رمز‌گشایی  از  تناقض نفتی آمریکا سایت‌های حفاری نفت و گاز در آمریکای شمالی

 داده‌‌‌‌‌‌های اخیر شرکت بیکر‌هیوز (BHI) نشان می‌دهد که تعداد دکل‌‌‌‌‌‌های حفاری نفت و گاز کاهش تقریبا ۲۰‌درصدی را در سال‌گذشته تجربه‌کرده است. این افت، صعود مداوم تولید را که در زمان همه‌‌‌‌‌‌گیری کووید-۱۹ در سال‌۲۰۲۰ به حداقل رسید، به‌دنبال داشته‌است. در سال‌۲۰۲۰، تعداد دکل‌‌‌‌‌‌های حفاری به زیر ۳۰۰ کاهش یافت. تا پایان سال‌۲۰۲۲، تعداد دکل‌‌‌‌‌‌های حفاری به عدد۸۰۰ افزایش یافت اما از آن زمان به بعد این عدد به حدود ۶۲۰ دکل کاهش یافته‌است. جالب اینجاست که به‌رغم کاهش مستمر تعداد دکل‌ها، تولید نفت و گاز طبیعی ایالات‌متحده در آستانه ثبت رکوردهای سالانه جدید است که نشان‌دهنده پارادوکس در پویایی صنعت انرژی است. برای درک این تناقض آشکار، اشاره به این نکته ضروری است که تعداد سکوهای حفاری لزوما به میزان تولید ارتباطی ندارند، چراکه در بسیاری موارد چاه‌ها حفاری می‌شوند ولی وارد چرخه تولید نمی‌شوند.

چاه‌‌‌‌‌‌های حفرشده اما ناتمام

عامل مهمی که بر تضاد بین میزان تولید و تعداد دکل‌ها تاثیر می‌گذارد، وجود چاه‌‌‌‌‌‌های حفرشده اما ناتمام موسوم به (Drilled but uncompleted: DUC) است که تعداد آنها توسط اداره اطلاعات انرژی (EIA) آمریکا نظارت می‌شود. از دسامبر سال‌قبل، تعداد DUC‌ها از ۵۳۰۰ به حدود ۴۵۰۰ کاهش یافته‌است. این نشان می‌دهد که در طول زمان ذکر شده، تقریبا ۸۰۰حلقه چاه غیر‌فعال، در چرخه تولید قرار گرفته‌اند. به‌عبارت ساده‌تر، به‌رغم کاهش دکل‌های فعال، تعداد چاه‌هایی که بهره‌برداری از آنها شروع شده، روند صعودی داشته و طبیعتا افزایش تولید نفت را نیز به‌دنبال داشته‌است.

چاه‌‌‌‌‌‌های حفرشده اما ناتمام یکی از ابعاد حیاتی صنعت نفت و گاز را نشان می‌دهند و به چاه‌‌‌‌‌‌هایی اشاره می‌کنند که تحت‌حفاری قرارگرفته‌‌‌‌‌‌اند اما در انتظار فاز ‌تکمیل و ورود به چرخه تولید هستند. این مرحله نهایی شامل نصب تجهیزات لازم برای استخراج هیدروکربن‌ها و آماده‌سازی چاه‌ها برای تولید نفت یا گاز است. عوامل مختلفی باعث کاهش یا افزایش تعداد DUC‌ها می‌شود که برخی از آنها عبارتند از: شرایط بازار، زیرساخت‌ها و حمل‌ونقل، برنامه‌ریزی عملیاتی، محدودیت‌های سرمایه‌گذاری و تایید‌های نظارتی. رابطه تنگاتنگی بین تعداد DUC‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در صنعت نفت وجود دارد.

نوسان قیمت نفت و گاز نقش اساسی در تکمیل چاه‌ها دارد. در دوره‌‌‌‌‌‌هایی که قیمت نفت پایین است، شرکت‌ها ممکن است تکمیل چاه‌ها را به تعویق بیندازند و منتظر شرایط اقتصادی مطلوب‌تر‌ برای استخراج باشند. محدودیت در زیرساخت‌ها، مانند ظرفیت ناکافی خط لوله یا امکانات پردازش، می‌تواند باعث تاخیر در تکمیل چاه‌ها شود. غول‌های انرژی ممکن است فاز‌نهایی را تا زمانی‌که زیرساخت‌های لازم برای انتقال و فرآوری هیدروکربن‌ها ایجاد شود، به تعویق بیاندازند. حفاری استراتژیک قبل از تقاضا یک روش معمول است. شرکت‌ها ممکن است حفر چاه‌‌‌‌‌‌ها را از قبل انتخاب کنند و تکمیل را تا زمانی‌که شرایط بازار مساعد باشد یا زمانی‌که نیاز به افزایش تولید برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده است، به تعویق بیاندازند. در دسترس بودن سرمایه ‌برای تکمیل چاه‌ها بسیار مهم است. محدودیت‌های مالی ممکن است شرکت‌ها را وادار کند که تکمیل را تا زمانی‌که منابع مالی در دسترس‌‌‌‌‌‌تر شود به تاخیر بیاندازند.

