تیغ دولبه ثروت در تغییرات اقلیمی

سلطان جابر که ریاست شرکت ملی نفت امارات متحده عربی را برعهده دارد، در اجلاس کاپ۲۸ بیان کرده ‌بود که کاهش یا حذف تدریجی سوخت‌های فسیلی شاید امری ضروری به نظر برسد؛ اما این کار باید با یک واقع‌نگری و عمل‌گرایی صورت بپذیرد؛ زیرا در غیر این صورت خطر بازگشت به دوران غارنشینی وجود دارد! این ادعا شاید اکنون باب میل افکار عمومی نباشد. همچنین شاید بسیاری از افراد راستی آن را نیز زیر سوال ببرند؛ اما، اگر قدری روی این ادعا دقت بیشتری به خرج دهیم، چندان نیز بیراه نخواهد بود. بر این اساس، ما ادعای سلطان جابر را بهانه خود برای یادداشت امروز صفحه اندیشه قرار می‌دهیم. با این هدف که آیا در جهان امروز همگان موظفند که سوخت‌های فسیلی را کنار بگذارند یا خیر؟ لکن، برای انجام این امر ابتدا قصد داریم که گزارشی مختصر از اثرات افزایش دمای کره زمین و تغییرات اقلیمی روی زندگی نوع بشر داشته‌ باشیم. سپس، در یادداشت هفته بعد به بررسی این نکته بپردازیم که در برابر این پدیده ناخوانده چگونه باید واکنش نشان دهیم و بر این اساس، بیان کنیم که آیا ادعای سلطان جابر از اساس اشتباه بوده ‌است یا نه، قدری از واقعیت را با خود به همراه دارد. مضاف بر این باید بیان داشت که یادداشت امروز برداشت شخصی نگارنده از فصل ششم کتاب «اقتصاد خوب برای دوران سخت» آبیجیت بنرجی و استر دوفلو، دو اقتصاددان نوبلیست سال ۲۰۱۹ میلادی است. کتابی که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.

اجماع علمی و سیاسی چه می‌خواهد؟

در عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم، رشد اقتصادی بدون اثرات جانبی منفی آن کاری کم‌وبیش غیرممکن به‌نظر می‌رسد. یکی از اثرات جانبی رشد اقتصادی در عصر ما آن است که دمای کره زمین در یک قرن آینده افزایش پیدا خواهد کرد. لکن همان‌گونه که برآوردها درباره میزان افزایش دمای کره زمین در یک قرن آینده متفاوت است، نتایج این افزایش دما نیز برای همگان به یک صورت نخواهد بود. تاکنون اجماع علمی مبنی بر آن بوده‌ است که فعالیت‌های انسانی متهم ردیف اول تغییرات اقلیمی ‌است. مضاف بر این، اجماع علمی مذکور راهکار دست‌کم کنترل این تغییرات را در کاهش انتشار کربن می‌داند. آن‌چنان که مطابق نشست تغییرات اقلیمی سال۲۰۱۵ پاریس، توافق شد تا در جهت کنترل افزایش دمای کره زمین در حدود ۲درجه سانتی‌گراد، کشورها موظف باشند که انتشار گازهای معادل دی‌اکسیدکربن را تا سال۲۰۳۰، در حدود ۲۵درصد نسبت به سال۲۰۱۱ کاهش دهند و این کاهش را چنان ادامه دهند که در سال۲۰۷۰ میزان انتشار آنها را به صفر برسانند. همچنین، کشورها برای محدود کردن افزایش دمای کره زمین به حدود یک‌ونیم درجه سانتی‌گراد نیز موظفند تا انتشار گاز دی‌اکسیدکربن را تا سال۲۰۳۰ به حدود ۴۵درصد نسبت به سال۲۰۱۱ کاهش دهند و این کاهش را تا جایی پیش ببرند که در سال۲۰۵۰، میزان انتشار این گاز برابر صفر شود.

