روس‌‌‌ها که ابتدا تصور می‌‌‌کردند با سرعتی برق‌آسا می‌‌‌توانند بخش‌‌‌های قابل‌توجهی از اوکراین را اشغال و دولت این کشور را در کمتر از یک‌هفته سرنگون کنند، ناگهان خود را در میان باتلاقی کشنده گرفتار دیدند. آنان خود را گرفتار بازی‌ای دیدند که طراحان آن، نه در نزدیکی آنها بلکه خارج از مرزهای اروپا و احیانا در آن سوی آتلانتیک دست به طراحی این بازی پیچیده و مرگبار زده بودند. گرفتاری امروز روسیه تنها به ناتوانی در کنش ژئوپلیتیکی این کشور در اروپا محدود نیست، بلکه تاثیر منفی کُند اما احتمالا دنباله‌داری بر «قلمروهای ژئوپلیتیکی» مهم این کشور که در واقع، حوزه کشورهای اقماری شوروی سابق بوده‌اند گذاشته است. به عبارت دیگر، روسیه رفته‌رفته با از دست دادن شکوه رازآلود خود در جنگ با اوکراین، درست درحال تکرار سرنوشت جنگ تاریخی خود با ژاپن است؛ جنگی که نه‌تنها منفعتی برای روس‌‌‌ها به دنبال نداشت، بلکه در نهایت، موجب سرنگونی نیکولای‌دوم و حکومت تزارها و تغییر نگرش بسیاری از کشورهایی شد که در آن زمان تصور می‌‌‌کردند بقا و ثباتشان با اتکا به روسیه، تا مدتی طولانی تضمین خواهد بود.