شبکه‌های اجتماعی یا جامعه پویای جدید

اگر زیرساخت‌های دیتای کشور در دهه گذشته توسعه قابل‌ملاحظه‌ای نیافته بود، با داستان کرونا کلیه دانشگاه‌ها و ‌‌‌مدارس کشور عملا دوسال تعطیل می‌‌‌شد. اما اینک در دانشگاه‌ها و آموزش و پرورش محتوای درسی در طول ترم -شامل تمرین‌ها، امتحانات، جزوات درسی کمکی و اضافی، صوت و‌‌‌ حتی فیلم هر جلسه کلاس در گروه‌های اختصاصی کلاس در تلگرام و واتس‌‌‌اپ یا سایت‌های خود دانشگاه (مانند Course-Ware دانشگاه شریف) قرار می‌گیرد. اینک هر استاد دانشگاه با دانشجویان تحصیلات تکمیلی دارای گروه‌های مشترک برای جمع‌آوری و ملاحظه آخرین مقالات، ارائه‌های سایر محققان فعال، گزارش کارهای انجام‌شده دانشجو در هر هفته و اطلاع‌رسانی متقابل است. مثلا اگر نیمه‌شب در مورد رساله دانشجو نکته‌ای به ذهنم بیاید، آن را در گروه مشترک به‌صورت پیام صوتی یا متنی قرار می‌‌‌دهم. هم‌اینک در لینکدین از اطلاعات و عملکرد مهندسی دانشجویان سابق و موضوعات جدید و در مورد کارهای انجام‌شده هم‌رشته‌های خود مطلع می‌‌‌شوم.

به محض خواندن مقاله یا کار علمی جدید می‌توانم با افراد مرتبط در آن بخش در هرجای عالم که باشند، ارتباط گرفته و رفع اشکال کنم. همچنین دانشجویان ما در یک‌ترم می‌توانند در چند کلاس درس استادان بهترین دانشگاه‌های جهان شرکت کنند یا کلاس‌های ترم‌های قبل را ببینند. حاصل تمام اینها این است که دانشجوی ایرانی از حیث دسترسی به آخرین اطلاعات در مورد کار انجام‌شده با دانشجوی آمریکایی فرقی ندارد. شاید گفته شود، این تاثیرات حاصل آن است که شما دانشگاهی و صنعتگر هستید. اما به‌خوبی در زندگی مردم عادی هم شاهد افزایش سرعت چرخه زندگی و بهبود میزان کارآیی‌شان هستیم. مثلا وان منزل پس از سال‌ها رنگ و ‌‌‌رو‌‌‌رفته شده است. ظرف چند دقیقه فردی را پیدا می‌کنم که با یک‌دهم قیمت جایگزینی کل وان، رنگ آن را تجدید می‌کند؛ این همه کار بدون خیابان و بازارگردی انجام می‌شود. مردم عادی برای تهیه یا خرید هر جنس جدید با چند جست‌وجوی ساده اطلاعات فنی فراوانی کسب می‌کنند، از قیمت‌ها مطلع می‌شوند و حتی محل بورس‌کالا را هم می‌یابند. تا اینجا متوجه اهمیت شبکه‌های اجتماعی جدید در امر تحقیق و تدریس دانشگاهی و کاربری‌های عمومی شدیم. اما این داستان برای دهه هشتادی‌ها مفهوم گسترده‌تری دارد.

 آنها دوبرابر نسل من دارای سواد دیجیتال هستند؛ چرا که با شبکه‌های اجتماعی بزرگ شده‌اند. بستن اینترنت برای این گروه به معنی بستن راه تنفس است و‌‌‌ به ضدیت فزاینده منجر می‌شود. بستن ارتباطات اینترنتی برای این نسل تا دندان «هوشمند» اشتباهی بزرگ است که تبعات درازمدت آن قابل پیش‌بینی است. در زمان مشکلات سیاسی سال ۸۸ چند روزی کل شبکه موبایل بسته شد و خدمات پیام کوتاه به مدت بیش از سه، چهار هفته قطع شد. این در حالی بود که نیرو‌های انتظامی دارای شبکه موبایل جداگانه تترا بودند و برتری تاکتیکی داشتند. شاید این وضعیت گذشته، برخی مدیران امنیت کشور را متقاعد کرده باشد که این بار هم با کنترل اتصالات به سایت‌های خارجی در شبکه‌های موبایل می‌توان به همان برتری عملیاتی در میدان رسید. چه خوب است در مسائل تکنیکی کشور اهل فن مورد مشورت قرار گیرند. متاسفانه در این بخش عملکرد جالبی نداشته‌ایم. در زمانی که وب در اکثر نقاط جهان استفاده می‌شد، افراد ذی‌نفوذ آن را منشأ فساد می‌دانستند و مردم ما به آن دسترسی نداشتند.

