علینقی، یکی از فرزندان ذکور خانواده خاموشی و فارغ‌‌‌‌‌‌التحصیل نساجی کالج بلک‌‌‌‌‌‌برن بریتانیا اندکی پس از انقلاب و در ابتدای دهه‌۶۰ ریاست اتاق بازرگانی ایران را به‌عهده گرفت. تحصیلاتش فقط به آکادمی محدود نشد و او دو برند پوشاک و نساجی معتبر نیز تاسیس کرد. در خانواده‌‌‌‌‌‌ای‌زاده شد که به سختی می‌توانست از سیاست حذر کند. همه برادران او به‌نحوی درگیر سیاست بودند، هرچند نه به طریق او؛ یکی عضو جنبش ظفار بود و دیگری عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران را داشت.  خاموشی اتاق عضویت یکی از محافظه‌‌‌‌‌‌کارترین احزاب سیاسی ایران را داشت: هیات موتلفه اسلامی، بازوی سیاسی تجار مذهبی ایران. جز این، او به نمایندگی از محافظه‌‌‌‌‌‌کاران بازاری ایران بر کرسی ریاست اتاق بازرگانی ایران تکیه زد و تا مدت‌‌‌‌‌‌ها از این صندلی برنخاست.  مصاحبه‌‌‌‌‌‌های اندکی که از او در اختیار خواننده عمومی است، تخت و بدون فراز و فرود است و عمدتا ذکر مسائلی است که از مشهورات اقتصادی هستند.   برای نمونه او در مصاحبه‌‌‌‌‌‌ای در سال‌۱۳۷۷ گفت که صادرات ایران را باید به ۱۰۰‌میلیارد دلار رساند که کمتر کسی همین امروز هم که ایران به سختی صادراتی نصف این میزان دارد، با آن مخالفت دارد.

مدافع واردات بود و در همین مصاحبه درباره محدودیت واردات و نتایج آن گفت: نتیجه مشخص است، تولید کاهش یافته، صادرات کم شده وحجم بیکاری رو به افزایش است. اما بخش دیگری از سخنان او ارائه دو تفسیر بسیار متفاوت از واقعه‌‌‌‌‌‌ای واحد، یکی در دهه‌۷۰ و دیگری بیست سال‌بعد در دهه‌۹۰ بود. در اولین روایت او توصیف‌‌‌‌‌‌گر واقعه‌‌‌‌‌‌ای است که در آن زحمت حل مشکلی دیپلماتیک را اعضای دولت کشیده‌‌‌‌‌‌اند و در دیگری او به صحنه می‌آید و همان مشکلات دیپلماتیک را با دو جمله حکیمانه به سرانجام می‌رساند.   خاموشی در مصاحبه‌‌‌‌‌‌ای که در مهرماه سال‌۱۳۷۸ با مجله «بررسی‌‌‌‌‌‌های بازرگانی» انجام داد، با اشاره به بحران بدهی ایران در سال‌های موردبحث و دربار عواقب اجرای برنامه نخست توسعه گفته بود: «زحمتی که در آن زمان مسوولان امر کشیدند، ‌‌‌‌‌‌ قابل‌تقدیر بود چون ایران بیش از ۳۰‌میلیارد دلار بدهی داشت درحالی‌که منابع روزبه‌‌‌‌‌‌روز تحدید می‌شد و نوسانات قیمت نفت بر درآمدها و اقتصاد کشور فشار می‌آورد؛ به هرحال مسوولان وقت موفق شدند استمهال بدهی‌‌‌‌‌‌ها را با کشورهای طلبکار منعقد سازند و برنامه‌‌‌‌‌‌ریزی به نسبت مطمئنی را برای بازپرداخت تعهدات ارزی انجام دهند.» شخصیت این داستان در سال‌های بعد تغییر کرد و کسی که به‌صورت قهرمان و نجات‌‌‌‌‌‌دهنده وارد گود استمهال بدهی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کشور شد، خود خاموشی بود که حتی کتک خوردن را به‌جان خرید تا پرداخت بدهی‌‌‌‌‌‌های ایران را به تعویق بیندازد.  او در مصاحبه‌‌‌‌‌‌ای که در سال ۱۳۹۶ با خبر‌‌گزاری تسنیم انجام داد، با تغییر لحنی گفت: «بانک‌های ما ناگزیر از نکول شده‌بودند و شکست اعتباری بدی خورده بودیم، یادم است که برای حل مشکل رفتم آلمان؛ چون آلمان و ژاپن طلبکاران اصلی از ایران بودند. وقتی رسیدم آلمان سفیر ایران در این کشور آقای موسویان؛ گفت که «چرا اینجا آمده‌‌‌‌‌‌ای؟ وضع خیلی بد است، شاید کتک بخوری.» گفتم «طوری نیست کتک می‌‌‌‌‌‌خوریم.» فضا خیلی سنگین و عجیب بود. وارد جلسه‌‌‌‌‌‌ای برای سخنرانی شدم. یک آلمانی از میان جمعیت بلند شد و برگه‌‌‌‌‌‌ای نشانم ‌داد و گفت «ببین، ۴‌هزار مارک طلبکارم و نمی‌توانم پولم را بگیرم.»  خاموشی اینجا وارد می‌شود و قانون تجارت را دقیقا برای آلمانی‌‌‌‌‌‌ها توضیح می‌دهد. به گفته خود او: بحث را این‌‌‌‌‌‌جوری شروع کردم که «متاسفم که ۴‌هزار شرکت آلمانی گرفتار ایران شده‌اند.» و ادامه دادم که «ما در تجارت دو جور ورشکست داریم؛ یکی ورشکست به‌‌‌‌‌‌تقصیر و یکی هم ورشکست عادی. اولی را زندانی می‌کنند و دومی را کمک می‌کنند تا کارش را جلو ببرد و بدهی‌‌‌‌‌‌ها را پرداخت کند.» او سپس با زیرکی نتیجه می‌گیرد تقصیر آلمانی‌‌‌‌‌‌ها است که به ایران اعتماد کردند و می‌گوید: «شماها مقصر هستید، چون بعد از جنگ با ایران جوری کار کردید که بررسی نکردید که آیا ایران می‌تواند بدهی‌‌‌‌‌‌هایش را بازپرداخت کند، یا نه»، اما توضیح نمی‌دهد پاسخ طلبکار آلمانی چه بود.

