چرا نرخ‌های بیکاری پایین است؟

در سال‌های اخیر بانک‌های مرکزی در اقتصادهای توسعه‌یافته برای کمک به رونق اقتصاد پس از بحران مالی و رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸، سیاست‌های انبساطی پولی به شکل کاستن از نرخ‌های بهره را اجرا کرده‌اند. این باور وجود داشته که کاهش نرخ‌های بهره پول بیشتری وارد اقتصاد می‌کند و سبب رشد سرمایه‌گذاری شرکت‌ها و مصرف شهروندان می‌شود در نتیجه نرخ رشد اقتصادی بالا می‌رود اما اقتصاددان‌ها معتقدند ساز و کار انتقال ثروت با اجرای سیاست‌های انبساطی، ضعیف است. بخش‌های ثروتمندتر جامعه بخش بزرگی از دارایی‌های مالی جامعه را در کنترل دارند و بیشترین سود سیاست‌های انبساطی نصیب آنها می‌شود. در عمل میزان اثرگذاری سیاست‌های انبساطی بر مصرف‌کنندگان بزرگ نیست. یکی از عوارض جانبی اجرای این سیاست‌ها، افزایش شکاف ثروت بین ۱۰ درصد ثروتمندترین افراد جامعه و بقیه افراد جامعه است. این امر اکنون به یک موضوع سیاسی تبدیل شده که می‌تواند سیستم بازار آزاد کاپیتالیستی را دگرگون کند.

بخش اعظم بن‌بست کنونی در سیاست‌های پولی حاصل این باور جهانی بین سیاستمداران، مدیران شرکت‌ها، اقتصاددان‌ها و غیره است که هدف سیاست‌های اقتصادی باید رسیدن به رشد پایدار اقتصادی باشد و اگر رشد متوقف یا منفی شود، باید از طریق سیاست‌های انبساطی پولی یا ایجاد کسری بودجه به رشد پایدار دست یافت. اما ساختار جمعیتی اقتصادهای توسعه یافته هر روز بیشتر شبیه ساختار جمعیتی ژاپن در سه دهه قبل می‌شود و نهایت این روند، از میان رفتن رشد اقتصاد به‌رغم اجرای سیاست‌های انبساطی پولی به شکل‌های مختلف از جمله کاهش نرخ‌های بهره است، حتی ممکن است نرخ رشد منفی شود.

در این‌گونه ساختارهای جمعیتی، اجرای سیاست‌های انبساطی پولی مانند آن است که بخواهید با فشردن سنگ از آن آب درآورید. در شرایط جمعیتی یاد شده، منفی شدن نرخ‌های بهره به تنهایی کمکی به رونق اقتصاد نمی‌کند، بلکه سلامت نهادهای مالی، بانک‌ها و دولت‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد. آنچه اکنون شاهد آن هستیم، کاهش نرخ رشد اقتصاد جهان است و هر هفته و هر ماه داده‌های بیشتری از ضعف در اقتصادهای بزرگ منتشر می‌شود. این در حالی است که نرخ بیکاری در نزدیکی پایین‌ترین سطح قرار دارد: برای مثال در آمریکا نرخ بیکاری ۵/ ۳ درصد، یعنی پایین‌ترین میزان در پنج دهه اخیر است. در چین نرخ بیکاری ۶/ ۳ درصد و در اتحادیه اروپا ۲/ ۶ درصد است.

بدون شک یک دلیل ضعف در اقتصاد جهان تنش‌های تجاری بین چین و آمریکاست، اما باید به این واقعیت اشاره شود که نرخ رشد اقتصاد جهان پایین‌ترین میزان از جنگ جهانی دوم است و علت این وضعیت، ساختار جمعیتی در اقتصادهای توسعه یافته است. در هفته‌های اخیر داده‌ها از اقتصادهای چین، آلمان و آمریکا مربوط به نرخ رشد، تولید کارخانه‌ای، خرده‌فروشی و مسکن همگی نگران‌کننده بوده‌اند و صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی خود از نرخ رشد اقتصاد جهانی در سال‌جاری و سال آینده را نسبت به ۶ ماه قبل پایین آورده است.

پرسش اصلی این است که آیا نرخ بیکاری در اقتصادهای توسعه‌یافته به این دلیل پایین است که معمولا نرخ بیکاری با تاخیر نسبت به دیگر شاخص‌ها تحت‌تاثیر ضعف اقتصاد قرار می‌گیرد و به‌زودی شاهد رشد آن خواهیم بود یا علت پایین بودن نرخ بیکاری ساختار جمعیتی است؛ یعنی تعداد کافی جمعیت در سن کار وجود ندارد؟ اگر حالت اول درست باشد رویکردهای سنتی نظیر سیاست‌های انبساطی پولی موثر هستند، اما اگر ساختار جمعیتی اثر گذاشته باشد واکنش‌های سنتی یعنی پایین آوردن نرخ‌های بهره و ایجاد میزان بالا کسری بودجه صرفا بر مشکلات خواهد افزود. در حال حاضر واکنش بانک‌های مرکزی همچنان مانند دهه‌های اخیر است اما اگر ضعف کنونی حاصل تغییر ساختار جمعیتی باشد منفی‌کردن نرخ‌های بهره یک اشتباه بزرگ خواهد بود.