لکن، در این میان توجه به یک نکته بسیار ضروری است. این نکته که تغییر اقلیم بسیار ناعادلانه توزیع شده ‌است. به بیانی دیگر، بیشترین سهم از گازهای کربن دی‌اکسید یا در کشورهای ثروتمند تولید شده‌اند یا در راستای تولید کالاهای مصرفی برای کسانی که در کشورهای ثروتمند زندگی می‌کنند، تولید می‌شود. در نتیجه، همگن درنظر گرفتن کشورها امری بسیار نادرست است. به این معنا که تمام کشورها مسوولیت برابری در برابر تغییرات اقلیمی با یکدیگر ندارند. علاوه بر این، آنها شرایط اولیه یکسانی نیز برای مواجهه با تغییرات اقلیمی ندارند. درست به همین سبب است که کار قدری پیچیده می‌شود.

ثروت گرمایش به همراه دارد

برخی راهکارها برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و محدود کردن افزایش دمای کره زمین هم اکنون نیز دست‌کم روی کاغذ ممکن است. کارهایی مانند جایگزین کردن خودروهای برقی، ساختمان‌های کم‌کربن یا ساخت وسایل نقلیه بیشتر؛ اما نکته آنجاست تا زمانی که پیشرفت‌های تکنولوژیک ما در راستای تحقق مصرف پایدارتر نباشد، هر تلاشی برای رشد اقتصادی اثرات جانبی منفی روی تغییرات اقلیمی خواهد داشت. به بیانی دیگر، هر چقدر ما مصرف خود را افزایش دهیم، لاجرم انرژی بیشتری را نیز مصرف خواهیم ‌کرد. حتی تولید خودروهای برقی که در افکار عمومی به‌نظر می‌رسند، بسیار سالم و بی‌ضررند نیز موجب انتشار گاز کربن دی‌اکسید می‌شود. به عبارتی دیگر، همان ادعای اول را باید بار دیگر تکرار کنیم. اینکه در عصری که ما زندگی می‌کنیم، رشد اقتصادی بدون اثرات جانبی منفی امری غیرممکن است. بنرجی و دوفلو در کتاب خود بیان می‌کنند که با هر افزایش ۱۰درصدی درآمد، انتشار گازهای گلخانه‌ای نیز ۹درصد افزایش می‌یابد. در نتیجه، در شرایط کنونی نه‌تنها کشورهای آمریکای شمالی و اروپای غربی دارای سهم گسترده‌ای در انتشار جهانی گازهای گلخانه‌ایی هستند، لکن، اقتصادهای نوظهوری مانند چین نیز نقش روزافزونی در انتشار گازهای گلخانه‌ای دارند. البته باید توجه داشت که تمرکز نگاه ما به صرف سمت تولید گازهای گلخانه‌ای یک‌طرفه دیدن ماجراست. به بیانی دیگر، سمت مصرف کالاهای تولیدی را نیز باید دید. بر این اساس می‌توان بیان کرد که بیشترین مصرف سرانه کربن دی‌اکسید توسط هر فرد مربوط افراد ساکن در آمریکای شمالی است و سپس، رتبه دوم تا چهارم مصرف سرانه کربن دی‌اکسید به افراد ساکن در اروپای غربی، چین و آسیای جنوبی می‌رسد.

همچنین، بنرجی و دوفلو بیان می‌کنند که مصرف سرانه انتشار گازهای کربن دی‌اکسید در داخل کشورهای در حال توسعه نیز متفاوت است. به‌عنوان مثال، ثروتمندترین مردم هند و چین، جز ۱۰درصد آلاینده‌ترین مردم جهان هستند. به بیانی دیگر، افراد ثروتمند به لحاظ مصرف، نقش بیشتری در آلایندگی محیط دارند. بر این اساس، گفته می‌شود که ۱۰درصد مردم جهان، سهم ۵۰درصدی از انتشار گاز کربن دی‌اکسید جهان را برعهده دارند. این همان قاعده‌ای است که به قاعده ۱۰-۵۰ موسوم است و بیان می‌کند که شهروندان ثروتمند کشورهای ثروتمند، مسوولیت بیشتری در قبال انتشار گازهای گلخانه‌ای دارند.

