براساس نظریه اقتصاد کلان، رشد اقتصادی یکی از سه‌متغیر اصلی هر نظام اقتصادی محسوب می‌شود. حتی به نوعی می‌‌‌توان به خود جرات داد و بیان کرد که دو متغیر اصلی دیگر نظریه اقتصاد کلان، یعنی تورم و بیکاری نیز درنهایت اثر مثبت یا منفی خود را در این نرخ حیاتی نشان می‌دهند. به‌عبارت دیگر، همان‌طور که لوکاس بیان می‌کند، گویا همه راه‌‌‌ها در علم اقتصاد به نرخ رشد اقتصادی ختم می‌شود. حال باید بیان کرد که درباره این نرخ حیاتی و عوامل فزاینده یا کاهنده آن، مدل‌‌‌های اقتصادی مختلفی ارائه شده است که کلاسیک‌‌‌ترین و مشهورترین مدل در این حیطه، مدل رشد سولو است. اما آنچه برای ما در این مقدمه کوتاه کفایت می‌کند، دانستن این نکته است که کم‌‌‌وبیش چیزی که از این مدل‌‌‌ها می‌‌‌توان متوجه شد، از این قرار است که رشد اقتصادی در بلندمدت حاصل رشد فناوری است. در واقع، این رشد فناوری است که موجب افزایش سطح بهره‌‌‌وری نیروی کار می‌شود و در نتیجه آن، رشد اقتصادی -رشد میزان تولید و درآمد- حاصل می‌شود. به‌عبارت دیگر، آنچه موجب افزایش سطح بهره‌‌‌وری نیروی کار نشود، موجب ایجاد رشد اقتصادی در بلندمدت نیز نخواهد شد.

حال با در نظر گرفتن این توضیح، آمارهای اقتصادی منتشرشده در ایران نشان از آن دارد که میزان نرخ رشد اقتصادی در دوسال متوالی ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ مثبت بوده است. همچنین این آمارها بیانگر آن هستند که در ۱۰فصل گذشته، نرخ رشد اقتصادی فصلی نیز مثبت بوده است. پیرو این مساله، حال دو سوال جدی در پیش ‌‌‌روی ما قرار می‌گیرد. اول آنکه اگر ما در دوسال گذشته با افزایش اندازه کیک اقتصاد مواجه بوده‌‌‌ایم، چرا خودمان را نسبت به دوسال گذشته در وضعیت ناخوشایندتری می‌‌‌بینیم؟ دوم آنکه اگر رشد اقتصادی مثبتی را در دوسال گذشته و ۱۰فصل متوالی اخیر مشاهده کرده‌‌‌ایم، می‌‌‌توانیم آن را حاصل رشد بهره‌‌‌وری نیروی کار و افزایش سطح فناوری بدانیم و امید داشته ‌‌‌باشیم که اثری بلندمدت خواهد داشت یا خیر؛ یعنی مانند رشد و رکودهای یک‌دهه اخیر است و چونان که آمده است، همان‌گونه نیز خواهد رفت؟ در باشگاه اقتصاددانان سعی شده از ۴ زاویه مختلف به تحلیل رشد اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۱ پرداخته شود.