنین پرسشی اهمیت جدی و آشکاری دارد و فقط نمونه‌هایی را ذکر کردیم که در آنها هیچ شکی وجود ندارد که تصمیم دادگاه می‌تواند بر انگیزه‌های دیگران تاثیر گذارد. در میان این پرونده‌ها، موردی که اثر آن بر انگیزه‌ها بیش از همه مورد تردید قرار دارد، پرونده اول است که در آن موضوع سارق مسلح و گروگان مطرح بود. در این رابطه، می‌توان این سوال را مطرح کرد که آیا واقعا رای دادگاه بر رفتار بانک‌ها یا سارقان تاثیر می‌گذارد؟ همان‌طور که دیدیم، دادگاه‌ها حتی در چنین موردی استدلال رو به آینده را دارای اثر تعیین‌کننده می‌دانند. اما این امکان وجود دارد که دادگاه‌ها اشتباه کنند و پرونده‌های بسیاری وجود دارند که در آنها توانایی دادگاه‌ها برای تاثیرگذاری بر تصمیم افراد، موضوع مناقشه و اختلاف نظر است. مثلا به موضوع یک تصادف اتومبیل فکر کنید که در آن، این استدلال مطرح می‌شود که رایی که دادگاه به نفع راننده می‌دهد می‌تواند موجب ایجاد انگیزه‌های نادرستی برای سایر رانندگان شود. در اینجا می‌توان این سوال را پرسید که دانش حقوقی چگونه می‌تواند به سایر رانندگان منتقل شود؟ (آیا شرکت‌های بیمه در این رابطه نقشی ایفا می‌کنند)؟ سایر انگیزه‌هایی که رانندگان دارند چگونه می‌توانند سیگنال‌هایی را که توسط قانون برای آنها فرستاده می‌شوند، کنار بزنند و محو کنند؟ اینها پرسش‌های خوبی هستند؛ اما نمی‌توان این پرسش‌ها را مطرح کرد مگر اینکه در ابتدا استدلال رو به آینده را پذیرفته باشیم.

کسانی هستند که برای همه پرسش‌های حقوقی خواستار آن هستند که پاسخ فقط بر مبنای استدلال‌های رو به آینده داده شود. آنها می‌خواهند که پاسخ هر پرسشی صرفا بر این مبنا داده شود که تصمیمی که در رابطه با موضوع گرفته می‌شود، چه اثری بر انگیزه‌های دیگران در آینده خواهد داشت.  کسانی که طرفدار چنین رویکردی هستند، کتاب‌هایی می‌نویسند، جلساتی برگزار می‌کنند و حتی نام خاص خود را دارند: اقتصاددانان. آن‌گاه دیدگاه رو به آینده را ترجیح می‌دهند؛ چراکه دیدگاهی است که مرتبط با موضوعاتی است که اقتصاددانان به آن اهمیت می‌دهند. مشخص کردن برنده یک پرونده بر اساس دیدگاه رو به گذشته - که عبارت است از نگاه کردن به گذشته و تعیین کردن اینکه چه کسی باید خسارت را بر عهده گیرد - اساسا نوعی فعالیت توزیعی است. این نوع نگاه به مساله، تصمیم‌گیری در رابطه با این است که یک منبع، چگونه باید تقسیم شود و چه کسی باید پرداخت به دیگری را انجام دهد. این نوع تصمیمات، مورد علاقه اقتصاددانان نیستند؛ چراکه هدفی که معمولا اقتصاددانان تعقیب می‌کنند این است که چگونه ارزش را در جهان افزایش دهند نه اینکه چگونه ارزش موجود را میان افراد تقسیم کنند (مگر تا جایی که تقسیم‌بندی منابع موجود بر میزان ایجاد منابع در آینده اثر گذارد). از این منظر، دیدگاه رو به آینده تنها چیزی است که مهم است؛ چراکه تنها در این صورت است که دادگاه می‌تواند کار مفیدی انجام دهد؛ یعنی اینکه کاری کند که امور در آینده بهتر شوند و از اتلاف منابع جلوگیری کند. نه اینکه صرفا وقتی که کار از کار گذشته است، زیان وارده را میان طرفین تقسیم کند.

البته در این میانه، طرفین پرونده طبیعتا به این موضوع اهمیت می‌دهند که چه کسی باید به دیگری پرداختی را انجام دهد و نظام حقوقی نیز این مساله را مهم می‌داند. به همین دلیل است که استدلال‌های رو به گذشته نیز همانند استدلال‌های رو به آینده، اهمیت دارند و تعارض بین این دو نوع استدلال نیز جذاب و جالب توجه است. اما فصل‌های متعددی از این کتاب به بررسی این موضوع می‌پردازند که اقتصاددانان چگونه به مسائل حقوقی می‌نگرند. ما به این دلیل وقت خود را روی این موضوع می‌گذاریم که استدلال‌های رو به آینده برای اکثر مردم به سهولت استدلال‌های رو به گذشته به‌طور شهودی قابل درک نیستند. این کتاب، پنجره‌ای را به روی ما می‌گشاید که نگاه عمیق و جذابی به این مساله داشته باشیم که چرا قواعد حقوقی در عمل به شکلی که مشاهده می‌کنیم هستند و بصیرتی که این کتاب به ما ارزانی می‌دارد، در بسیاری از موارد روشن و آشکار نیست، بلکه در آن ظرافت‌هایی نهفته است که برای دیدنش نیاز به کمک وجود دارد. در فصل‌های بعدی این کتاب، تلاش می‌کنیم که این موضوعات را آشکار کنیم و آنها را توضیح دهیم.