محاکمه ChatGPT در دادگاه عقلانیت

1 copy

تاریخ و پیشرفت

روبات چت (ChatGPT) یک ابزار هوش مصنوعی جدید است که می‌تواند داستان بگوید و کد بنویسد و این پتانسیل را دارد که نقش‌های خاصی را که به‌طور سنتی انسان‌ها بر عهده دارند، از جمله کپی‌رایت، پاسخ به سوالات خدمات مشتری، نوشتن گزارش‌های خبری و ایجاد اسناد قانونی به عهده بگیرد. با ادامه پیشرفت هوش مصنوعی، مشاغل فعلی بیشتر توسط اتوماسیون تهدید می‌شوند. اما هوش مصنوعی فرصت‌هایی را نیز ارائه می‌دهد و مشاغل جدید و انواع مختلف سازمان‌ها را ایجاد می‌کند. سوال این نیست که آیا هوش مصنوعی برای انجام وظایف شناختی بیشتر به اندازه کافی خوب خواهد بود یا خیر، بلکه این است که چگونه ما با آن سازگار خواهیم شد. دانیل کانمن، برنده جایزه نوبل و متخصص برجسته قضاوت انسان در جهان می‌گوید: «بله، هوش مصنوعی ممکن است نقص‌هایی داشته باشد؛ اما استدلال انسان نیز عمیقا ناقص است. اما به وضوح هوش مصنوعی پیروز خواهد شد.» با این حال آنچه موضوعی جذاب است نحوه تطابق انسان با این محیط تکنولوژیک در حال تحول است.

کلید تعدیل این است که بفهمیم برای درگیر کردن جمعیت شاغل به‌طور کامل چگونه باید سیستم‌های اقتصادی خود را باز‌طراحی کنیم. یک راه‌حل سیستمی جریان کار را تغییر می‌دهد، یعنی روش‌های قدیمی انجام کارها را مختل می‌کند و روش‌های جدید ایجاد می‌کند. برای مثال نقشه‌ها را در نظر بگیرید. در حدود یک دهه گذشته، ما به سمت هوش مصنوعی رفته‌ایم تا برای رفتن از یک مکان به مکان دیگر مسیرهای بهتر را به ما نشان دهند. هوش مصنوعی بسته شدن جاده‌ها، شرایط ترافیک فعلی و ترجیحات راننده برای عوارض و پیچ‌ها را نیز در نظر می‌گیرد؛ اما عمل رانندگی اساسا تغییر نمی‌کند. اولین کاربرد این مسیرهای خودکار در صنعت تاکسیرانی بود. رانندگان تاکسی می‌توانند از ابزارهای دیجیتال و مبتنی بر هوش مصنوعی برای یافتن مسیرهای کارآمدتر استفاده کنند. صنعت تاکسیرانی مسیرهای رانندگی مبتنی بر هوش مصنوعی و ارسال دیجیتالی را برای ایجاد یک راه‌حل کارآمد اتخاذ کرد؛ یعنی انجام همان کار، با استفاده از همان سیستم (صنعت تاکسیرانی مستقر) اما با تکنولوژی بهتر. بنابراین تکنولوژی و انسان در غالب موارد می‌توانند مکمل هم باشند.

این پیشرفت‌های اخیر در هوش مصنوعی مطمئنا دوره‌ای از سختی اقتصادی را برای برخی که شغل‌شان مستقیما تحت تاثیر قرار می‌گیرد و سازگاری با آنها دشوار است، آغاز می‌کند؛ چیزی که اقتصاددانان به‌طور طبیعی «هزینه‌های تعدیل» می‌نامند. با این حال، جن به داخل بطری بازنمی‌گردد. حرکت رو به جلوی فناوری ادامه خواهد داشت و ما باید از قابلیت‌های جدید به نفع جامعه استفاده کنیم. برای انجام این کار، باید بپرسیم که چه سیستم‌های جدیدی را می‌توان با این ابزارهای جدید ساخت. در همین ارتباط عجم اوغلو و جانسون (2023)، در یادداشتی نشان می‌دهند که با همراهی اصلاحات نهادی و ایجاد بستر مناسب برای استفاده از تکنولوژی روبات‌چت می توان آن را به‌عنوان مکملی برای نیروی انسانی و نه جایگزینی برای آن مورد استفاده قرار دارد. از نظر آنها در تاریخ اقتصادی بسیاری از پیشرفت‌های تکنولوژیک پایدار و ماندگار با چنین اصلاحات نهادی همراه بوده است.

