ورود به سیاست پراگماتیستی

روابط ایران و عربستان در دوران پادشاهی ملک عبدالله (۲۰۱۵-۲۰۰۵) نسبتا آرام بود؛ اما با مرگ پادشاه عربستان و روی کارآمدن آل‌سلمان به‌سرعت تغییر کرد. سال نخست پادشاهی ملک‌سلمان به سالی پراتفاق تبدیل شد؛ سالی که ابتدای آن با تهاجم نظامی عربستان به یمن و محکومیت شدید این عملیات از سوی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد؛ میانه آن سال با کشته‌شدن ۴۶۵حاجی ایرانی در جریان فاجعه منا رنگ خون گرفت؛ در زمستان آن سال شیعیان جهان به سوگ شهادت شیخ نمر باقرالنمر روحانی برجسته شیعه نشستند که به فرمان آل‌سعود اعدام شد؛ بعد از آن ساختمان‌‌‌های دیپلماتیک عربستان در تهران و مشهد مورد حمله معترضان به این اعدام ظالمانه قرار گرفت و عاقبت نیز در دی‌ماه آن سال روابط دو کشور به‌طور کامل قطع شد. به دنبال این اقدامات محمد بن‌سلمان از سال ۲۰۱۵، یعنی اوایل شروع دوران حیات سیاسی جدید خود، اقدام به تهدید ایران کرد. وی با حمایت‌های دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا سعی کرد در قامت زعیم جهان عرب ظاهر شده و به بازیگر تعیین‌کننده در منطقه تبدیل شود؛ اما به‌سرعت به ناپخته بودن این سیاست پی برد و درصدد بازگشت به مدار عقلانیت برآمد. مذاکره با ایران بخشی از سیاست جدید آل‌سعود است.

تغییر سیاست‌های تهاجمی بن‌سلمان، به متغیرهای مهم و تاثیرگذار در عرصه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی وابسته است. بن‌سلمان علاوه بر اینکه سعی داشت در عرصه داخلی عربستان، خود را به‌عنوان مصلح اجتماعی معرفی کند، می‌کوشید در سطح منطقه‌ای نیز خود را در قامت شاهزاده‌ای مقتدر و موثر بنمایاند؛ اما برای ارائه این تصویر از خود، به ماجراجویی‌های منطقه‌ای نیاز داشت. از همین رو جنگ یمن را در سال ۲۰۱۵ به راه انداخت، از تروریست‌ها برای سرنگون‌کردن دولت سوریه حمایت کرد و مهم‌تر از همه پس از نافرمانی قطر، رابطه با این کشور عربی را قطع کرد. در نهایت وی در یمن شکست خورد، در برابر قطر عقب‌نشینی کرد و به دنبال عادی‌سازی روابط با سوریه است. بن‌سلمان پس از ۶سال تلاش برای ساختن تصویر رهبر قدرتمند از خود، اکنون به بن‌بستی استراتژیک رسیده است.

شکست سیاست‌های منطقه‌ای نه‌تنها وی را به رهبری منزوی تبدیل کرده، بلکه سبب کاهش اعتمادبه‌نفس او شده است. از همه مهم‌تر، تلاش‌های او برای فشار آوردن بر ایران به نتیجه نرسیده و ایران از تمامی حوزه‌های تقابل با عربستان، پیروز خارج شده است. اینک بن‌سلمان پس از شکست‌های سریالی در منطقه و کاهش کانون‌های بحران، چاره دیگری جز اتخاذ سیاست تنش‌زدایی منطقه‌ای ندارد.در عرصه بین‌المللی نیز بن‌سلمان متحمل شکست دیگری شد. با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، محمد بن‌سلمان که تا آن زمان جانشین ولیعهد سعودی بود، موفق شد خود را به‌عنوان گزینه‌ای مناسب در جهت منافع آمریکا معرفی کند. بر همین اساس با حمایت‌های ترامپ از وی، در کودتایی محمد بن‌نایف را از ولیعهدی برکنار کرد و خود بر این سمت تکیه زد.