ارمغان افزایش دمای زمین

بنرجی در فصل مذکور تعریف می‌کند که در اوایل دهه۱۹۹۰، به پیشنهاد یکی از دوستان خود به دریای بالتیک رفته‌ بود. او بیان می‌کند که سردی آب دریای بالتیک در حین شنا به حدی بود که برایش غیرقابل تحمل بوده ‌است. او بیان می‌کند که در سال۲۰۱۸ بار دیگر برای شنا به دریای بالتیک رفته ‌است؛ اما این‌بار دمای آب بسیار قابل تحمل بوده‌ است! اتفاقی که برخی آن را از فواید و زیبایی‌های گرمایش جهانی تلقی می‌کنند؛ اما آیا واقعیت ماجرای گرمایش جهانی به همین سادگی است؟

بنرجی در ادامه بیان می‌کند که اثرات گرمایش جهانی وابسته به منطقه جغرافیایی است. شاید افزایش دمای هوا برای انجام کارهای روزمره در کشورهای اسکاندیناوی امری دلنشین به نظر برسد، اما، این امر در کشورهای نزدیک به خط استوا مانند هندوستان این‌گونه نیست. به‌عنوان مثال، او بیان می‌کند که تعداد روزهای سال در هندوستان که دمای بالای ۳۵درجه سانتی‌گراد دارند، از سال۱۹۵۷ تا سال۲۰۰۰، به‌طور میانگین ۵روز بوده است. اما این تعداد روز با دمای بالای ۳۵درجه ساتی‌گراد در هندوستان، می‌تواند تا پایان قرن به‌طور میانگین، به ۷۵روز برسد. مگر آنکه، سیاست‌های کنترل تغییر اقلیم در جهان پیش گرفته ‌شود. به بیانی دیگر، بنرجی درصدد آن است که نشان بدهد مساله گرمایش زمین شاید برای انجام امور روزمره در مناطقی دلنشین به نظر برسد، اما این امر در مناطق دیگر می‌تواند انجام کارهای روزمره را مختل کند و حتی می‌تواند به قیمت جان ساکنان آن منطقه تمام شود. نکته جالب توجه آن است که اکثر کشورهای فقیر درست در مناطق جغرافیایی نزدیک به خط استوا قرار گرفته‌اند. همان مناطقی که ساکنان آن در برابر گرمایش زمین آسیب‌پذیرترند. مضاف بر این، این افراد به‌طور معمول مشغول انجام کارهایی چون کشاورزی، ساخت‌وساز یا کارهایی در فضاهای عمومی هستند. مشاغلی که فضای کاری آنها برخلاف فضای کاری افراد شاغل در کشورهای توسعه‌یافته که عموما پشت میزی هستند، امکان نصب دستگاه‌های تهویه را نیز ندارد. در نتیجه، در برابر گرمایش زمین عملا بی‌دفاع هستند و این امر، حتی بر بهره‌وری کاری آنها نیز تاثیرگذار است.

در نتیجه، اثر گرمایش کره زمین روی افراد ساکن در مناطق سرد و گرم با همدیگر متفاوت است. این تاثیر تنها روی زندگی روزمره افراد نخواهد بود، بلکه اثر خود را بر برخی کسب‌وکارها نیز خواهد گذاشت. در اینجا لازم است که ما تعریفی از آنچه به‌عنوان تغییر دمای کره زمین یاد می‌شود، ارائه کنیم. منظور از تغییر دمای کره زمین آن است که دما در منطقه‌ای خاص، در روزی خاص، از سالی به سال دیگر در نوسان است. همان‌طور که بنرجی و دوفلو بیان می‌کنند، تابستان بعضی سال‌ها به‌شدت گرم و زمستان برخی سال‌ها به‌شدت سرد می‌شود؛ اما در برخی سال‌های دیگر، تابستان و زمستان در همان مناطق آب‌وهوای مطبوعی به خود می‌گیرند. نتیجه این مساله را می‌توان در کسب‌وکارهایی چون کشاورزی یافت. اینکه میزان تولیدات کشاورزی در سال‌های مختلف به علت نوسان‌های دمایی تغییر پیدا می‌کند. تغییری که موجب برهم‌زدن پیش‌بینی کشاورزان و ایجاد اختلال در امر تولیدات آنها می‌شود. در نتیجه، نااطمینانی و بی‌ثباتی در این بازارها افزایش پیدا می‌کند که امری مثبت تلقی نمی‌شود.