او در ادامه داستان به درخواست دیپلمات برجسته ایران، موسویان از خود برای قانع‌کردن آلمانی‌‌‌‌‌‌ها جهت به تعویق انداختن بدهی‌‌‌‌‌‌های ایران و نیز حل برخی روابط غیراخلاقی رخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داده اشاره می‌کند. به نقل از خاموشی: موسویان گفت «ببین، می‌‌‌‌‌‌تونی با این مولن ۱۰ دقیقه صحبت کنی؟ آن موقع به‌‌‌‌‌‌خاطر روابط غیراخلاقی یک آلمانی با یک ایرانی اوضاع بدتر شده‌بود. به‌‌‌‌‌‌محض ملاقات گفت که «چرا به اینجا آمده‌‌‌‌‌‌ای؟»، گفتم «برای حسن روابط آمده‌‌‌‌‌‌ام.» گفت «هفته پیش نوربخش و عادلی اینجا آمده بودند که سوال کردم ۴‌میلیارد دلار بدهی را کی می‌خواهید بدهید؟» که گفتند «دو سه ماه دیگر می‌دهیم.» که من در واکنش به حرف مولن خندیدم، تعجب کرد و گفت «چرا می‌‌‌‌‌‌خندی؟»، گفتم «نمی‌توانیم دو سه‌ماهه بدهیم. عصبانی شد و گفت «وزیر اقتصاد و بانک‌مرکزی شما گفته‌اند.» خاموشی تلویحا به ناآگاهی وزیر اقتصاد و رئیس‌کل بانک‌مرکزی به منطق اقتصاد اشاره می‌کند که فرق ۲ ماه و ۲ سال ‌را نمی‌‌‌‌‌‌فهمیدند و او با تغییر مدت زمان بازپرداخت بدهی ناگهان هیمنه مولن آلمانی را می‌‌‌‌‌‌شکند. به گفته خود او: سپس جواب دادم من با منطق اقتصادی حرف می‌‌‌‌‌‌زنم و وعده بی‌‌‌‌‌‌ربط نمی‌‌‌‌‌‌دهم. گفت پس چه‌‌‌‌‌‌کار می‌کنید؟، گفتم ۲سال ‌استمهال بدهید، پرداخت می‌کنیم. این آدم بانخوت موقع برگشتن من را تا پای ماشین همراهی کرد و آقای موسویان خیلی از برخورد او تعجب کرده‌بود.

این حکایت البته باقی است و خاموشی در ادامه تعریف می‌کند: در راه‌‌‌‌‌‌پله از من درباره وضعیت آلمانی متهم در ایران پرسید ‌که «می‌‌‌‌‌‌خواهید با او چه‌‌‌‌‌‌کار کنید؟ می‌خواهید اعدامش کنید؟»، پاسخ دادم «نه و فکر می‌کنم تا ۳۰ ساعت دیگر آزاد می‌شود.» با تعجب پرسید‌«می‌‌‌‌‌‌توانم این خبر را منتشر کنم؟» که گفتم «البته». او نقل می‌کند: قبل از رفتن به آلمان به آیت‌الله یزدی رئیس اسبق قوه‌قضائیه زنگ زدم و گفتم «دارم به آلمان می‌‌‌‌‌‌روم.» خیلی تعجب کرد و گفت «چرا می‌‌‌‌‌‌روی آلمان؟ مگر عقلت را از دست داده‌‌‌‌‌‌ای؟»، گفتم «برای حسن روابط می‌‌‌‌‌‌روم و لازم است بروم.» در مورد فرد آلمانی صحبت کردم و به ایشان عرض کردم که «حکمی که هست مگر برای مسلمان نیست؟»، فرمودند که «چرا هست و شامل غیرمسلمان نمی‌شود» و قبول کردند که فرد آلمانی با شرایطی قانونی آزاد شود و خاموشی زبردستی خود را علاوه‌بر مسائل اقتصادی در مسائل شرعی و اخلاقی نیز نشان‌داد. این داستان ادامه دارد.