هوش مصنوعی توسط شرکت‌های آمریکایی به‌گونه‌ای طراحی می‌شود و به‌کار می‌رود که کارگران را ناتوان و جابه‌جا می‌کند، منجر به تضعیف تجربیات مصرف‌کننده می‌شود و در نهایت اکثر سرمایه‌گذاران را ناامید می‌کند. با این حال تاریخ اقتصادی نشان می‌دهد که لازم نیست این‌گونه باشد. طبق گزارش‌ها، مایکروسافت از ChatGPT OpenAI، یک برنامه هوش مصنوعی به زبان طبیعی که قادر به تولید متنی است که گویی انسان آن را نوشته، خوشحال است. شرکت‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر، با بهره‌گیری از دسترسی آسان به منابع مالی در طول دهه گذشته، میلیاردها دلار در مسابقه تسلیحاتی هوش مصنوعی سرمایه‌گذاری کردند که نتیجه آن فناوری است که اکنون می‌تواند برای جایگزینی انسان‌ها در طیف وسیع‌تری از وظایف مورد استفاده قرار گیرد. این می‌تواند نه تنها برای نیروی کار، بلکه برای مصرف‌کنندگان و حتی سرمایه‌گذاران نیز یک فاجعه باشد.

مشکل برای کارگران واضح است: مشاغل کمتری وجود خواهد داشت که به مهارت‌های ارتباطی قوی نیاز دارد و بنابراین موقعیت‌های کمتری وجود خواهد داشت که درآمد خوبی داشته باشند. نظافتچی‌ها، رانندگان و برخی دیگر از کارگران یدی شغل خود را حفظ خواهند کرد؛ اما بقیه باید بترسند. خدمات مشتری را در نظر بگیرید. به جای استخدام افراد برای تعامل با مشتریان، شرکت‌ها به‌طور فزاینده‌ای به هوش مصنوعی مولد مانند ChatGPT تکیه می‌کنند تا مشتریان عصبانی را با کلمات هوشمندانه و آرامش بخش آرام کنند. بنابراین مشاغل ابتدایی کمتر به معنای فرصت‌های کمتر برای شروع یک حرفه است (این ادامه روند ایجادشده توسط فناوری‌های دیجیتال قبلی است).

مصرف‌کنندگان نیز متضرر خواهند شد؛ زیرا روبات‌های چت ممکن است برای رسیدگی به سوالات کاملا معمولی مناسب باشند؛ اما این سوالات معمولی نیستند که عموما باعث می‌شوند مردم با خدمات مشتری تماس بگیرند. هنگامی که یک مشکل واقعی وجود دارد -مانند یک خط هوایی که متوقف می‌شود یا لوله‌ای که در زیرزمین شما می‌ترکد- شما می‌خواهید با یک متخصص خوب واجد شرایط و همدل با توانایی مدیریت منابع و سازمان‌دهی راه‌حل‌های به موقع صحبت کنید. شما نمی‌خواهید هشت ساعت در حالت تعلیق قرار بگیرید، تا با یک روبات‌چت شیوا اما در نهایت بی‌فایده صحبت کنید.

