اجلاس گروه 20؛ حکمرانی جهانی و ایران

برگزاری اجلاس‌ سران گروه ۲۰ را می‌توان یکی از مهم‌ترین اتفاقات در اقتصاد سیاسی بین‌الملل دانست؛ گروهی که ۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهان و ۸۰ درصد تجارت جهانی را در اختیار دارد، اما موقعیت مسلط این گروه در اقتصاد جهانی لزوما به معنای توانمندی آنان در تجمیع منابع قدرت و نقش‌آفرینی هماهنگ در این حوزه نیست.اجلاس ۲۰۱۶ گروه ۲۰ در حالی برگزار می‌شود که اختلافات میان اعضای آن در سه حوزه کلیدی ژئوپلیتیک، ژئواکونومی و حکمرانی جهانی رو به گسترش است.

در حوزه سیاست، ‌چین با ایالات‌متحده، ژاپن، هند، استرالیا و برخی اعضای اروپایی این نهاد بر سر توسعه حوزه نفوذ، به‌ویژه در دریای چین جنوبی دچار اختلاف فزاینده است، اختلافاتی که اوباما پیش از شرکت در این اجلاس بر آن تاکیدی هشدارگونه داشت و چینی‌ها در مراسم استقبال از او به تندی پاسخ این هشدار را دادند. لایه دیگر اختلاف سیاسی شکل گرفته و تداوم یافته، میان روسیه و مجموعه غرب است. به گونه‌ای که بخشی ازاعضای این گروه همچنان به تحریم‌های اعمالی علیه مسکو ادامه می‌دهند و چشم‌اندازی برای حل و فصل اختلافات تا آینده‌ای قابل پیش‌بینی وجود ندارد.

لایه سوم به اختلافات در درون شرکا و موتلفین آمریکا در این گروه مربوط می‌شود. نماد این اختلافات، تعاملات ترکیه با دو سوی آتلانتیک در دوره پساکودتا است. روشن است که اختلافات مهمی بین این کشور و شرکای غربی‌اش بروز کرده و مدیریت آن دشوار شده است. در حوزه ژئواکونومی، نظام تجارت جهانی چندجانبه در پیامد اختلافات رو به گسترش میان قدرت‌های سنتی یا به بیان بهتر گروه ۷ با قدرت‌های در حال ظهور دچار رکودی عمیق است و امید چندانی به احیای آن نمی‌رود.به همین جهت است که قدرت‌های سنتی و جدید این گروه می‌کوشند تا در قالب موافقت‌نامه‌های تجارت آزاد منطقه‌ای، آزادسازی را به پیش ببرند. به دیگر سخن «جهانی شدن» به «جهانی شدن گزینشی» تقلیل یافته است. موافقت‌نامه‌های موسوم به مشارکت فراپاسیفیکی و فراآتلانتیکی نمادهای کلیدی این روند نوپدید محسوب می‌شوند. در موافقت‌نامه فراپاسیفیکی چین به‌عنوان مهم‌ترین قدرت اقتصادی شرق، کنار گذاشته شده است و در موافقت‌نامه‌ فراآتلانتیکی، قدرت‌های سنتی می‌کوشند تا منافع جهانی شدن را بین خود تقسیم و تا جایی که امکان دارد موانعی در برابر گسترش نفوذ قدرت‌های نو ظهور در اقتصاد جهانی ایجاد کنند.جالب آنکه در درون مجموعه آمریکا و موتلفین این کشور نیز انسجام لازم برای به سرانجام رساندن این موافقت‌نامه‌ها هنوز شکل نگرفته است. موافقت‌نامه هشت هزار صفحه‌ای مشارکت فراپاسیفیکی هنوز از سد کنگره سختگیر آمریکا نگذشته و شاید نگذرد و موافقت‌نامه فراآتلانتیکی آن‌گونه که زیگموندگابریل معاون صدراعظم آلمان گفته عملا شکست خورده گرچه این شکست هنوز رسما اعلام نشده است.

در حوزه حکمرانی جهانی نیز وضعیت چندان امیدوارکننده نیست. گرچه با امضای پیمان پاریس از سوی چین در آستانه این اجلاس، گام مهمی در راستای اقدام جمعی جهانی در مقابله با تغییرات آب و هوایی برداشته شد؛ اما جنگ خانمان‌سوز در سوریه و تداوم آن نشان می‌دهد که تمایل و توان قدرت‌های جهانی برای حل‌وفصل بحران‌ها چندان هم که تصور می‌شود زیاد نیست.