تأخیر در دریافت مجوزهای مورد‌نیاز یا تاییدیه‌های نظارتی عوامل دیگری هستند که عملیاتی‌شدن چاه‌های تکمیل شده را به‌‌تعویق می‌اندازد. درک تعداد DUCها در سنجش پتانسیل تولید نفت و گاز در آینده اهمیت دارد. تغییرات در تعداد DUC بینش ارزشمندی در مورد سازگاری صنعت با شرایط بازار و آمادگی آن برای افزایش تولید در زمانی‌که قیمت‌ها به‌طور مطلوب هماهنگ می‌شوند، ارائه می‌دهد. این دیدگاه ظریف درک ما را از پویایی صنعت و توانایی آن در جهت‌یابی طیفی از ملاحظات اقتصادی، زیرساختی و نظارتی افزایش می‌دهد.

پیشرفت‌های مداوم در فناوری

علاوه بر این، پیشرفت‌های مداوم در فناوری در ایالات‌متحده به‌طور قابل‌توجهی به بهینه‌سازی نرخ تولید در هر چاه کمک کرده‌است. این امر به‌ویژه در بخش گاز طبیعی مشهود است. در سال‌۲۰۰۷، تقریبا ۱۵۰۰دکل به حفاری گاز طبیعی اختصاص داده‌شده بود، این تعداد در سال‌۲۰۱۶ به زیر هزار رسید ‌اما در حال‌حاضر حدود ۱۲۰دکل است. قابل‌توجه است که در طول این دوره، تولید گاز طبیعی ایالات‌متحده به میزان خیره‌کننده ۸۰‌درصد افزایش یافت. به‌طور مشابه، صنعت نفت نیز داستان قانع‌‌‌‌‌‌کننده‌‌‌‌‌‌ای را روایت می‌کند.

در سال‌۲۰۱۴، حدود ۱۶۰۰دکل حفاری نفت وجود داشت که هم‌اکنون شمار آنها به ۶۲۰ دکل رسیده‌است. این واگرایی به یک نکته مهم اشاره دارد: تکیه بر شمارش دکل‌ها به‌عنوان شاخصی برای تولید گاز طبیعی یا نفت می‌تواند گمراه‌کننده باشد. این امر بر اهمیت تمایز بین فعالیت‌های حفاری و بازده تولید نهایی تاکید می‌کند، نکته‌‌‌‌‌‌ای که برای درک پویایی صنعت نفت حیاتی است. ایالات‌متحده به یک نیروی مسلط در تولید جهانی نفت و گاز تبدیل شده که عمدتا توسط پیشرفت‌های فناوری مانند شکستگی هیدرولیک (فرکینگ) و حفاری افقی هدایت می‌شود. این صنعت رشد قابل‌توجهی را تجربه‌کرده که منجر به افزایش استقلال انرژی و تغییرات ژئوپلیتیکی در بازارهای جهانی انرژی شده‌است. نوآوری‌هایی مانند فراکینگ ذخایر عظیم نفت و گاز شیل را بازکرده، چشم‌انداز صنعت را متحول کرده و افزایش تولید داخلی را به‌همراه داشته‌است.

صنعت نفت و گاز ایالات‌متحده با بازارهای جهانی در ارتباط است. عواملی مانند تصمیمات اوپک، تنش‌های ژئوپلیتیکی و روند تقاضای بین‌المللی بر قیمت‌ها و پویایی تجارت تاثیر می‌گذارند. توانایی این صنعت برای انطباق با چالش‌های جهانی و هدایت آن، انعطاف‌پذیری کلی آن را شکل می‌دهد. شرایط اقتصادی، از جمله رشد تولید ناخالص داخلی، فعالیت صنعتی و تقاضای مصرف‌کننده، در تعیین سطوح مصرف انرژی نقش دارند. این صنعت تحت‌تاثیر روندهای اقتصادی گسترده‌تری است که بر تقاضا برای محصولات نفت و گاز تاثیر می‌گذارد. انتقال مداوم به سمت منابع انرژی پاک‌تر و پایدارتر چالش‌ها و فرصت‌هایی را برای صنعت نفت و گاز ایجاد می‌کند، لذا شرکت‌ها در حال بررسی استراتژی‌های متنوع‌سازی و سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر برای انطباق با پویایی‌های متغیر بازار هستند.