فاطمه کیانی

در زمینه تراز بازرگانی چندین دیدگاه وجود دارد که از آن جمله می‌توان به دیدگاه توسعه صادرات اشاره کرد. معتقدان به این دیدگاه، فزونی صادرات بر واردات را عامل توسعه اقتصادی می‌دانند، اما آیا فزونی صادرات بر واردات همواره قدمی مثبت تلقی می‌شود؟ به باور نگارنده این رویکرد درست نیست؛ چراکه این جنس صادرات است که تعیین‌کننده ارزش آن است. گاه صادرات می‌تواند نوعی خروج سرمایه باشد و در نهایت آسیب‌های اقتصادی را به همراه داشته باشد، اما صادراتی که در جهت پیشبرد اقتصاد باشد چگونه است؟

صادرات پیش برنده صادراتی است که نتیجه روند مراودات بازرگانی داخلی و فرآیند تولید ملی بوده و در نهایت حاوی ارزش افزوده باشد. این ارزش افزوده، ثمره رفع اصلاح مسیر تولید، حمل‌ونقل، تعیین قیمت بر اساس مکانیزم بازار و رفع سایر مشکلات ساختاری است؛ مشکلاتی که امروزه کالای ایرانی را در گردنه‌های پر فراز و نشیبی قرار داده است که در نهایت آنچه در آن سوی مرزها به عنوان کالای ایرانی وارد می‌شود، کالای آماده‌ای است که با بسته‌بندی‌های مورد تقاضای مشتری خارجی تبدیل به کالایی می‌شود که نه تنها دیگر نشانی از ایرانی بودن نداشته، بلکه اگر مجددا وارد بازار داخلی شود به عنوان یک کالای وارداتی مورد تقاضای مشتری ایرانی نیز خواهد بود.

صادرات پیش برنده صادراتی است که کالا یا خدمات زمانی صادر شود که بازار شناسی فرامرزی با تبلیغات کافی همراه شده و تقاضایی پایدار برای تولید ایرانی ایجاد کند. چنین روندی است که می‌تواند با قیمتی مناسب مطلوبیتی برای متقاضی ایجاد کند که در مقام رقابت، برنده بازار و صاحب فروش قابل‌قبول باشد.

اما در مقابل واردات نیز می‌تواند مثبت تلقی شود. آنگاه که مواد اولیه غیر‌استراتژیک وارد می‌شود، آنگاه که کشور دست به واردات کالا یا محصولی می‌زند که با وجود تقاضا در داخل مزیت نسبی در تولید ندارد و آنگاه که به دنبال گسترش مبادلات بازرگانی هستیم باید بازارهای داخلی را برای طرف مبادلاتی خود به فضایی امید بخش تبدیل کنیم تا او نیز چراغ سبزی به صدور کالاهای ایرانی نشان دهد؛ بنابراین این توسعه مبادلات بازرگانی است که ارزشمند است و جنس صادرات و واردات است که به تحلیلگران امکان ارزیابی مثبت یا منفی را می‌دهد.

اما آشکار است که توسعه صادرات به واسطه آثار مثبتی که در فضای باز کسب‌وکار ایجاد می‌کند به خودی خود نیز می‌تواند آثار مثبتی داشته باشد که تنها به دو مورد از این آثار اشاره می‌کنیم.

۱ - افزایش رقابت داخلی: بازارهای اشباع شدنی داخلی در یک اقتصاد بسته می‌توانند به مرحله سکون و عدم پویایی برسند؛ اما آنگاه که چشم‌انداز تولید‌کننده جذب بازارهای متنوع خارجی است رقابت بر سر کیفیت نیز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های تولیدکننده می‌شود. دستیابی به صرفه‌های ناشی از مقیاس می‌تواند تولید‌کننده را به سمت کاهش هزینه‌ها، کسب سود رضایت بخش با قیمت‌های پایین‌تر هدایت کند. با گسترش سطح تولید نه تنها به توسعه صادرات بلکه به افزایش عرضه داخلی و در نهایت کاهش قیمت‌ها دست می‌یابیم.

۲ - کسب سود بیشتر: در بحث هزینه‌ها بخش بزرگی از فشار بر تولیدکننده بر سر هزینه‌های ثابت است که دستیابی به بازارهای صادراتی می‌تواند هجمه این فشار را کم و کمتر کند و سود را بالا و بالاتر ببرد.

در نهایت صادرات موفقیتی است که نصیب کشوری می‌شود که توانسته است فضای تولید را امن کند، رقابت و کیفیت را بالا و قیمت را پایین ببرد، اما برای دستیابی به اقتصاد همراه با رشد صادراتی باید دست به واردات، گاه با اهداف سیاسی و گاه در جهت رفع نیازهای اقتصادی زد، اما در مقابل این امتیازات آفت مبادلات بازرگانی گریبان کشوری را خواهد فشرد که کالاهای پرکشش صادر و کالاهای کم کشش و ضروری وارد می‌کند. باید در جهتی حرکت کنیم که تولیدات ما در گروه کالاهای کم رقیب قرار گیرند که این امر با رشد صنعت تبدیل و بسته‌بندی مخصوصا در محصولات کشاورزی، نوآوری در صنعت و توسعه بازاریابی مقدور است. در نهایت نباید نقش قیمت را نادیده گرفت. پس مجددا نگاهی به تراز می‌اندازیم، عمیق‌تر و علمی‌تر، تراز بازرگانی ایران با احتساب فروش سرمایه ملی است که مثبت است، اما بدون احتساب صادرات نفت و گاز در کلیه این سال‌ها تراز بازرگانی ایران منفی بوده است. صدور نفت و گاز و ورود محصولاتی با ارزش افزوده بالا روندی است که کلیه اقتصاددانان تصمیم‌ساز، مدیران تصمیم‌گیر و فعالان مجری و موثر در امر تولید باید در جهت معکوس‌سازی آن بکوشند، روندی که نه لزوما فزونی صادرات بر واردات و نه فزونی واردات بر صادرات را نشانه بگیرد، بلکه به دنبال ترازی باشیم که صادرات آن شامل اقلامی با حداکثر ارزش افزوده قابل‌دستیابی و واردات آن هدفمند در جهت کمک به تولید و بهبود علمی اقتصاد کشور باشد.