دعوای فرخان و شرکت آیمگ انگلیس

روس‌ها و انگلیس‌ها در هر جایی که می‌شد منفعت برد، حضور داشتند، روزی در تجارت سنتی، روزی در بانکداری و یک روز دیگر در صنعت گاز. شیرازی در ادامه خاطرات خود از شرایط انتقال گاز ایران به شوروی، ضمن بیان برخی اختلاف‌ها در درون شرکت ملی گاز در آن سال‌ها، به مساله ورود شرکت آیمگ انگلیس اشاره می‌کند. شیرازی می‌گوید، این شرکت در بریتانیا تاسیس شده بود و می‌خواست با استفاده از قدرت لابی‌گری مهندس مشاور و طراح و ناظر شاه لوله اول گاز باشد که نشد. از طرف دیگر روس‌ها نیز فشار می‌آوردند تا کمپرسورهای خود را که به لحاظ تکنولوژی بسیار پایین‌تر از مشابه دیگر کشورها بود به زور به ایران بفروشند.

شما قبلا مصدقی را نمی‌شناختید؟

من قبلا مصدقی را از نزدیک نمی‌شناختم. اولین باری که من‌ایشان را دیدم در زمان فرخان بود. اصلا باید‌این را من ذکر می‌کردم که فراموش کردم. افزایش ظرفیت آن خط لوله ده‌اینچی که عرض کردم مقدار کمی ‌گاز می‌آورد به شیراز یکی از اقدامات عملیاتی اولیه ما بود. چون در شیراز تقاضا برای گاز زیاد بود ما ظرفیت آن طرح را افزایش دادیم با اضافه‌کردن دو کمپرسور در گچساران و دستگاه‌های آب‌زدایی. موقعی که برای افتتاح ‌این طرح توسط دکتر اقبال رفتیم به گچساران، من مصدقی را آن جا دیدم و کسی هم ما را به هم معرفی نکرد. فکر می‌کنم‌ ایشان در آن موقع مدیرعامل لوله‌سازی اهواز هم بود (لوله‌سازی اهواز هم نقش بسیار مهم و پایه‌ای در توسعه صنعت گاز ایران داشته. برای اینکه قسمتی از لوله‌های شاه لوله اول گاز و تمام لوله‌های شاه لوله دوم گاز را تامین می‌کرد و در حال حاضر یکی از کارخانه‌های بزرگ لوله‌سازی دنیا است که لوله‌هایی با قطر ۵۶‌اینچ می‌تواند تولید بکند). به هرحال در آن بازدید نمی‌دانم چگونه شد که من و‌ایشان به اتفاق یک مقداری راه رفتیم و‌ایشان شروع کرد از کارهایش در آن لوله‌سازی صحبت کردن. چون یک گرفتاری‌هایی هم در مورد مسائل فنی لوله‌سازی اهواز‌ایجاد شده بود، من یک مطلبی در تهران شنیده بودم از یکی از آقایان عضو هیات‌‌مدیره دال بر ندانم‌کاری‌هایی در راه اندازی کارخانه مزبور وقتی من‌این مطلب را از روی کنجکاوی مطرح کردم، ‌ایشان خیلی شکفته شد و با هیجان اقدامات موثر و گرفتاری‌هایش را در به ثمر رسانیدن طرح لوله‌سازی اهواز تشریح کرد. فکر می‌کنم آن قدم زدن یک چیزی در حدود ۵ الی۱۰ دقیقه طول کشید و بعدا هم که ایشان به شرکت ملی گاز آمد آن مطلب را به یاد نمی‌آورد. ‌این تنها ملاقاتی بود که من با مصدقی داشتم. یک بار هم من موقعی که عضو هیات‌‌مدیره کانون مهندسین آبادان بودم یادم است یک روز دکتر فلاح، که رییس هیات‌‌مدیره کانون مهندسین آبادان بود، اعضای هیات‌‌مدیره را به ناهار دعوت کرده بود. ‌ایشان در آنجا اظهار کرد که به جوان‌ها شانس داده خواهد شد و به زودی مصدقی، رییس سازمان غیر صنعتی آبادان خواهد شد. بنابراین سابقه ما با مصدقی واقعا در حد‌این ۶-۵ دقیقه مذاکره بود که ایشان آن را هم به یاد نمی‌آورد.