البته، در یک دنیای ایده‌آل، شرکت‌های جدیدی که خدمات بهتری به مشتریان ارائه می‌دهند، ظهور می‌کنند و سهم بازار را تصاحب می‌کنند. اما در دنیای واقعی، بسیاری از موانع برای ورود، گسترش سریع شرکت‌های جدید را دشوار می‌کند. شما ممکن است عاشق نانوایی محل خود یا یک نماینده هواپیمایی یا یک پزشک خاص باشید، اما به این فکر کنید که برای ایجاد یک فروشگاه زنجیره‌ای مواد غذایی جدید، یک شرکت هواپیمایی جدید یا یک بیمارستان جدید چه چیزی لازم است. شرکت‌های موجود مزایای بزرگی دارند، از جمله اشکال مهم قدرت بازار که به آنها اجازه می‌دهد فناوری‌های موجود را انتخاب کنند و هر طور که می‌خواهند از آنها استفاده کنند.

اساسا، شرکت‌های جدیدی که محصولات و خدمات بهتری را ارائه می‌دهند، عموما به فناوری‌های جدیدی مانند ابزارهای دیجیتالی نیاز دارند که می‌تواند کارمندان را موثرتر سازمان‌دهی کند و به ایجاد خدمات سفارشی‌ بهتر برای مشتریان شرکت کمک کند. اما، ازآنجاکه سرمایه‌گذاری‌های هوش مصنوعی، اتوماسیون را در اولویت قرار می‌دهند، این نوع ابزارها حتی ایجاد نمی‌شوند.

سرمایه‌گذاران در شرکت‌های سهامی عام نیز در عصر ChatGPT ضرر خواهند کرد. این شرکت‌ها می‌توانند خدماتی را که به مصرف‌کنندگان ارائه می‌دهند، با سرمایه‌گذاری در فناوری‌های جدید بهبود بخشند تا نیروی کار خود را بهره‌ورتر و قادر به انجام وظایف جدید کنند و با ارائه آموزش‌های فراوان برای ارتقای مهارت‌های کارکنان بهره‌وری را افزایش دهند. اما آنها این کار را نمی‌کنند. بسیاری از مدیران وسواس به راهبردی دارند که به‌عنوان «علیه خود» شناخته می‌شود: این راهبرد عبارت است از کاهش اشتغال و پایین نگه داشتن دستمزدها تا حد امکان. مدیران اجرایی این کاهش‌ها را دنبال می‌کنند؛ زیرا این همان چیزی است که بچه‌های باهوش (تحلیلگران، مشاوران، اساتید امور مالی و سایر مدیران) به انجام آن سفارش می‌کنند و از طرفی به این دلیل که وال‌استریت عملکرد آنها را نسبت به سایر شرکت‌ها قضاوت می‌کند، آنها نیز تا آنجا که می‌توانند کارگران را تحت فشار قرار می‌دهند.

هوش مصنوعی همچنین آماده است تا اثرات مخرب اجتماعی سرمایه خصوصی را تقویت کند. در حال حاضر، می‌توان با خرید شرکت‌ها، تحمیل بدهی به آنها و سپس تعدیل نیروی کار آنها (همه اینها در حالی است که سود سهام بالایی به صاحبان جدید تعلق می‌گیرد)، ثروت‌های هنگفتی به‌دست آورد. از طرف دیگر ChatGPT و سایر فناوری‌های هوش مصنوعی تحت فشار قرار دادن کارگران را تا حد امکان از طریق نظارت بر محل کار، شرایط سخت‌تر کاری، قراردادهای ساعت صفر و غیره آسان‌تر می‌کنند. همه این روندها پیامدهای بدی بر قدرت خرید و مصرف آمریکایی‌ها به‌عنوان موتور پیشران اقتصاد ایالات متحده دارند. اما همان‌طور که در کتاب آینده خود، قدرت و پیشرفت آمده‌است: مبارزه هزار ساله ما بر سر فناوری و رفاه توضیح می‌دهیم، معرفی ماشین‌آلات جدید و پیشرفت‌های تکنولوژیک در گذشته پیامدهای بسیار متفاوتی داشته است.

