تجارت سنتی خود یک سنت نهادینه‌شده دارد. هر کس بی‌پول شود باید تحت فشار مالی قرار گیرد و این فشار کار را به جایی می‌رساند که قرض را با قرض تسویه می‌کند و باز بدهکاری بیشتر می‌شود.  یک رابطه غلط دیگر نیز در تجارت سنتی تشدید‌کننده عارضه مقروض بودن است. خریدار تلاش می‌کند پول فروشنده را دیرتر بدهد و فروشنده تلاش می‌کند پول خود را زودتر بگیرد. در اصل یک مسابقه طناب‌کشی است و هر کس زورش بیشتر بود، طرف مقابل را شکست می‌دهد. این تراژدی در بنگاه‌های اقتصادی و شرکت‌ها بیشتر و خطرناک‌تر از معاملات اشخاص با یکدیگر خودنمایی می‌کند. کسبه و دارندگان مشاغل بهتر می‌توانند بی‌پولی را مدیریت کنند تا بنگاه‌های اقتصادی. دامنه استقراض در شرکت‌ها وسیع‌تر است و یک اعتیاد به دنبال دارد.

اعتیاد به استقراض؛ یعنی تا جایی که می‌توان وام گرفت و ناداشته‌ها را با استقراض جبران کرد. حاصل استقراض مکرر، فشار مالی است و این عارضه برخاسته از فرهنگ تجارت سنتی، بنگاه اقتصادی را به مرز ساختار مالی ناایمن و غیرسالم می‌برد.  در تجارت سنتی برای جبران بی‌پولی باید به بانکداری سنتی روی آورد؛ زیرا بانکداری سنتی راه‌حل‌های مالی خود را برای رفع نیازهای تجارت سنتی خلق کرده است. در بانکداری سنتی یک نگاه به تسهیلات گیرنده وجود دارد: چقدر اعتبار دارید؟ چقدر تمکن مالی دارید؟ آیا احتمال دارد تعهدات شما نکول شود؟ در بانکداری سنتی تمرکز بر تسهیلات‌گیرنده است. اگر قصد دریافت تسهیلات از یک بانک دارید باید شخصیت و اهلیت، توان وثیقه‌گذاری، داشتن سرمایه کافی، صورت‌های ‌مالی مناسب، ظرفیت تولید، توان‌مندی‌های مالی و سودآوری داشته باشید. این همه ویژگی را باید یک‌جا در خود جمع‌وجور کنید. اگر همه این ویژگی‌ها را داشته باشید قاعدتا به تسهیلات و منابع مالی کمتری نیاز دارید، در‌حالی‌که معمولا در عین نیازمندی شدید به نقدینگی در یک یا تعدادی از این عناصر ناتوان هستید.

چرخه معیوب بی‌پولی: در تجارت کالا و خدمات، به دلیل همان طناب‌کشی مالی که شرح آن رفت، خریدار، فروشنده را تحت‌فشار گذاشته تا نسیه بفروشد. فروش نسیه فشار نقدینگی ایجاد کرده و منجر به استقراض می‌شود. تاخیر در وصول مطالبات، فروشنده را برای ادای دیون خود دچار مشکل می‌کند و تاخیر در ایفای تعهدات منجر به افزایش هزینه‌های مالی و فشار مالی می‌شود. تمدید استقراض یا استقراض از دیگران در دستور کار قرار می‌گیرد و با تکرار فروش نسیه باز به خانه اول که همان بی‌پولی است باز‌می‌گردد. این چرخه معیوب اساس نابسامانی ساختار مالی و ناایمن بودن آن است.

در کشورهایی که نظام‌های مالی توسعه‌یافته ندارند، این مدار معیوب همواره می‌چرخد و عناصر درگیر در این مدار روز‌به‌روز بدهکارتر می‌شوند. بدهکار، بدهکارتر شده و بستانکار چشم به انتظار ذره‌ذره پول‌های بدهکار است تا بخش از مطالباتش را وصول کند. یک نسخه شفابخش: تجارت مدرن برای برون‌رفت از افزایش هزینه‌ها و کاهش فروش «مدیریت زنجیره تامین» را ابداع کرد. مجموعه‌ای از شرکت‌ها، اشخاص حقیقی، فعالیت‌ها، فرآیندها، داده‌ها، منابع مالی، منابع فیزیکی و دارایی‌ها که در عرضه یک محصول یا خدمت به کار گرفته می‌شوند، زنجیره تامین نامیده و مدیریت فرآیندهای این زنجیره، مدیریت زنجیره تامین نامیده می‌شود. تامین مالی مدرن برای سازگاری با مدیریت زنجیره تامین به‌تدریج رویکردهای خود را با فرآیندهای زنجیره سازگار کرد. فعالیت‌هایی که تامین مالی را با فعالیت‌های زنجیره تامین منطبق و همراه می‌کنند، در گروه فعالیت‌های تامین مالی زنجیره تامین (SCF) قرار می‌گیرند. 

