از سوی دیگر برخی بر این باورند که مشکل اصلی در سیاست‌گذاران و برنامه‌های آنان است. عدم‌توجه و بی‌اعتمادی نسبت به محیط آکادمیک نتیجه‌ای جز این نداشته که دانشگاه‌ها رفته‌رفته از حوزه سیاست‌گذاری فاصله بگیرند. این دیدگاه به مساله بیان می‌دارد که سیاست‌مداران برای آنکه به منافع خود برسندعلاقه‌ای ندارند سیاست‌هایی را به کار بگیرند که موردنظر آنها نیست و به همین علت نیازی به تعامل نمی‌بینند. طبق این تحلیل وجود این پژوهشکده‌ها ‌ناکارآمد عنوان می‌شود و به نهاد‌ها و مراکزی زائد تبدیل شده‌اند که تولید و خروجی آن نسبت به هزینه‌ای که برایشان می‌شود مثمر‌ثمر نیستند. این در شرایطی است که در بسیاری از حوزه‌ها به‌رغم متخصصان و کارشناسان مجرب و توانا از آنها استفاده‌ای نمی‌شود.  سوال دیگری که مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توان از این وضعیت خارج شد و به سمتی رفت که همراه با پژوهش‌های معتبر، تعامل بهتری بین سیاست‌گذاران و پژوهشگران انجام گیرد. در این پرونده سعی کردیم به سراغ افرادی برویم که تجربه پژوهش در نهاد‌های مختلف را داشته و کم و کاستی‌های موجود در این مسیر را مشاهده کرده‌اند.