گروه تاریخ اقتصاد- فرزندی؛ در وقت سحر سلخ رمضان که بیست و نهم است این کاغذ را از خط خودم می‌نویسم، در باب دو چرخ دستی کاغذسازی با یک نفر استاد کاغذ چرخ‌دستی، سعی کنید چرخ خوب و استاد خوب باشد، کاغذ خوب بیرون بیاورد.
پیش از پنجاه سال قبل که چرخ بخار نبود، همین چرخ دستی بود و کاغذ خوب از فرنگستان می‌آوردند و جمیع کتاب‌ها و دفترخانه‌ ایران از آن کاغذ بود. استاد بسیار قابل اگر باشد با چرخ‌دستی رفع ضرورت ایران می‌شود. منتها این است، باید متعدد باشد. حالا دو تا داریم بی‌استاد است، مصرف ندارد. دو چرخ بسیار خوب بفرستید با یک استاد به شرط یاد دادن به اهل ایران، والا مستحق مواجب نباشد. اگر یاد ندهد و البته به زودی بفرستید، لکن سعی کنید این چرخ‌دستی لامحاله به قدری باشد که کاغذ ورق بزرگ به اندازه نامه و فرامین بزرگ و قبالجات هم دربیاورد، یعنی به اندازه چهار ورق این کاغذ متعارفی که به ایران می‌آورند از او ساخته شود، بسیار خوب است. و در چرخ ریسمان و دستگاه چلواری‌بافی هم با استاد سعی کنید و به زودی مفصل بنویسید که چلواری پیراهن شاهی بافی در ایران از هر چیز بهتر است. قلمکار در اصفهان و بروجرد هست. لکن چه مصرف که روی چلواری و پیراهن‌شاهی... آقا میرعلی اصغر باید در این باب سعی کند و مرا از خود .... (؟) راضی نماید و نام نیک به جهت آن فرزند ان‌شاء‌الله در دنیا بماند.
منبع: نامه بهارستان