دشواری‌های مهار ترامپ

دکتر جعفر خیرخواهان
اقتصاددان

اجماع کارشناسان و تحلیلگران و همه پیش‌بینی‌ها بر این بود که ترامپ برنده انتخابات نخواهد بود اما ترامپ رای چه کسانی را به دست آورد که انتخاب شد؟ آن بخش از جامعه آمریکا به ترامپ رای دادند که از مدل سنتی بوش و کلینتون خسته شده بودند یعنی خانواده‌هایی از سیاستمداران که مدت طولانی و به‌طور سنتی در قدرت بودند. رای‌دهندگان را مردان سفیدپوست کم‌سواد و با مهارت‌های پایین تشکیل می‌دادند که بیکار شده بودند یا احساس می‌کردند درآمدهای‌شان هر روز کاهش می‌یابد و عقب مانده‌اند. نظام اقتصادی آمریکا در چند دهه گذشته به نابرابری شدید و گسترده دامن زد و نتوانست نیازهای اکثریت جامعه را تامین کند.

حالا این مردم ناراضی فرصت یافته بودند تا خشم و ناراحتی خود را پای صندوق رای نشان دادند. به واقع مردم و رای‌دهندگان اکثر کشورهای پیشرفته از تشکیلات موجود، شامل رهبران سیاسی جریان اصلی، مدیران تجاری شرکت‌ها و بانک‌های بزرگ و کارشناسان اقتصادی که توجیه‌گر وضع موجود هستند آزرده خاطر شده‌اند و آنها را مسوول مشکلات اقتصادی خود می‌دانند. به این دلیل است که آنها به حرف صاحب‌نظران و عقلا گوش نمی‌کنند و با تعجب شاهد دوقلوهای برگزیت و تراگزیت هستیم و در ماه‌های دیگر اگزیت‌های دیگر هم از راه خواهد رسید. آمریکا با انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری به سرزمینی دو تکه و پر از تضاد تبدیل شده است. او با اینکه موفق نشد رای اکثریت مردم آمریکا را به دست آورد به ریاست جمهوری کشورش انتخاب شد. با اینکه اکثریت حزب جمهوری‌خواه موافق وی نبودند و میثاق‌های اعلام‌شده حزب را نقض کرد به ریاست جمهوری رسید. کشوری که بهترین دانشگاه‌ها و بیشترین برندگان جایزه نوبل را دارد، دارای رئیس‌جمهوری شده است که شعارهای تبلیغاتی‌اش با علم و پژوهش و اصول اولیه اقتصاد سر سازگاری ندارد.

آمریکا که بنیانگذارانش بر تفکیک قوا و احترام به قانون تاکید داشتند، گرفتار شخصیتی شده است که تا جایی که بتواند قانون را رعایت نمی‌کند، مخالفان را مسخره می‌کند، تحمل انتقاد کردن را ندارد و کلی‌تر بگوییم به هیچ نهاد و اصولی خود را پایبند نمی‌داند. ترامپ در حالی که شعار «اول آمریکا» و به عظمت رساندن آمریکا را سر می‌دهد، مبلغ تفرقه و انشقاق، خشونت و قانون‌گریزی، دشمنی و تنش‌آفرینی است و با سیاست‌های پوپولیستی خود مایه شرمساری آمریکایی‌ها شده و نقش رهبری آمریکا در جهان را تضعیف خواهد کرد. چهار سال دیگر رای‌دهندگان به ترامپ از انتخاب خود پشیمان خواهند شد. آمریکا تاکنون قدرتمندترین و ثروتمندترین کشور جهان بوده است و جالب است که ترامپ دقیقا همان ارزش‌هایی را نشانه رفته است که این کشور را به ثروت و شکوفایی اقتصادی رسانده است. بزرگترین زیان آمریکا با انتخاب ترامپ در صورت مهار نشدن وی، از دست دادن قدرت نرم آمریکا خواهد بود، قدرتی که با ترسیم بهشت مهاجران، سرزمین فرصت‌ها، رسانه‌های آزاد و دموکراسی و سردمداری تجارت آزاد و جهانی‌شدن به دست آمده بود. ترامپ همه مسائل را از دید یک بسازوبفروش می‌بیند و طرفدار سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها مثل ساختن بزرگراه،‌ پل، ‌تونل، فرودگاه، مدرسه و بیمارستان شده است و به‌ندرت به مسائل ناملموس مانند کیفیت‌ و بخش خدمات توجه نشان می‌دهد. او افزایش تولید فولاد را به بهبود خدمات درمانی ترجیح می‌دهد.