خریداران و فروشندگانی که در یک زنجیره قرار دارند، می‌توانند با هزینه‌های مالی کمتر، کارآیی خود را بالا ببرند. SCF براساس یک متدولوژی مبتنی بر ردیابی صورتحساب‌های فروش از مرحله تایید و تا تکمیل چرخه رخداد تجاری در زنجیره شکل می‌گیرد. عرضه‌کننده سریع‌تر به پول می‌رسد و خریدار جریانات نقدی خود را بهتر مدیریت می‌کند. مهم‌تر اینکه روابط تجاری بین عناصر زنجیره بسیار تسهیل می‌شوند. خریدارانی که رتبه اعتباری بالایی دارند قدرت چانه‌زنی بیشتری برای دریافت تخفیفات تجاری از فروشنده دارند. سیاست‌های طرفین معامله برای تسهیل تامین مالی طرف دیگر با استفاده از ظرفیت اعتباری خود یکی از بهترین مکانیزم‌های تشویقی برای پیشبرد اهداف این مدل است.

درد مشترک: باید یک درک مشترک برخاسته از بی‌پولی و چرخه معیوب در میان همه عناصر معاملات تجاری سر برآورد تا نگاهی جدید به دنبال آن شکل گیرد. در این دیدگاه عناصر زنجیره فقط طرف‌های معامله و تامین‌کنندگان مالی نیستند، بلکه بانک مرکزی و سایر نهاد‌های نظارتی، وزارتخانه‌های صمت و امور اقتصادی و دارایی، سازمان حسابرسی و حسابرسان مستقل، سازمان امور مالیاتی، دادگاه‌ها و مراجع قضایی، اتاق‌های بازرگانی و انجمن‌های اقتصادی نیز از عناصر تاثیرگذار تلقی می‌شوند. ایجاد درک مشترک میان همه این عوامل و عناصر ضروری است.  همچنین ضرورت استانداردسازی بیش از همه احساس می‌شود. استانداردسازی و یکنواخت‌سازی و ایجاد یک ادبیات مشترک و جامع، ارتباطات شفاف را در اکوسیستم زنجیره تامین مالی ایجاد می‌کند.

نگاه جدید: در نگاه جدید خریدار برای فروشنده وام می‌گیرد و فروشنده برای خریدار. هر دو از توانمندی‌های اعتباری خود مایه می‌گذارند تا دیگری به پول برسد. داستان طناب‌کشی پولی جای خود را به تهیه پول برای طرف مقابل می‌دهد.   فراهم‌کنندگان و تامین‌کنندگان منابع مالی باید جریانات فیزیکی و فرآیندهای زنجیره را درک کنند و خود را در میدان آن قرار دهند تا بتوانند همزمان با شکل‌گیری رخدادهای تجاری زنجیره تصمیمات اعتباری لازم را اتخاذ کنند و هر لحظه با شکل‌گیری هر رخداد حاضر و منابع را در زنجیره به گردش درآورند. گرچه ضرورت استفاده از فن‌آوری روز یکی از چالش‌های راهبردی در اجرای مدل SCF در بیشتر بانک‌ها و موسسات مالی و اعتباری است.

تامین مالی زنجیره تامین بر بستر فن‌آوری و دیجیتال‌سازی فرآیندهای تامین مالی قابل‌اجراست، در غیر این صورت با وجود مدل‌های دستی و نیمه‌دیجیتال دستاوردهای مطلوبی را رقم نخواهند زد.  برای پایان بخشیدن به تراژدی بی‌پولی در شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی تولیدی و خدماتی، بهترین راه، روی‌آوری به مدل تامین مالی زنجیره تامین بر اساس این دیدگاه جدید است. این دیدگاه باید در میان همه عناصر زنجیره مشترک باشد. این عناصر عبارتند از: تولید‌‌کنندگان و عرضه‌کنندگان، انتقال‌دهندگان و توزیع‌کنندگان، فروشندگان، خریداران، بانک‌ها و شرکت‌های تامین مالی و لیزینگ، سایر واسطه‌های مالی، سیاستگذاران و نهادهای نظارتی و متولی صنعت، تجارت و پول.