وقتی تهران خوابه!

 کافه اوین

هتل اوین

شما بگید من غرغرو هستم! فرقی نمی‌کنه! بالاخره یکی باید اعتراض کنه که آقا یه کلان‌شهر به بزرگی تهران، چطور بلده جزو آلوده‌ترین شهرهای جهان باشه اما نمی‌تونه یه حیات شب هم داشته باشه؟ بچه‌ایم مگه که کل رستوران و کافه‌های تهران یازده بسته می‌شه و باید بریم بخوابیم که چی؟ فردا مدرسه داریم؟ یا اونا احساس مسوولیت می‌کنن که ما نکنه خواب بمونیم و دیر برسیم سر کار؟

علت اینکه این کافه رو انتخاب کرده بودیم این بود که تا چهار صبح بازه. چون ما تازه ده می‌خواستیم بریم بیرون و می‌دونید خیلی‌ها تا ده و نیم، یازده می‌بندن.

بالکن شیشه‌ای داشت که بیرون رو می‌دیدیم البته هرچند بیرون خیلی قشنگی خاصی نداشت! هوا سرد بود و اونا هم به ما پتو مسافرتی داده بودن که یخ لرزه نزنیم. اکثر چیزایی که سرو شد سرد بود! همه چیزایی که سرو کردن هم یا خیلی معمولی بود یا خوب نبود! اما خب انحصار باعث می‌شه که اصلا براشون کیفیت مهم نباشه، برخورد مهم نباشه و فقط سرویس می‌دن و می‌دونن مشتری‌ها قطعی هستن. اما از این نظر که می‌شه تا دیر وقت نشست خوب بود. بالاخره گاهی لازمه و من می‌دونم که بازم می‌رم چون تو این زمینه انتخاب زیادی ندارم. با چایی یه سری بیسکویت آورده بودن که اونا هم تعریفی نداشتن. تو قسمت بالکنی سیگار کشیدن آزاد بود و جالب بود که بالکن شیشه‌ای جای درش همه‌ش عوض می‌شد، گاهی کسی که از در می‌رفت بیرون برگشتنی محکم می‌خورد به شیشه! و ناخودآگاه همه ما یه چشم‌مون به در و اتفاقاتش بود!

قیمت‌ها بالاست اینجا و حق سرویس هم بس غیر منطقی می‌گیرن و خلاصه از لحنم سراسر گلایه می‌بارید دیگه؟ نخوام صراحتا بگم که همچین ناراضی و اینام؟