گروه اقتصاد بین‌الملل، نیما صبوری: مفهوم لابی‌گری در آمریکا به فعالیت‌هایی اشاره دارد که طی آن‌ گروهی از افراد که انگیزه‌ها و علایق مشترکی دارند، با استخدام نماینده‌، وکیل یا حقوقدانانی حرفه‌ای که روابط سیاسی بالایی دارد، از طریق بحث‌ و گفتمان سعی بر اثرگذاری بر تصمیمات نهادهای قانون‌گذاری همچون کنگره آمریکا را دارند. این رفتار، پدیده‌ای مورد اختلاف و در اکثر اوقات منفی در میان مردم و اصحاب رسانه‌ تلقی می‌شود. بعضی اوقات مفهوم لابی، با مفهوم رشوه و رشوه‌خواری در نزد عموم اشتباه گرفته می‌شود، درحالی که این دو کاملا متفاوت از هم هستند. در متمم اول قانون اساسی آمریکا، قوانین مربوط به لابی آمده است که بسیار پیچیده و قاطع هستند. اگر فرآیند لابی در چارچوبی غیر از این قوانین صورت گیرد، مجازات‌های شدیدی برای عامل آن به همراه خواهد داشت. «دنیای اقتصاد» در یک بررسی به تاریخچه لابی‌گری در آمریکا پرداخته است.

تاریخچه

یکی از نخستین لابی‌ها در تاریخ آمریکا در سال ۱۷۹۲ توسط ویلیام هال، یکی از اولین لابی‌گران این کشور اتفاق افتاد. وی که توسط یک سرباز بازنشسته ارتش این کشور استخدام شده بود، ماموریت داشت تا برای افزایش حقوق و مستمری سربازان در کنگره تازه تاسیس آمریکا لابی کند. از این تاریخ به بعد لابی در این کشور با روندی روبه رشد مواجه شد. اولین بار کلمه لابی و لابی‌گر در فضای سیاسی آمریکا در دهه ۱۸۳۰به‌کار رفت. در دهه ۱۸۵۰، ساموئل کلت (مخترع و سازنده اسلحه کلت)، تعدادی اسلحه به قانون‌گذاران و خانواده‌های آنها اعطا کرد تا در قوانین ثبت اختراع، آن‌طور که او می‌خواست تجدیدنظر کنند. اما می‌توان گفت که دوران طلایی لابی ایالات متحده در دهه ۱۸۷۰ بود که صنعت لابی در اوج خود به سر می‌برد. در این دوران، سام وارد یکی از بهترین لابی‌گران بود. سام وارد که یکی از پیشگامان لابی‌های اجتماعی بود، توانست به‌وسیله میهمانی‌های مجلل و گفتمان‌های قانع‌کننده، اعضای کنگره را مجذوب خود کند. اگرچه در سال ۱۸۷۵، سام وارد متهم به رشوه‌دادن شد و در دادگاه محکوم شد اما لابی تنها مربوط به مرز‌های آمریکا نمی‌شد، بلکه دولت‌ها و سازمان‌های سایر کشورها نیز لابی‌ می‌کردند که اغلب این لابی‌ها در رابطه با دولت آمریکا بود. در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم، زمانی که نازی‌ها در آلمان در حال قدرت گرفتن بودند، به دلیل ترس از نفوذ نازی‌ها در آمریکا و ایجاد جریان‌های ضدآمریکایی، کنگره آمریکا مجبور شد تا «قانون ثبت‌ عاملین خارجی» را به تصویب برساند. طبق این قانون تمام افراد و نهادهای غیرآمریکایی موظف شدند تا تمام روابط سیاسی و شبه‌سیاسی خود را با سیاست‌مداران آمریکایی علنی کنند. این قانون، اولین قانون‌گذاری‌ در رابطه با لابی‌گری بود که تصویب می‌شد. هشت سال پس از تصویب «قانون ثبت‌ عاملین خارجی»، کنگره آمریکا «قانون ثبت‌ لابی‌گری» را در سال ۱۹۴۵به تصویب رساند. برای اولین بار در تاریخ آمریکا، لابی‌گران این کشور مجبور بودند تا در سنای آمریکا و مجلس نمایندگان این کشور ثبت‌نام و گزارش‌های فصلی ثبت‌ وضبط کنند.