به هرحال وقتی من آن تلکس خشک و سرد را دریافت کردم، خوشبختانه دوره‌ای که من درIGT طی می‌کردم نزدیک به اتمام بود. دوره را تمام کردم آمدم به‌ایران و مواجه شدم با برخورد بسیار سرد و خشک ‌ایشان. متوجه شدم که حسابی، به قول معروف، پرش کرده‌اند بر علیه من. من هم بلافاصله با فرخان تماس گرفتم برای انتقال به شرکت ملی نفت. فرخان بلافاصله با دکتر اقبال صحبت کرد، دکتر اقبال هم با مصدقی و قرار شد من بروم به شرکت ملی نفت. فرخان چون به نحوه کار من در ظرف حدود چهارسالی که در شرکت ملی گاز بود‌ آشنایی داشت، خیلی استقبال کرد. در زمانی که خودم را‌ آماده می‌کردم برای انتقال به شرکت ملی نفت، به قول معروف، گفتم کاری می‌کنم که از رفتن من دلش بسوزد. مرحوم مصدقی در سیستم مدیریتش رویه‌های کارسازی داشت. برای مثال هر دو هفته یک بار جلسات هیات‌ رییسه می‌گذاشت. یعنی تمام اعضای هیات‌‌مدیره و روسای قسمت‌ها، در حدود، ۲۰ نفر، جمع می‌شدند و در آن جا در یک مورد مهم سخنرانی می‌شد و در اطراف آن بحث به عمل می‌آمد. من قبل از انتقال به شرکت ملی نفت به منشی‌ایشان پیشنهاد کردم در جلسه بعد من یک گزارش بدهم در مورد برنامه‌ریزی برای توسعه صنعت گاز ایران. خوب، با آن علم و کتلی که بنده درست می‌کردم رفتم به جلسه و کارهایی را که تا آن موقع در شرکت ملی گاز انجام شده بود، که تمام یا قسمت اعظمش را برای جناب عالی توضیح دادم، همه را توضیح دادم. علاوه‌بر آن، ضمن توضیح وضعیت صنعت گاز در جهان، مقامی‌را که صنعت گاز ایران می‌توانست در جهان بدست آورد در دیدگاه قرار دادم و دراین گذر ارتباط میان منابع انرژی، به‌خصوص فرآورده‌های نفتی و گاز، از نظر قیمت، از نظر هم عرض حرارتی و این جور مسائل را نیز ارائه دادم. آقای مصدقی از یک background دیگری آمده بود، مهندس راه و ساختمان و فارغ‌التحصیل دانشکده فنی تهران بود و سوابق کاری او هم در صنعت نفت بیشتر در این زمینه‌ها بود. بعد از اینکه جلسه هیات‌ رییسه تمام شد از من خواهش کرد که بمانم. احساس کردم که اصلا‌ایشان حالت و طرز صحبت کردنش عوض شد. گفت من خواهش می‌کنم تمام ‌این presentation را که تو دادی توی یک کتابچه بگذار و هر هفته آن را تجدید نظر(up to date) کن. یک کتابچه‌ای درست کردیم به اسم کتابچه سیاه و تمام‌این مطالب را من در آن کتابچه گذاشتم و هفته‌ای یک بار هم آن را ما تجدید نظر می‌کردیم و ارقام و اطلاعات جدیدی که هم در صحنه بین‌المللی وهم درگاز ایران حاصل می‌شد جایگزین ارقام و اطلاعات قبلی می‌کردیم. ‌ایشان هم تقریبا در اکثر جلسات ‌این کتابچه سیاه را همراه داشت.