بالاخره وقتی وب به ایران رسید، با قیمت‌گذاری‌های بسیار بالا شروع شد. زمانی که امارات فیلتر‌های اخلاقی اعمال کرد، ما فیلتر نداشتیم و با تاخیر چند سال فیلتر‌های سنگینی اعمال شدند. هم‌اینک نیز فیلتر‌ها با انواع فیلترشکن گشوده می‌شوند و فقط پهنای باند را دوبرابر اشغال می‌کنند. بسیاری از مسائل قابل بحث در این باره به فراموشی سپرده شده و منابع کشور تلف می‌شود. به گزارش خبرگزاری‌های فناوری اطلاعات داخلی (CITNA) در چند هفته اخیر تجارت اجتماعی کشور ۹۰‌درصد کاهش داشته است، ۴۰۰‌هزار کسب‌وکار اینستاگرامی در شرف نابودی هستند، حجم تراکنش پرداخت‌یارها ۵۰ تا ۸۰‌درصد کاهش یافته و استفاده از انواع فیلترشکن ۳۰برابر شده است. اگر تعداد مشترکان دیتای کشور را در هزینه مصرفشان ضرب کنیم، به اعداد بسیار بزرگی برای درآمد از دست رفته اپراتور‌ها می‌رسیم.  اگر به ارزش‌افزوده واقعی این خدمت توجه کنیم، متوجه عظمت ضربه واردشده به کارآیی در کشور می‌شویم.

در اینجا خطای فنی تاریخی دیگری نیز وجود دارد که به عمق اشتباه ما می‌افزاید. در سایر کشور‌ها توسعه فیبر اولویت یافته و ‌درصد استفاده از فیبر نوری نسبت به شبکه موبایل غالب است؛ اما در ایران به‌واسطه تعرفه‌گذاری غیر‌کارشناسی چندساله تقاضا برای اینترنت خانگی نیز به سمت شبکه موبایل رفته است که دیر یا زود به عواقب شوم آن در عقب‌افتادگی کشور در کاربری تکنولوژی اطلاعات خواهیم رسید. معنی عملیاتی این پدیده در دوهفته اخیر این بوده است که چون کاربر خانگی نیز از مودم سیم‌کارت‌خور به‌جای فیبر نوری استفاده می‌کند، عملا بخش اعظم کاربران بدون اینترنت شده‌اند. آیا منطقی است که به هر دلیل یا توجیهی آب، برق یا گاز مردم قطع شود؟ در سال‌های آینده با تعداد زیادی ماهواره مدار پایین روبه‌رو خواهیم شد. گیرنده‌های ماهواره به‌راحتی در گوشی‌های موبایل مجتمع می‌شوند و از کار انداختن آنها معلوم نیست شدنی باشد. آیا به اثر نمادین اینکه قطع ارتباطات و کار مردم بدون ملاحظه صورت می‌گیرد، فکر نمی‌کنیم.

در یک جمع‌بندی نگران‌کننده:

۱.قطع‌شدن اینترنت بیشترین اثر منفی را روی دهه هشتادی‌ها که اینترنت مهم‌ترین ابزار زندگی‌شان است داشته است. عواقب این موضوع از محاسبات خارج است.

۲. با توجه به رسوخ اینترنت و شبکه‌های دیتا در کشور ضربه بزرگ اقتصادی را به خود زده‌ایم.

۳. آموزش عالی و تحقیقات در کشور مختل شده است.