موشکف، نقاش تابلوهای جنگی تصویر جانداری از وزن کردن شمش‌ها کشید. در تابلوی او گریبایدف را می‌بینیم که شلوار سفیدرنگ مخصوص دیپلمات‌ها را به تن دارد و خونسرد به پنجره باز تکیه داده، در حالی که همکاران روسش بر کار وزن کردن نظارت می‌کنند. یکی از ماموران ایرانی متوجه شده است که ترازوی موقتی آویزان از سقف میزان نیست. افسر روسی به دقت مشغول بسته‌بندی پول‌ها است (که قرار بود به صورت امانت به دست مکنیل سپرده شود)، در حالی که یک نگهبان روس در محل انباشتن آن کشیک می‌دهد.اصول نهایی عهدنامه که با متن پیشنهادشده در دهخوارقان اختلاف مختصری داشت، در اسرع وقت مورد موافقت قرار گرفت. هیات‌ایرانی عبارت بودند از اللهیارخان فرمانده نظامی سابق تبریز، ابوالحسن‌خان وزیر امورخارجه و منوچهرخان خواجه رییس خزانه‌داران شاه. مکدونالد معتقد بود که منوچهرخان [ایچ آقاسی - اعتمادالدوله] «بانفوذترین مرد دربار» است.گریبایدف در مقام نزدیک‌ترین مشاور سیاسی پاسکوویچ و مسوول تهیه مسوده عهدنامه و سرپرستی کارهای اداری مربوط به آن فرصت سر خاراندن نداشت. هرچند اوبرسکوف به طور رسمی رییس گریبایدف بود، ولی نقش بسیار غیرفعالی داشت.تهیه اسناد و مدارک تا نهم فوریه طول کشید. امضای عهدنامه در نیمه‌شب نهم و دهم فوریه، زمان سعدی که منجم عباس‌میرزا تعیین کرده بود، ‌انجام شد.موشکف بار دیگر برای به تصویر کشیدن صحنه حاضر بود. در تابلوی او پاسکوویچ با لباس تمام نظامی، سردوشی و نشان ستاره بر سینه، در کنار عباس‌میرزا پشت میز دراز و روشن از نور شمع و پوشیده از کاغذ نشسته است.هشت ایرانی ریشو کلاه بر سر، با ژست مخصوص درباریان محترم و ارجمند هخامنشی در پیشگاه داریوش در تخت‌جمشید، آماده‌اند تا نظریات خود را به نجوا به عباس‌میرزا حالی کنند. گریبایدف با دقت کامل روی لبه صندلی خود نشسته است. بیشتر او را از روی عینکش می‌شود شناخت. به جای شلوار سفید نازک، شلوار آبی کلفت‌تری پوشیده است. در آن خیمه یخ‌زده، هیچ بخاری به چشم نمی‌خورد.اصل‌های مهم عهدنامه ترکمانچای عبارت بود از واگذاری ایالات ایروان و نخجوان و سرزمین‌های شمال رودخانه ارس و تصرف خانات پیش‌تر اشغال‌شده به دست روس‌ها، تعیین حدود مرزی طالش، پرداخت بیست میلیون روبل نقره یا ده کرور تومان به عنوان غرامت، تاسیس کنسول‌گری برای حفظ منافع بازرگانان روسی،‌ بی‌طرف ماندن ایران در جنگ احتمالی عثمانی و روسیه و همچنین «اسرایی که در جنگ آخر و قبل از آن و تبعه‌ای که در این مدت به اسیری افتاده‌اند، از هر دو طرف، قرار شد که در مدت چهارماه با اخراجات راه، به عباس‌آباد فرستاده شوند که وکلای طرفین که در آنجا مامور به این کار می‌باشند، آنها را گرفته به اوطان خود برسانند و هر گاه در مدت مذکور تعویض واقع نشود، هر وقت که از هر طرف مطالبه کنند، یا اسرا خود استدعا نمایند، بلامضایقه رد گردند.»تنها امتیازی که نصیب ایران شد به رسمیت شناختن ولایتعهدی عباس‌میرزا بود که مدت‌ها روس‌‌ها از قبول آن سرباز می‌زدند و خروج آنها از آذربایجان، پس از پرداخت اولین پنج کرور تومان. روسیان برای دریافت سه کرور باقیمانده غرامت، پادگان خود را در خوی حفظ کردند. دو کرور آخر می‌بایست تا سال ۱۸۳۰ پرداخت شود.انگلیسی‌ها در تمام چانه‌‌زدن‌ها نقش واسطه‌گری را به خوبی ایفا کردند. این عمل آنها از هر دو طرف مورد قدردانی قرار گرفت. شاه به خاطر حفظ تاج و تختش نشان شیر و خورشید به مکدونالد اعطا کرد و تزار نشان درجه یک سنت آن، مکنیل نیز موفق به اخذ نشان درجه دوم سنت آن ازتزار گردید. عباس‌میرزا و پاسکوویچ نامه‌های ستایش‌آمیزی در قدردانی از مکدونالد نوشتند. نامه پاسکوویچ که به زبان فرانسه فصیح و زیبایی نگارش یافت،‌ بدون شک از تراوشات قلم گریبایدف، آن خبره ظرایف ادبی بود. انگلیسی‌ها نیز از نتیجه کار راضی به نظر می‌رسیدند. مکدونالد در نامه‌ای به