حالا من داشتم خودم را آماده می‌کردم که به شرکت ملی نفت بروم، ولی فکر می‌کنم فردا یا دو روز بعدش فرخان تلفن زد و خواهش کرد که من با عجله به دیدن‌ایشان بروم وقتی رفتم نزد آقای فرخان، ‌ایشان با حالت بهت زده‌ای گفت نمی‌دانم چه شده. من سر از کار ‌این آقای مصدقی در نمی‌آورم.‌ ایشان خودش با دکتر اقبال توافق کرده و با من هم توافق کرده که تو بیایی‌این جا. حالا می‌گوید من نمی‌توانم بگذارم تو بروی. با‌ این ترتیب سرنوشت من‌ این بود که در کار گاز بمانم و تا پایان ماندم و به شرکت ملی نفت نرفتم. اگر می‌رفتم نمی‌دانم چه می‌شد ولی به هرحال از اینکه در شرکت گاز ماندم و موفق شدم سهمی ‌در ‌ایجاد و توسعه صنعت گاز ایران داشته باشم به هیچ وجه ناراضی نیستم.

وقتی مصدقی به شرکت ملی گاز منتقل شد، طبیعتا مقداری کار انجام گرفته بود. او با چه شرایط و مسائلی روبه‌رو شد؟

مرحوم مصدقی وقتی که به شرکت ملی گاز آمد برای بهره‌برداری از شاه لوله گاز ایران با سه مساله اساسی مواجه بود. مهندسین مشاور «آیمگ» که، خوب، ارتباطاتی هم داشتند، فشار می‌آوردند تا قراردادی برای اداره عملیات شاه لوله گاز با شرکت ملی گاز منعقد کنند. مساله روس‌ها که فشار می‌آوردند برای هر‌ایستگاه کمپرسور۵۲ کارشناس بدهند. یعنی مساله‌ای نبود که ما در خواست بکنیم. آنها فشارمی‌آوردند و در طرح شاه لوله اول، خانه‌سازی مفصلی هم برای پالایشگاه بیدبلند در نظر گرفته شده بود که در جوار پالایشگاه خانه‌سازی و شهری‌ایجاد بشود. در مقابل ‌این سه مساله مرحوم مصدقی به ترتیب زیر اقدام کرد. (۱) اول قراردادی را که ‌آیمگ مذاکراتش را با مرحوم فرخان شروع کرده بود واقعا با گردن کلفتی دور انداخت و رد کرد.

خواهش می‌کنم کمی‌توضیح راجع به شرکت ‌آیمگ بدهید.

آیمگ (IMEG) یک شرکت انگلیسی مهندس مشاور بود که در ایران هم ثبت شد، دفتر باز کرد. بعد، تا آن جا که من می‌دانم،‌این شرکت برای شاه لوله گاز ایران در انگلیس تاسیس شد و به عنوان مهندس مشاور طراح و ناظر شاه لوله اول گاز ایران انتخاب شد و زیر نظر هماهنگ‌کننده طرح شاه لوله اول گاز ایران و مدیر مهندسی شرکت ملی نفت کار می‌کرد وقتی کار طراحی و ساختمان طرح تمام شد یک قراردادی ارائه دادند به شرکت ملی گاز که برای سه سال عملیات بهره‌برداری از شاه لوله گاز ایران را به عهده بگیرند.‌ این کار پرخرجی بود، برای اینکه مخارج بالاسری (overhead) آنها خیلی زیاد بود. قراربود تعداد زیادی کارشناس خارجی با حقوق‌های خیلی بالا بیایند و شاه لوله اول گاز را اداره کنند. ضرر

مهم‌ترش‌ این بود که شرکت ملی گاز، آن طور که باید وارد عملیات نمی‌شد و به صورت ناظر باقی می‌ماند. ‌این مساله اول بود.

مساله دوم ‌این بود که روس‌ها به شدت فشار می‌آوردند برای سرپرستی و به کار انداختن کمپرسورهای‌ ایستگاه‌های ازدیاد فشار

شاه لوله گاز، که عرض کردم تمام کمپرسورهای خط لوله گاز را روس‌ها تامین کرده بودند، به شرکت ملی گاز کارشناس و تکنسین بدهند. در این جا یک توضیحی بدهم که قبلا گفتم، ولی تکرارش ضروری است. برای اینکه علاوه ‌بر تامین کمپرسورها قسمت شمالی خط لوله گاز را نیز روس‌ها ساختند، به عنوان مقاطعه کار از تهران تا آستارا. البته کمپرسورهایی که ما در سیستم جمع‌آوری گاز داشتیم ساخت کشورهای غربی بودند.