بیش از یک قرن پیش، هنری فورد با سرمایه‌گذاری هنگفت در ماشین‌آلات الکتریکی جدید و توسعه خط مونتاژ کارآمدتر، انقلابی در تولید خودرو ایجاد کرد. بله، این فناوری‌های جدید مقداری اتوماسیون را به ارمغان آوردند؛ زیرا منابع متمرکز برق ماشین‌ها را قادر می‌سازد تا وظایف بیشتری را با کارآیی بیشتری انجام دهند. اما سازمان‌دهی مجدد کارخانه که همراه با برق‌رسانی بود، وظایف جدیدی را برای کارگران و هزاران شغل جدید با دستمزدهای بالاتر ایجاد کرد و رفاه مشترک را تقویت کرد. فورد با نشان دادن اینکه ایجاد فناوری مکمل انسانی تجارت خوبی است، پیشگام این مسیر شد.

امروز، هوش مصنوعی فرصتی برای انجام همین کار ارائه می‌دهد. ابزارهای دیجیتال مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند برای کمک به پرستاران، معلمان و نمایندگان خدمات مشتری استفاده شوند تا بفهمند با چه چیزی سر و کار دارند و چه چیزی به بهبود نتایج برای بیماران، دانش‌آموزان و مصرف‌کنندگان کمک می‌کند. قدرت پیش‌بینی الگوریتم‌ها را می‌توان برای کمک به افراد به جای جایگزینی آنها به‌کار گرفت. اگر از هوش مصنوعی برای ارائه توصیه‌هایی با در نظر گرفتن نقش مکمل برای انسان استفاده شود، توانایی استفاده عاقلانه از چنین توصیه‌هایی به‌عنوان یک مهارت انسانی ارزشمند شناخته می‌شود. سایر برنامه‌های هوش مصنوعی می‌توانند تخصیص بهتر کارگران به وظایف را تسهیل کنند یا حتی بازارهای کاملا جدیدی ایجاد کنند (برای نمونه به برنامه‌های Airbnb یا rideshare فکر کنید).

متاسفانه، این فرصت‌ها نادیده گرفته می‌شوند؛ زیرا بیشتر رهبران فناوری ایالات متحده همچنان برای توسعه نرم‌افزاری هزینه می‌کنند که بتواند کاری را که انسان‌ها در حال حاضر انجام می‌دهند به خوبی انجام دهد. همه روی استفاده از هوش مصنوعی برای کاهش هزینه‌های نیروی کار متمرکز هستند، بدون نگرانی نه تنها برای کاهش تجربیات مصرف‌کننده بلکه برای آینده قدرت خرید آمریکا. فورد متوجه شد که تولید انبوه خودروها درصورتی‌که انبوه مردم توانایی خرید آنها را نداشته باشند، معنی ندارد. در مقابل، شرکت‌های بزرگ امروزی از فناوری‌های جدید به شیوه‌هایی استفاده می‌کنند که آینده جمعی ما را خراب می‌کند. شاید بتوان در یک جمله گفت که با اصلاحات نهادی به رهبری دولت و مقررات‌گذاری در این حیطه، می‌توان هزینه‌های به‌کارگیری تکنولوژی به‌عنوان جایگزینی برای نیروی کار را افزایش داد. این افزایش هزینه در مقایسه با هزینه‌های پنهان و آشکار جایگزینی تکنولوژی با نیروی کار ناچیز است. باید توجه داشته باشیم که آنچه اهمیت دارد نه تکنولوژی که پایداری آن است. پیشرفت‌های تکنولوژیکی هم نتایج منتهی به رشد دارند و هم دلالت‌های توزیعی. ازآنجاکه با هر پیشرفتی، توزیع منافع موجود برهم‌می‌خورد، لازم است که برخی اصلاحات نهادی در پیش گرفته شود تا معایب پیشرفت بر مزایای آن غلبه نکند. تاریخ اقتصادی مثال‌های فراوانی از نقش اصلاحات نهادی در کاهش معایب پیشرفت‌های اقتصادی را نشان می‌دهد.

2 copy