نقش اصلی بورس اوراق بهادار جذب و هدایت پس‌اندازها و نقدینگی سرگردان و پراکنده در اقتصاد به سوی مسیرهای بهینه آن است، به‌طوری‌که به تخصیص بهینه منابع کمیاب مالی منجر شود. البته این امر مهم منوط به کارآیی بازار است. کارآ بودن بازار از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا در صورت کارآ بودن بازار سرمایه، هم قیمت اوراق بهادار به‌درستی و عادلانه تعیین می‌شود و هم سرمایه که مهم‌ترین عامل تولید و توسعه اقتصادی است به‌صورت مطلوب و بهینه تخصیص می‌یابد. بنابراین چنین موضوعی با توجه به افزایش سطح اعتماد و جذب‌کردن مردم برای سرمایه‌گذاری در این بازار می‌‌‌تواند از فعالیت‌‌‌های مهم و بسیار تاثیرگذار بر حیات اقتصاد و توسعه آن به حساب آید. از این رو سیاستگذاران اقتصادی و دستگاه‌‌‌های پولی و مالی باید از یکپارچگی و هماهنگی زیادی برخوردار باشند تا حضور سرمایه‌گذاران خرد (مردمی) و حتی خارجی به‌صورت بلندمدت ماندگار باشد و روند صعودی داشته باشد.

اما آن‌طور که به نظر می‌رسد، تاکنون جابه‌جایی‌‌‌های زیاد و بعضا سریع قوانین و مقررات بورسی و اجرای حساب‌نشده و برنامه‌ریزی‌نشده برخی تصمیمات باعث شده است تا اقدامات اجرایی به‌منظور بهبود شرایط بازار سهام از نظر حضور مردم و جذابیت و حتی قابل اعتماد ناکام بماند، به‌طوری که پس از مدت‌‌‌ها با اتخاذ تصمیمات کارآ برای بهبود بورس و جذب مجدد سرمایه‌گذاران، بازار سهام با اثر شلاقی روبه‌روست، به‌طوری که در گذشته با اتخاذ سیاست‌‌‌هایی که تغییرات فاحشی را در بورس ایجاد کرد و به موجب آن خروج سرمایه‌گذاران از بورس و هدایت آنها را به بازارهای موازی در پی داشت، حال این بازار چوب تصمیمات فکرنشده و ناهماهنگ را می‌‌‌خورد.

هرچند مسوولان این حوزه برای پانسمان کردن اعتماد مردم دست به کار شدند، اما جای زخم ضربات گذشته می‌‌‌تواند همچنان در بورس تهران باقی بماند و حتی بعضا در مواقعی در آینده و در قالبی دیگر مجددا به اعتماد مردم لطمه وارد کند. با این حال شاهد هستیم که به هر دلیلی اعتماد از بازار سرمایه رخت بربسته است و احیا و بازگرداندن این اعتماد یک‌شبه و یک‌روزه میسر نمی‌شود. حمایت‌‌‌ها و سیاست‌‌‌های پولی دولت نقطه شروع خوبی برای بازگرداندن اعتماد به بازار سرمایه است. البته در کوتاه‌مدت نباید از این طرح توقع تاثیر چشمگیر بر بازار را داشت.