شما گفتید بخشی مربوط به جمع‌آوری گاز بود و بخشی مربوط به انتقال گاز از شاه لوله. بخش جمع‌آوری یعنی لوله‌هایی که گاز را به یک مرکزی می‌آورند که از آنجا وارد شاه لوله می‌شود؟

منابع زیرزمینی گاز به دو صورت هست، یکی منابع گازی و یکی منابع گاز همراه با نفت (associated gas) وقتی که نفت تولید می‌شود، با هر بشکه نفت بین ۴۵۰ تا ۱۰۰۰ فوت مکعب گاز هم تولید می‌شود. حالا‌این بستگی دارد که چه نوع نفتی باشد. مثلا در مورد نفت سنگین گچساران کمتر و در مورد نفت آغاجاری که سبک تر است بیشتر. به طور متوسط برای محاسباتی که من در مقدمه عرض کردم درباره گازهای سوخته شده، ۶۵۰ فوت مکعب گاز برای هربشکه نفت در نظر گرفتم وقتی که گاز یا همراه با نفت خام تولید شد، یا از یک منبع گازی تولید شد، مستقیما قابل انتقال نیست، به چند دلیل. دلیل اول ناخالصی‌هایی است که در این گاز هست، مانند مواد گوگردی. دلیل دوم آبی است که در این گاز وجود دارد. دلیل سوم وجود هیدروکربن‌های سنگین است که اگر در خطوط انتقال نشست بکند لوله را مسدود می‌کند. بنابراین باید عملیات پالایشی روی آن گاز انجام داده بشود تا آماده بشود برای انتقال به راه دور (transmission). در این مرحله به گاز تصفیه شده به اصطلاح فنی می‌گویند

pipeline quality gas.گازی که همراه با نفت خام می‌آید بیرون، می‌رود در دستگاه‌های بهره‌برداری نفت (production units)،که قاعدتا سه مرحله دارد، مرحله۱ مرحله ۲ و مرحله۳ و در هر مرحله‌ای فشار گاز و فشار نفت می‌افتد به یک مقداری پایین تر. فرض کنید در مرحله اول، اگر با فشار ۴۰۰پوند بر اینچ مربع کار می‌کند، در مرحله دوم با فشار کمتر و در مرحله سوم باز با فشار کمتر و از هر کدام از این دستگاه‌های بهره‌برداری مقداری گاز می‌آید بیرون. گاز مرحله اول از نظر مایعات گازی

(natural gas liquid) ضعیف‌تر است، یعنی مایعات گازی کمتر دارد ولی وقتی که می‌رسد به مرحله آخر مقدار زیادی مایعات گازی دارد. در مورد شاه لوله اول گاز ایران، گاز مورد نیاز آن از گازهای تولیدی همراه با نفت‌خام و از مرحله اول دستگاه‌های بهره‌برداری نفت تامین می‌شد، چون فشار گاز در مرحله اول بیشتر بود و سرمایه‌گذاری کنسرسیوم برای استحصال مایعات گازی نسبت به گاز مراحل بعدی کمتر می‌شد. با نصب دستگاه‌های استحصال مایعات گازی

(NGL units) در آغاجاری، مارون و اهواز مایعات گازی گرفته می‌شد و گاز توسط سیستم جمع‌آوری از اهواز و مارون و آغاجاری به پالایشگاه گاز بیدبلند منتقل می‌گردید. در بیدبلند تمام ناخالصی‌های گازگرفته می‌شد و گاز آب‌زدایی می‌شد، چون ناخالصی‌های گاز، به خصوص ترکیبات گوگرد به صورت مرطوب خیلی (corrosive) هستند و در لوله‌ها زنگزدگی ‌ایجاد می‌کنند. پالایشگاه گاز بید بلند ‌این وظیفه را داشت که گاز را تصفیه کند و مطابق با مشخصات قرارداد با شوروی به خط لوله گاز برای مصارف شهرهای مسیر و صادرات به شوروی تحویل دهد.