اما با شکست ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، بن‌سلمان بزرگ‌ترین حامی خود را از دست داد. ترامپ با دریافت باج‌های سنگین از بن‌سلمان در پرونده خاشقجی دفاع می‌کرد؛ اما شکست ترامپ در برابر جو بایدن، باعث انزوای کامل بن‌سلمان شد. از سوی دیگر قتل جمال خاشقجی باعث تضعیف قدرت وی شد. همه این عوامل بن‌سلمان را وادار به اتخاذ انتخابی سخت یعنی در پیش گرفتن سیاست تساهل و مدارا با کشورهای منطقه کرده است.

با وجود برگزاری پنج دور مذاکره بین ایران و عربستان بسیاری بر این باور هستند که سال ۲۰۲۳ سال احیای روابط دو کشور خواهد بود. اما واقعیت این است که همچنان موانع جدی زیادی در مسیر عادی‌سازی روابط ایران و عربستان قرار دارد. دوکشور در برخی از کانون‌های بحران‌ساز منطقه به‌شدت دچار تعارض منافع هستند. یمن خود به‌تنهایی به سد بزرگی در مسیر احیای روابط تهران و ریاض تبدیل شده است. در عراق، سوریه و لبنان نیز دو کشور رقیب اصلی همدیگر به شمار می‌روند. زمانی که از این زوایه به روابط دو کشور می‌نگریم، افق پیش‌رو چندان روشن نیست.

اما نشانه‌هایی نیز وجود دارد که ریاض به دنبال تغییرات اساسی در سیاست خارجی خود است. در سال‌های اخیر عربستان به دنبال متنوع‌کردن سیاست خارجی بوده و به نوعی سیاست تکیه بر قدرت بزرگ به نام آمریکا را با سیاست متوازن‌سازی رابطه با چین، روسیه و آمریکا جایگزین کرده است. استقبال سرد ریاض از جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا و همزمان استقبال گرم از شی‌جین پینگ رئیس‌جمهور چین به‌خوبی نشان‌دهنده این نوع سیاست است. به همین دلیل می‌توان امیدوار بود که احیای روابط با ایران نیز در قالب این سیاست جدید قرار گیرد.

از سوی دیگر محمد بن‌سلمان ولیعهد عربستان در قالب چشم‌انداز ۲۰۳۰ به دنبال مدرن‌سازی عربستان است و این سیاست با تشدید تنش منطقه‌ای همخوانی ندارد. بن‌سلمان سعی دارد نوعی سیاست پراگماتیستی را بر سیاست خارجی عربستان حاکم کند. این تغییر نگاه ولیعهد عربستان بی‌تاثیر از موفقیت‌های اخیر این نوع سیاست در کشورهایی مانند قطر نیست. قطر با اتخاذ این نوع سیاست سعی کرده است با عبور از اختلافات مختلف با کشورهای منطقه «منافع» را چراغ راهنمای خود کند و پیامدهای مثبت این نوع نگاه را به‌خوبی لمس کرده است.

در مجموع باید تاکید کرد که هرچند اختلافات ایران و عربستان در شرایط کنونی به گونه‌ای است که دورنمای روشنی برای احیای روابط نمی‌توان متصور بود؛ اما در خاورمیانه که سیاست قائم به فرد است، نباید چندان از تغییرات انقلابی غافلگیر شد. همان‌طور که ریاض در اقدامی غافلگیرکننده کریستیانو رونالدو را با پرداخت هزینه‌ای گزاف در خدمت تطهیر چهره خود در عرصه جهانی به خدمت گرفته است، چندان نباید از تغییر ناگهانی سیاست عربستان در قبال ایران غافلگیر شد.

جورجیو کافیرو، مدیرعامل شرکت تجزیه و تحلیل وضعیت کشورهای خلیج‌فارس در واشنگتن، اخیرا تاکید کرده که ریاض به این نتیجه رسیده که تعامل دیپلماتیک بیشتر با ایران منافع ریاض را بیشتر تامین خواهد کرد. دیدار اخیر وزیر خارجه ایران و عربستان در حاشیه کنفرانس بغداد۲ در اردن نیز نخستین سیگنال مثبت است.