در سال ۱۹۴۶، دادگاه عالی آمریکا تغییراتی در «قانون ثبت‌ لابی‌گری» ایجاد کرد که باعث دقیق‌تر و شفاف‌تر شدن این قانون شد. بر اساس این تغییرات، تنها لابی‌گرانی که بیشتر وقت خود را به لابی‌گری‌ می‌گذرانند و به‌طور شخصی با قانون‌گذاران جلسه داشته و برای لابی‌گری حقوق دریافت می‌کنند، مشمول این قانون می‌شدند. در اوایل دهه ۹۰، رسوایی‌‌ تعدادی از قانون‌گذاران آمریکایی که تحت لابی شرکت Wendtel قرار گرفتند، برملا شد. این شرکت، لابی خود را طبق قوانین مصوب انجام نداده و به برخی از سیاست‌گذاران برای برنده شدن در قراردادهای دولتی رشوه داد. پس از برملا شدن این شبکه فساد، کنگره آمریکا تصمیم گرفت تا قانون شفاف‌سازی لابی‌گری را در سال ۱۹۹۵به تصویب برساند. بر اساس این قانون، حد و حدود فعالیت‌های لابی‌گری مشخص و لغات و اصطلاحات مبهمی که در قانون‌گذاری وجود داشت شفاف ‌شد. در اوایل قرن بیست‌ویک، یکی از لابی‌گران قدرتمند آمریکا که تداعی‌کننده سام وارد در تاریخ لابی‌گری بود، «جک آبراموف» نام داشت. در سال ۲۰۰۴، آبراموف و تعدادی دیگر از لابی‌گران آمریکایی متهم به اخاذی، رشوه‌خواری و اختلاس از مشتریان خود شدند. پس از رسوایی که آبراموف به بار آورد، کنگره آمریکا به ریاست سناتور هری رید، قانونی را با عنوان «رهبری صادقانه و دولت شفاف» تصویب کرد. طی این قانون لابی‌گران ملزم می‌شدند تا گزارش‌های مربوط به اطلاعات لابی‌گری خود را به دو صورت چاپی و الکترونیکی مستند کنند. همچنین بر اساس این قانون، محدودیت‌های بیشتری برای دریافت هدیه اعضای کنگره از لابی‌گران اعمال شد. بعد از رسوایی که آبراموف به بار آورد و دیدگاه منفی‌ای که در جامعه در رابطه با لابی‌گری به‌وجود آمد، باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ اعلام کرد که از کمک‌های لابی‌گران در ستادهای تبلیغاتی خود استفاده نخواهد کرد. بعد از اینکه وی به‌عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد، نیز به لابی‌گران اجازه نداد که در نهادهای دولتی فعالیت داشته باشند. در واشنگتن امری عادی است که اعضای سابق کنگره و کارمندان عالی‌رتبه دولتی، در شغل لابی‌گری به فعالیت بپردازند و برعکس. یکی از بهترین مثال‌ها در این زمینه «کریس دود»، سناتور سابق و نویسنده «قانون اصلاحات وال‌استریت» و «قانون حمایت از مصرف‌کنندگان» است. وی که معروف به دود‌فرنک بیل است، در سال ۲۰۱۱ پس از ترک کنگره، مدیر عامل انجمن فیلم آمریکا و رئیس لابی‌گران هالیوود شد، بدون اینکه طبق قانون لابی‌گری ثبت‌نام کند.

کاهش لابی‌گری

بر اساس گزارش لابی‌گران، هزینه لابی‌گری در آمریکا از ۵۵/ ۳میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ که بیشترین مقدار خود را تجربه کرد، به ۲۴/ ۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ کاهش یافت. همچنین تعداد لابی‌گران ثبت‌نامی نیز کاهش مشابهی داشته است، به‌طوری که در شهر واشنگتن، تعداد لابی‌گران از ۱۵۱۳۷ نفر در سال ۲۰۰۷، به ۱۲۵۵۳ نفر در سال ۲۰۱۶ کاهش یافته است. دلیل این کاهش را می‌توان محدودیت‌های وضع شده برای لابی‌گری از سوی دولت اوباما، رکود اقتصادی آمریکا و غیر فعال بودن کنگره‌ دانست.