مهم‌ترین روند در این حوزه را می‌توان کوشش‌های قدرت‌های در حال ظهور گروه ۲۰ برای بنیاد‌گذاری نهادهای جدید در حوزه حکمرانی دانست. اینکه اجلاس گروه بریکس در حاشیه این نشست برگزار می‌شود و چین از برخی کشورهای در حال توسعه نزدیک به این کشور برای حضور دعوت می‌کند و بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیایی، بانک بریکس، کمربند اقتصادی جاده ابریشم و اتحادیه اوراسیایی به‌عنوان ابتکاراتی جدید و غیرغربی ارائه می‌شوند، نشان از کوشش قدرت‌های در حال ظهور برای شکل‌دهی به نهادهای جدید حکمرانی جهانی دارد؛ نهادهایی که گرچه هنوز در تعارض با نهادهای سنتی این حوزه قرار ندارند، اما قدرت‌های نوظهور و منافع آنان را نمایندگی می‌کنند. در حوزه حکمرانی به تدریج یک مدل جدید در برابر مدل قدیمی موسوم به «برتن وودز» قد علم می‌کند. اینکه نسبت این مدل با نهادهای قدیمی به چه صورت برقرار شود، در آینده حکمرانی جهانی تاثیرات مهمی بر جای می‌گذارد. بنابراین می‌توان گفت که گروه ۲۰ به‌عنوان مهم‌ترین نهاد اقتصاد سیاسی بین‌الملل، امروز باید مسائل بسیار پیچیده‌ای را در سه سطح ژئوپلتیک، ژئواکونومیک و حکمرانی مدیریت کند. شاید از همین رو است که بسیاری از سران شرکت‌کننده، به‌ویژه رئیس‌جمهوری چین از ریسک‌های روزافزون اقتصاد جهانی سخن گفته‌اند و نسبت به رشد حمایت‌گرایی هشدار داده‌اند. اما نکته مهم‌تری که رئیس‌جمهوری چین، رهبران را از آن برحذر داشت، «حرف‌های توخالی» است. به دیگر سخن، او توصیه کرد که رهبران به جای حرف‌های توخالی راه‌حل‌هایی برای معضلات روزافزون اقتصاد و سیاست بین‌الملل ارائه دهند.یافتن راه‌حل برای معضلات پیچیده اقتصاد و سیاست بین‌الملل و شکل‌دهی به اجماع پایدار بر سر آن، این روزها بسیار بیش از گذشته دشوار شده است زیرا در الگوی رقابت و همکاری میان کشورهای کلیدی، کفه ترازو به گونه‌ای فزاینده به سود رقابت، سنگین می‌شود.

اما افزایش رقابت‌ها در درون گروه ۲۰ و دشوار شدن همکاری‌های پایدار میان آنان چه پیامدهایی می‌تواند برای کشوری چون ایران به همراه داشته باشد؟ نخست آنکه رقابت‌های فزاینده، شکاف‌هایی پدید می‌آورد که به ایران، فضای مانور می‌دهد. شکاف روسیه - غرب، اختلاف ترکیه- غرب و رقابت چین و آمریکا فضاهای جدیدی برای ایران گشوده است.دوم آنکه این رقابت‌ها نشان می‌دهد که حکمرانی جهانی از روزهای اوج خود فاصله گرفته و هرچه این فاصله بیشتر شود، امکان فشار هماهنگ بر بازیگری با مختصات ایران می‌تواند کاهش یابد. اما رقابت فزاینده میان قطب‌های قدرت و ثروت در جهان، نیمه تاریکی نیز دارد، زیرا می‌تواند جامعه بین‌الملل را به نظام بین‌الملل تنزل دهد. مهم‌ترین تفاوت جامعه بین‌الملل با نظام بین‌الملل در میزان قاعده‌مندی است. در جامعه بین‌المللی قواعد حداقلی در تعاملات دولت‌ها وجود دارد اما در نظام بین‌الملل «سیاست قدرت» حرف اول و آخر را می‌زند. گرچه ایران در سه دهه اخیر از نظم قاعده‌محور چندان منفعتی نبرده بلکه ازآن دچار آسیب‌های جدی نیز شده است. اما محوریت یافتن سیاست قدرت در روابط بین‌الملل نیز می‌تواند آن را در معرض دور جدیدی از رقابت و کشاکش قدرت‌های سنتی و جدید قرار دهد. به دیگر سخن با تشدید رقابت میان قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، ایران به‌عنوان کشوری که در چهارراه حوادث قرار گرفته، ممکن است هر روز با مساله‌ای جدید مواجه شود و مجبور شود بخش اعظم توان خود را صرف مواجهه با این کشاکش‌ها کند.