این پالایشگاه را کی اداره می‌کرد؟

شرکت ملی گاز.

کنسرسیوم اداره نمی‌کرد؟

نه، کنسرسیوم فقط آن دستگاه‌های استحصال مایعات گازی را اداره می‌کرد و مایعات گازی را می‌فرستاد به بندرماهشهر. در آنجا دستگاه‌های تفکیک داشتند، یعنی پروپان و بوتان و مایعات گازی سنگین تر تهیه و صادر می‌شد. باز در همین نقطه عرض بکنم که تاسیسات ماهشهر کمک خیلی اساسی به صنعت گاز مایع‌ایران کرد، چون از سال ۱۹۷۵ به بعد پالایشگاه‌های داخلی قادر نبودند که گاز مایع کافی برای مصارف کشور تامین کنند. توضیح لازم دیگر‌این است که طبق قرارداد با کنسرسیوم دو شرکت، یکی برای تولید در مناطق نفت خیز جنوب و دیگری برای پالایش نفت در پالایشگاه آبادان، تشکیل شدند که به آنها شرکت‌های عامل اطلاق می‌شد. بنابراین در زمینه عملیاتی به هرکجا که نام کنسرسیوم برده می‌شود منظور همین شرکت‌های عامل می‌باشند.

من یک مطلب دیگر را در مورد کمپرسورها ذکر می‌کنم. قبلا خدمتتان عرض کردم من از طرف‌ایران عضو شورای اتحادیه بین‌المللی گاز بودم. یکی از جلسات‌ این شورا در لنینگراد،

سن پترزبورگ فعلی، تشکیل شد. یکی از بازدیدهایی که مهمانداران شوروی برای ما گذاشتند در یک محلی بود که فکر می‌کنم حدود ۱۰۰ کیلومتر با سن‌پترزبورگ فاصله داشت.

آن مهندسی که توضیح می‌داد و حرف‌هایش ترجمه می‌شد، گفت تمام کمپرسورهایی که در شوروی با ظرفیت ۱۰هزار کیلووات ساخته می‌شود در اینجا مورد آزمایش قرار می‌گیرند، از ‌جمله تعدادی از کمپرسورها که ما به‌ایران فروختیم. حالا آن مهندسی که صحبت می‌کرد نمی‌دانست من‌ایرانی هستم، نماینده‌ایران هستم. آدم فنی بود. خوب، طبیعتا گوش‌های من خیلی باز شدند و شروع کردم سوال‌های متعدد کردن. از سوال‌هایی که کردم و جواب‌هایی که گرفتم متوجه شدم در آن جلسه، قبلا هم البته می‌دانستم ولی خوب تقریبا یک تاییدی بود که کمپرسورهای روسی از نظر تکنولوژی در سطح بسیار پایین‌تری نسبت به کمپرسورهای غربی قرار دارند.

برای مثال، در مقایسه با یک کمپرسورغربی با قدرت مساوی، حجم و وزن یک کمپرسور روسی حدود دو الی سه برابر یک کمپرسور مشابه غربی است. وقتی که سوالات من در موارد مختلف فنی از قبیل راندمان و تاثیر شرایط محیطی مثل درجه حرارت و ارتفاع ادامه یافت، دیدم یک نفر از طرف روس‌ها رفت توی گوش او یک چیزی گفت و او که تا آن موقع داشت جواب‌های فنی صادقانه می‌داد، ناگهان با دستپاچگی شروع کرد به صحبت‌های تبلیغاتی. ‌این واقعه برای من خیلی جالب بود و البته در مراجعت به‌ایران عینا آن را به مرحوم فرخان و دکتر اقبال گزارش کردم. مصدقی در مقابل فشار شوروی برای کارشناس‌ این قدر مقاومت کرد که اینها بالاخره به نخست‌وزیر شکایت کردند.