مهار کردن ترامپ از آنجا سخت است که وی به هیچ‌کس مدیون نیست و با ثروت شخصی بالا آمده است. همچنین این خطر وجود دارد که مراکز قدرت (مجلسین، دیوان عالی، کاخ سفید) کاملا در خدمت وی درآیند و خوشایند وی حرف بزنند و عمل کنند. ترامپ با وجود مخالفت رسانه‌ها، اقتصاددانان و اندیشمندان و نهادهای جامعه مدنی به ریاست جمهوری رسید و احتمال دارد این نهادها را تضعیف و تخریب کند. ترامپ اعلام کرده است خواهان روابط نزدیک با روسیه است. مخالفان ترامپ می‌گویند وی منافع ملی آمریکا را به روسیه می‌فروشد و هشدار می‌دهند با توجه به روحیه توسعه‌طلبی روسیه احتمال دارد این کشور بخواهد جای آمریکا را در اروپا بگیرد. پس با توجه به غیر قابل پیش‌بینی نبودن ترامپ و روحیه دمدمی مزاج وی امکان دارد پس از مصالحه اولیه با روسیه، ناگهان به سمت جنگ با این کشور کشیده شود. ترامپ ارزشمندی تعهدات خارجی آمریکا نسبت به متحدان خود را نیز زیر سوال برده است و خواهان کاهش تعهدات سنتی آمریکا در خارج به خصوص با متحدان ناتو است. او حاضر به پرداخت هزینه‌های بزرگ بودن نیست به این معنا که از جنگ جهانی دوم به این سو که آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان شد همیشه سهم بیشتری از تولید ملی خود را نسبت به متحدانش صرف هزینه‌های دفاعی کرده است (آمریکا اکنون نزدیک به 4 درصد تولید ملی را صرف هزینه‌های دفاعی می‌کند در حالی که آلمان و ژاپن تنها یک درصد صرف می‌کنند. در دهه 1960 این درصد برای آمریکا 10 و کشورهای متحد آمریکا 5 تا 6 درصد بود).

این مساله به سواری مجانی سایرینی می‌انجامد که زیر سایه کشور ابرقدرت هستند و هزینه کمتری برای امنیت و دفاع خود صرف می‌کنند. در مقام مقایسه، همین وضعیت در بین اعضای اوپک تا سال گذشته وجود داشت که عربستان به‌عنوان تولیدکننده بزرگ همیشه جور بقیه کشورها را می‌کشید و در هنگام کاهش قیمت‌ها بیشترین کاهش سهمیه تولید را متحمل می‌شد تا قیمت‌ها مجدد بالا برود (اما به تازگی عربستان برای ضربه زدن به دشمنانش مانند ایران و روسیه از ایفای این نقش شانه خالی کرد و قیمت نفت پایین آمد.) دهه‌های 1990 و 2000 تا پیش از بحران مالی جهانی، شاهد جهانی‌شدن و اجماع واشنگتنی بودیم که توصیه به آزادسازی تجاری، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی بخش مالی، استفاده بیشتر از سازوکار قیمت‌ها و اصلاحات پولی و مالی می‌کرد، اما نتیجه اصلی آن افزایش نابرابری بود به نحوی که حتی صندوق بین‌المللی را وادار به اعتراف کرد که سیاست‌های لیبرالیستی و توجه صرف به رشد اقتصادی در کنار مزایایی که دارد ریسک‌های اقتصادی و نابرابری‌ها را هم افزایش می‌دهد.