جورج سوئینتون در فورت ویلیام برای جلب‌نظر فرماندار کل هند، عهدنامه را به صورت زیر جمع‌بندی کرد:شرایط پیمان‌نامه به اندازه کافی باعث تحقیر شاه شده است. او به خاطر اقدام شتاب‌زده‌اش در جنگ با یک دولت بزرگ بهای سنگینی پرداخت. حال آنکه ضعف و ناتوانی موجود در دستگاه حکومتش در مجموع توان چنین معارضه‌ای را نداشت. من باید همچنان مراقب برقراری صلح باشم. چون نه تنها برای ایران، بلکه برای انگلستان فوق‌العاده اهمیت دارد. این پیمان ایران را به عنوان یک پادشاهی مستقل از فروپاشی قریب‌الوقوع نجات می‌دهد و ما را هم از درگیری‌های گاه و بی‌گاه با دربار سنت پطرزبورگ در امان نگاه می‌دارد. در غیر این صورت می‌بایست شاهد حضور خطرناک و پیروزی بیشتر ارتش امپراتوری روسیه می‌بودیم.اهمیت عهدنامه ترکمانچای هم به صورت سند پیروزی روسیه و هم به عنوان آزادکننده نیروهای ضروری جهت حمله به عثمانی، مورد تایید کامل سنت پطرزبورگ قرار گرفت. اینک رویای امپراتوران پطر، کاترین و الکساندر اول برای کنترل دریای سیاه و دریای مازندران به واقعیت پیوسته بود. روس‌ها با تصرف خانات ماورای گرجستان، از ایروان تا باکو و استقرار مرزنشینان روسی در طول رودخانه ارس، مرزهای جنوبی کشورشان را از حمله و تجاوز مصون ساخته بودند. مرزنشینانی که در عهدنامه به رسمیت شناخته شدند تا سقوط امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی موقعیت و اعتبار خویش را حفظ کردند. روسیه به عنوان قدرت برتر جانشین انگلیس شده بود و بریتانیا به ناگزیر برای یافتن منطقه حایل برای هندوستان چشم به افغانستان دوخت.تزار در دادن پاداش‌ها دست و دل‌بازی نشان داد. به پاسکوویچ علاوه‌بر لقب «پرنس پاسکوویچ ایروانی» یک میلیون روبل اعطا گردید. اوبرسوف که از نظر ارشدیت نفر دوم محسوب می‌شد سیصد هزار روبل دریافت کرد. به گریبایدف که به گفته بگیچف اوضاع مالی مادرش «در آشفتگی کامل بود» چهل هزار روبل داده شد و به رتبه سرکنسولی ارتقا مقام یافت که هم‌ردیف سرتیپ محسوب می‌شد و افزون‌بر اینها مفتخر به نشان درجه دوم سنت آن همراه با ستاره الماس گردید. او ضمنا، به پیشنهاد پاسکوویچ این افتخار را یافت که حامل عهدنامه به سنت‌‌پطرزبورگ باشد، جایی که طی مراسم پیچیده آن روزگار می‌بایست به صحه امپراتور و وزیر امور خارجه برسد و سپس به ایران بازگردانیده شود و با نسخه امضا شده به وسیله شاه مبادله گردد. پاسکوویچ که حسب معمول در ستایش دیگران بسیار محتاط بود، در نامه‌ای به ضمیمه عهدنامه خطاب به نسلرود با شایسته‌ترین عبارات از گریبایدف تمجید کرد:من با اطمینان کامل وظیفه تحویل عهدنامه را به گریبایدف محول می‌کنم که در مذاکرات اخیر نقش مهمی به عهده داشته است، عالیجناب می‌توانند از او جویای جزئیات امر شوند. او بهتر از هر کسی قادر است مشکلات و معضلات ماوقع را برای شما توضیح دهد. جسارتا گریبایدف را به عنوان ماموری ممتاز به خدمت جنابعالی معرفی می‌کنم که به طور کلی در این امور ماموری متعهد و خبره محسوب می‌شود. او کاملا لایق اعتماد اعلیحضرت امپراتور است. شهرت و پیشرفت سعادتمندانه او در خدمت به دولت بستگی به حمایت جنابعالی دارد. من با فروتنی کامل از طرف او تقاضا می‌کنم که به خاطر خدمات صادقانه و دلسوزانه‌اش مورد عنایت سرور بخشنده‌مان قرار گیرد.گریبایدف مفتخر به این نامه و با در دست داشتن عهدنامه عازم سنت پطرزبورگ شد و به هنگام عبور از گرجستان مانند یک قهرمان مورد استقبال قرار گرفت. تفلیس شش ماه پیش از آن در تهدید حمله به سر می‌برد و شاید هم برای دومین بار در خطر مشابه غارت و چپاول سال ۱۷۹۵. اینک صلحی بادوام برقرار شده بود. جای تعجب نبود که در راه تفلیس به افتخار عهدنامه، از گریبایدف با رگبار فشفشه از برج و باروی متخی استقبال کردند. این طلیعه‌ای بود هیجان‌انگیز برای استقبال از گریبایدف در سنت‌پطرزبورگ.