حال با توجه به این نکته که کشاورزی یکی از اصلی‌ترین محل‌های کسب درآمد کشورهای فقیر است، تاثیر تغییر اقلیم و گرمایش زمین روی این کشورها نسبت به تاثیر تغییر اقلیم در کشورهای ثروتمند بسیار بیشتر است. لکن تاثیر تغییر اقلیم و افزایش دمای کره زمین تنها به مساله کشاورزی نیز محدود نمی‌شود. افزایش دمای کره زمین انجام کارهای عمرانی را نیز به خطر می‌اندازد. این کارها همگی از جمله مشاغلی هستند که نیروی کار آنها در فضای باز مشغول به کار هستند. فضاهایی که امکان دسترسی به دستگاه‌های تهویه هوا مانند مشاغل پشت میزی در آنها وجود ندارد. در نتیجه، افزایش دمای کره زمین هم بر بهره‌وری نیروی کار مشغول در بازار ساخت‌وساز موثر است و هم میزان عرضه آنها را کاهش می‌دهد. به‌عنوان مثال، بنرجی بیان می‌کند که میزان ساعات کار عرضه‌شده توسط کارگران شاغل در مشاغل خارج از ساختمان در دمای بالاتر از ۳۸درجه نسبت به دمای ۲۴-۲۶ درجه در حدود یک‌ساعت در روز کاهش پیدا می‌کند.

هرچند باید در اینجا این نکته را نیز ذکر کرد که در کشورهای فقیر به علت کمبود سرمایه و امکانات، اثر مخرب افزایش دمای کره زمین حتی به مشاغل درون ساختمانی نیز می‌رسد. به‌عنوان مثال در کشورهای فقیر نمرات دانش‌آموزان در مدارس بدون دستگاه تهویه هوا افت می‌کند. همچنین، همان‌طور که بنرجی بیان می‌کند، افزایش یک‌درجه سانتی‌گراد دما در یک سال، موجب کاهش ۱.۴درصدی درآمد سرانه در کشورهای فقیر می‌شود. لکن باید بیان کرد که جدای از همه این موارد، افزایش دمای کره زمین، با به خطر انداختن سلامت انسان‌ها، نرخ مرگ‌ومیر را نیز تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. به‌عنوان مثال در آمریکا، یک روز اضافی با گرمای شدید یعنی دمای بالای ۳۲درجه، نرخ سالانه مرگ سنی را تا ۱۱درصد نسبت به روزهای خنک یعنی ۱۱ تا ۱۵درجه سانتی‌گراد افزایش می‌دهد. نرخی که در هندوستان ۲۵ برابر است.

ثروت؛ عامل گرمایش یا راه نجات؟

با کمی دقت نسبت به آنچه توضیح آن تاکنون رفت، می‌توان متوجه شد که دو عامل به ما کمک می‌کند تا خود را در برابر خطرات ناشی از افزایش دمای کره زمین ایمن کنیم. این دو عامل عبارتند از: ثروتمندتر بودن و پیشرفت تکنولوزی. به‌عنوان مثال، اثر افزایش دما بر نرخ مرگ‌ومیر در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در آمریکا ۶برابر بیشتر از شرایط فعلی بوده ‌است. شاید برای مخاطب غیرقابل باور باشد؛ اما یکی از دلایل اصلی آن به افزایش میزان دسترسی آمریکایی‌ها به دستگاه‌های تهویه هوا بازمی‌گردد. دستگاه‌هایی که کمک می‌کند تا افراد ساکن در کشورهای فقیر خود را نسبت به تغییرات آب‌وهوایی سازگار کنند. امکانات و دستگاه‌هایی که در کشورهای فقیر کمتر یافت می‌شوند. مضاف بر این، در کشورهای ثروتمند و پیشرفته، بازدهی انرژی نسبت به کشورهای فقیرتر بیشتر است. در نتیجه، حتی امر تولید نیز در کشورهای ثروتمند با آلودگی کمتری همراه است. حال اینجا درست همان نقطه‌ای است که ما قصد داریم بحث را به سمت دیگری بکشانیم. اینکه چگونه باید با تغییرات اقلیمی و افزایش دمای کره زمین مواجه شویم. به بیانی دیگر، اکنون یک پرسش در برابر ما قرار می‌گیرد. اینکه تلاش برای کسب ثروت عامل تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین است یا نه، قرار است این تلاش راهی را  نیزبرای ما بسازد تا در برابر تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین خود را ایمن کنیم؟ این همان پرسشی است که در یادداشت هفته بعد به آن پاسخ خواهیم‌ داد و بر اساس آن، ادعای سلطان جابر را مورد قضاوت قرار دهیم.

ادامه دارد