ترامپ تجارت جهانی و واردات به خصوص از چین و مکزیک را متهم اصلی بیکاری کارگران کم مهارت آمریکایی می‌داند. او نگاهی مرکانتیلیستی داشته و می‌گوید باید واردات کمتر و صادرات بیشتر داشته باشیم تا دوباره آمریکا را کشوری بزرگ و باعظمت بسازیم. ترامپ تجارت را بازی حاصل جمع صفر می‌نگرد که دارای بازندگان و برندگان است. او می‌گوید دیگران (چین و مکزیک) برنده و ما (مردم آمریکا) بازنده هستیم. پس یک راه حل ساده وجود دارد: تهدید به جنگ تجاری مثلا افزایش تعرفه‌ها که 45 درصد تعرفه بر واردات از چین و 35 درصد تعرفه بر واردات از مکزیک بسته شود. او همچنین خواهان لغو یا اصلاح عضویت امریکا در پیمان‌های تجاری چندجانبه است و اینکه بنگاه‌های آمریکایی فعال در خارج باید به خاک آمریکا بازگردند. ترامپ به این نکته توجه ندارد که فناوری‌ها به‌سرعت پیشرفت کرده است و مشاغل مربوط به صنایع کارخانه‌ای در همه جای جهان روبه افول است و اختصاص به آمریکا ندارد. دلیل واقعی درد و رنج اقتصادی کارگران آمریکایی پیشرفت‌های فناوری و نوآوری‌های صرفه‌جویی‌کننده در کارگر ساده و همچنین سیاست‌های مالیاتی و مخارجی به نفع طبقه ثروتمند بوده است. در این میان سهم تجارت و جهانی‌شدن بسیار اندک است. از بعد اقتصاد سیاسی مشکلی که همیشه با تجارت خارجی داریم این است که منافع تجارت به سختی قابل تشخیص است چون بین گروه‌های مختلف جامعه توزیع می‌شود: ‌مصرف‌کنندگان،‌ صادرکنندگان و کارگران (مثلا کارگران تشخیص نمی‌دهند چقدر از تولیدات آنها به خارج صادر می‌شود.)

برعکس هزینه‌های تجارت به‌شدت متمرکز است. درحالی که واردات ارزان چینی به همه جامعه آمریکا نفع می‌رساند اما هزینه‌اش را کارگران کم‌مهارت صنایع خاص به شکل بیکار شدن متحمل می‌شوند. آیا احتمال تغییر دیدگاه‌ها و رویکرد ترامپ پس از تصدی پست ریاست جمهوری وجود دارد؟ یک نور امید احتمالی این است که انگیزه حکومت‌کردن متفاوت با انگیزه رقابت انتخاباتی ‌ است. همچنین به نظر می‌رسد ترامپ اهل معامله کردن باشد. نهاد بوروکراسی (نظام اداری و کارشناسان و اهل فن و مشاوران) در آمریکا هم می‌تواند موضع مخالف و کارشکنانه در برابر تصمیمات وی بگیرد. نمایندگان دوراندیش کنگره و کل حزب جمهوری‌خواه که به فکر انتخابات بعدی هست می‌توانند تمایلات افراطی رئیس‌جمهور را مهار کنند. جمهوری‌خواهان که احتمال پیروزی ترامپ را نمی‌دادند به مردم می‌گفتند به کنگره جمهوری‌خواه رای بدهید تا در برابر رئیس‌جمهور دموکرات (کلینتون) ایستادگی کند. اگر او بیمه درمانی 10 میلیون کارگر را بدون دادن یک جایگزین حذف کند، اگر بی‌ملاحظه اقدام به اخراج 11 میلیون اعضای مهاجر غیرقانونی خانواده‌ها کند، اگر کشور را وارد جنگ تجاری و برخوردهای پرهزینه کند، انتخابات بعدی نتایج خوبی برای حزب نخواهد داشت. انتخاب ترامپ چه تبعاتی برای ایران دارد؟ با توجه به حرکت جهان به سمت حمایت‌گرایی که پس از بحران مالی جهانی شروع شد، سیاست برونگرایی و امکان ورود بنگاه‌های ایرانی به بازارهای جهانی سخت‌تر شده است.

چند دهه گذشته بهترین فرصتی بود که از اقتصاد جهانی‌شده و بازارهای آزاد خارجی برای مستحکم‌تر و مقاوم‌تر کردن اقتصاد کشور و صادرات و حضور بیشتر بنگاه‌های ایرانی استفاده کنیم که نکردیم و به تحریم و انزوا تن دادیم. با انتخاب ترامپ احتمال می‌رود این فرصت‌ها کمتر شود. این احتمال نیز هست که کسانی در داخل با پیروی از سیاست‌های ملی‌گرایانه ترامپ رای به بسته شدن بیشتر اقتصاد ایران بدهند و آن را حافظ تولید ملی و قدرتمندی کشور بدانند. حمایت‌گرایی از طریق مقابله به مثل و افزایش بی‌ثباتی‌های ژئوپلیتیک در مناطق مختلف جهان مسبب جنگ نیز هست که تجارت را بیشتر کاهش می‌دهد. در کنار اینها باید توجه داشت که افزایش فقر نسبی و نابرابری در آمریکا از دلایل پیروزی ترامپ بود. در ایران هم اگر سیاست‌های اقتصادی بیکاری و فقر و نابرابری را کاهش ندهد، زمینه برآمدن مجدد رئیس جمهوری پوپولیست دور از ذهن نخواهد بود.