حسن رشدیه کجا و من کجا؟

در زمستان سال۱۳۹۵ پروژه رشدیه به اتمام رسید و آماده بهره‌‌‌برداری شد. با پیشنهاد یک دوست از جمع کارآفرینانی که از روز اول در کنارمان بودند، اسم باشگاه کارآفرینی تیوان را برایش انتخاب کردیم. ، به این دلیل می‌‌‌گفتیم باشگاه زیرا این فضا به هیچ فردی تعلق ندارد و باید به همه اکوسیستم کارآفرینی کشور سرویس بدهد و هرکسی به هر نحوی که قصد استفاده و سود رساندن به این اکوسیستم را داشته باشد محق است از آن بهره‌‌‌مند شود. تیوان هم که ریشه پهلوی کلمه توانا بود و بامسما برای اتفاقی که در آن بیفتد.

تیوان در ۶ سال گذشته به بیش از ۲۰۰۰ نفر کارآفرین خدمات داده، هزاران نفر-ساعت کلاس آموزشی برگزار کرده است و از همه مهم‌تر، ارتباط دوستانه بسیاری در این مجموعه شکل گرفته که منتج به نتایج گران‌‌‌قدری شده است.

اما چرخ روزگار سرنوشت غریبی برای تیوان رقم زد. از همان روزهای ابتدایی شروع به کار، رئیس پژوهشکده‌‌‌ای که تیوان در آن قرار داشت، سر ناسازگاری با آن گذاشت. این پژوهشکده که ۱۵ سال از افتتاحش می‌‌‌گذشت، تا روز افتتاح تیوان تقریبا متروکه بود، اما مانع‌‌‌تراشی برای تیوانی که با هدف بزرگی ایجاد شده بود کار آسانی نبود. روزهای آخر از اولین سال فعالیت‌‌‌مان واقعا روزهای سختی برای ما بود، اما پایان خوشی داشت. در این جنگ نابرابر، رئیس پژوهشکده بود که  حکم عزلش صادر شد. دو سال بعدی، سال‌های خوبی بود، دکتر سعیدی رئیس جدید پژوهشکده بسیار همراه بود و تیوان در آرامشی که به دست آورد، کارهای بزرگ‌تری انجام داد. کارخانه‌‌ نوآوری «های‌‌‌وی» را راه‌‌‌اندازی کردیم، نوان را برای آموزش نگرش کارآفرینی به نوجوانان ایجاد کردیم و با همراهی تعدادی از صاحبان صنایع، باشگاه نوآوری ایران را بنا نهادیم. اما بالاخره در سال چهارم فشارها از خارج پژوهشکده برای تصاحب فضای تیوان جواب داد؛ رئیس جدیدی آمد و بعد از مدتی  در حالی که هنوز یک سال از قراردادمان باقی بود، تیوان بدون خانه شد.

اگر حمایت دکتر ستاری، معاون وقت علمی و فناوری ریاست جمهوری نبود، تیوان برای همیشه به خاطره تبدیل می‌‌‌شد. اما، دوباره جان گرفتیم و در قسمتی از سوله شتاب‌دهنده سلامت الکترونیک کارا، مستقر شدیم. شتاب‌دهنده کارا، برای بازسازی فضای خود با کمبود بودجه مواجه شده بود و ما نیمی از سوله را به پیشنهاد آنها بازسازی کردیم و در آن مستقر شدیم.

به نظر می‌‌‌رسید روزهای سخت تمام شده اما این‌طور نبود. از همان روزهای اول معلوم شد همکاری با مدیر این شتاب‌دهنده کار چندان راحتی نیست. عملکرد ایشان تاثیر منفی و مستقیمی در عملکرد و سرویس‌‌‌دهی تیوان می‌‌‌گذاشت و هر روز موجی از اعتراض در میان کاربران ما ایجاد می‌‌‌شد. در نهایت این شتاب‌دهنده در آخرین ماه قرارداد به ناگاه اعلام کرد که مایل به ادامه همکاری نیست و قرارداد تمدید نخواهد شد.

اعلام این مساله به تیم‌‌‌های مستقر در تیوان در آخرین روزهای سال واقعا سخت بود. عده‌‌‌ای از ما رنجیدند، عده‌‌‌ای هم ما را مقصر دانستند، اما بالاخره مجبور به تخلیه فضا شدیم. با پایان همکاری مشکلات تمام نشد؛ طبق قرارداد، تیوان امکان خارج کردن سازه احداث شده خود را از مجموعه داشت، این‌کار به اشکال مختلف با مقاومت کارا مواجه شد تا اینکه در نهایت در بیستم فروردین‌‌‌ماه سال‌جاری، کارا از ورود من به مجموعه برای تخلیه سازه و وسایل‌‌‌مان جلوگیری کرد. تاسف‌‌‌بارتر اینکه حراست کارخانه و مدیریت پارک پردیس به حمایت از کارا پرداختند و در مقابل ورود من به عنوان مدیر تیوان به کارخانه مانع ایجاد کردند. اعمال کارا از راه حقوقی و اعمال حراست و مدیریت پارک پردیس کارخانه نوآوری آزادی، از طریق معاونت علمی در حال پیگیری است و امیدوارم هردو مسیر با مداومت ما و احساس مسوولیت نهادهای ذی‌ربط به نتیجه درستی برسد.

شاید در پایان انتظار داشته باشید که مشکلات تیوان هم تمام شده باشد، اما ضمن ابراز تاسف باید گفت که این‌طور نیست… از سال ۹۷ راه‌‌‌اندازی و مدیریت کارخانه نوآوری های‌‌‌وی نیز برعهده تیوان بوده، ما در های‌‌‌وی تاکنون چالش‌‌‌های زیادی داشتیم که غالبا از جنس چالش مالی بودند. فعلا مشکلات های‌‌‌وی را از طریق معاونت علمی ریاست جمهوری پیگیری می‌‌‌کنیم و امیدواریم های‌‌‌وی به یک چالش بزرگ مثل تیوان تبدیل نشود و این مساله به‌‌‌زودی حل شود. گاهی فکر می‌‌‌کنم برای ساختن کشورمان قلیلی از انسان‌‌‌های بزرگ مثل حسن رشدیه بوده‌‌‌اند که در مقابل مشکلات ایستادند و خسته نشدند، تعطیل شدند و ادامه دادند و جنگیدند تا بالاخره آرزوی خودشان را محقق کردند. این فکر باعث می‌شود از خودم بپرسم آیا حق دارم خسته بشوم؟ حق دارم شکست بخورم؟ آیا اگر در مقابل حسن رشدیه قرار بگیرم از اینکه روزی اسمش را وام گرفته بودیم برای فضایی که قرار بود بسازیم شرمنده خواهم بود یا می‌توانم سرم را بالا بگیرم و بگویم تلاشم را کردم تا آخرین لحظه ممکن؟!

*پانوشت: محتوای این یادداشت، نظرات شخصی نویسنده است و دنیای‌اقتصاد برای انعکاس نظرات طرف مقابل نیز آمادگی دارد.