بر بام  «بهشت بامک»

بیش از ۹۱ هزار نفر صفحه سیدمهدی طباطبایی را دنبال می‌کنند و خودش فقط ۹۴صفحه را دنبال کرده است. از بین آنها، چند صفحه‌ مربوط به کلینیک‌های دامپزشکی و گل و گیاه است و چندتایی هم بازیگر در فهرستش دارد. تقریبا چهره سیاسی یا حتی مذهبی در این لیست نیست الا عبدالرضا هلالی. مداحی که در انتخابات ۱۳۹۶ پشت قالیباف ایستاد و بعد از انصراف او، از رئیسی حمایت کرد. هلالی اما پیش‌تر کسب شهرت کرده بود. در دهه ۸۰ با سبک تازه‌ای از مداحی وارد شد که منتقدان زیادی به او تاختند، اما این سبک تیپ‌های مختلف جوانان را جمع کرده بود.

پست‌های صفحه آقای طباطبایی، تنوع بیشتری را نشان می‌دهد که البته توضیحاتی هم برای آن دارد. احتمالا بخشی از استقبالی که از صفحه او شده است، به همین دلیل است. این تضاد، صفحه او را به یک صفحه پرطرفدار تبدیل کرده است. آقای طباطبایی، ساعتی وقت گذاشت و جنبه‌های مختلف زندگی‌اش را توضیح داد. از روزهایی که رشته ریاضی می‌خواند و در تصوراتش قرار بود فیزیک محض بخواند و بعدتر تخصص فیزیک اتمی بگیرد، اما دیپلم که گرفت پایش به حوزه باز شد. علاقه به حیوانات مربوط به دوره کودکی و نوجوانی اوست. اما بعدتر این علاقه جدی‌تر شد تا بهشت بامک را دو سال پیش، به عنوان مرکز نگهداری و بازپروری حیوانات آسیب دیده ایجاد کرد. در توضیح و معرفی صفحه‌اش نوشته است: «فعال حقوق حیوانات و محیط زیست، استاد فقه محیط زیست، گیا‌هخوار».

آقای طباطبایی: «چند سالی است که به امداد و نجات محیط زیست و حیوانات اعم از حیات‌وحش و شهری مشغول هستم. به این‌گونه که حیواناتی که صدمه دیده‌اند و امکان رهاسازی‌شان وجود ندارد یا در دوره درمان و پس از آن نیاز به مراقبت ویژه یا نگهداری دارد را در مرکزمان نگهداری می‌کنیم.» این حیوانات می‌توانند سگ، گربه یا عقاب باشند.

آقای طباطبایی متولد ۱۳۵۳ است و شغلش را طلبه و استاد حوزه اعلام می‌کند. او اکنون ساکن قم است: «همیشه به موضوع حیوانات علاقه‌مند بوده‌ام و کتاب‌هایی را در مورد محیط‌زیست و حیوانات از نگاه اسلام نوشته‌ام. به واسطه فعالیت علمی‌ام، به فعالیت اجتماعی کشیده شدم؛ چرا که فعالیت علمی را کافی ندیدم و حس کردم برای آگاهی بخشی به جامعه نیاز به اقدام عملی است.»

تکریم و اکرام حیوانات در اسلام وجود دارد، اما فقها نسبت به حیواناتی از جمله سگ حکم داده‌اند. اما از سوی دیگر بر اساس همین احکام نگهداری سگ در مبحثی دیگر از فقه تابع شرایطی است و بحث سگ‌های چهارگانه (سگ گله، سگ نگهبان، سگ شکاری و سگ مزرعه) و خرید و فروش آنها که مجاز است، مطرح شده است. از سوی دیگر، نگهداری حیوانات خانگی ظرف سال‌های اخیر از سوی برخی جریانات فکری مورد انتقاد قرار گرفته و تلاش می‌شود با موضوعی مانند سگ به‌طور ویژه برخورد شود و قوانین محدود‌کننده‌ای برای آن در نظر گرفته شود. در چنین شرایطی فردی با هویت روحانی، حیوانات را به زندگی روزمره‌اش آورده و آن را نیز تبلیغ می‌کند: «فقها حکم به نجاست سگ داده‌اند، اما من وارد مسائل فقهی نمی‌شوم.

اما جنبه دوم در مورد حیوانات، موضوع درمان و رسیدگی است. مثلا سگی که تصادف کرده و دست یا پایش شکسته است. هیچ کدام از فقها حکم نداده‌اند که رسیدگی به این حیوانات حرام است ولو نجس. اما ممکن است بعضی از هم‌لباسانم، من را تحقیر هم بکنند، اما در عرف اجتماعی و انسانی این اقدامات برآیند مثبت دارد. اما جنبه سوم، نگهداری حیوانات است. در عرف، مذهبی‌ها با نگهداری و سگ‌گردانی مخالفند و به همین دلیل اکنون در حال تصویب قانونی هستند که سگ‌گردانی تحت یک عنوان کلی ممنوعیت حیوانات ترس‌آور که سگ هم یکی از آنهاست. وجود چنین قانونی اشتباه است و جامعه نمی‌پذیرد ممنوع شود و مخاطبان این قانون آن را رعایت نمی‌کنند، چرا که دارنده حیوان خانگی طبق نیاز حیوان باید آن را بگرداند. حالا چاره چیست؟ باید قانونی در نظر گرفت که انجام این کار را با شرایط و الزاماتی همراه کند به این صورت که سگ‌گردانی در هر جا و به هر شکلی ممنوع است، باید مدفوع آن را جمع کند یا حتما حیوان قلاده داشته باشد. علت پیش‌آمد مشکلات زیر سایه نبود قانون محدودیت است. اما اینکه راسا از بیخ و ریشه سگ گردانی را ممنوع کنیم، اشتباه است.»

در صفحه آقای طباطبایی، اگر کامل به عقب برگردید و نخستین پست‌ها را ببینید، عکس و فیلم‌هایی می‌بینید که با لباس روحانی است و هر چه جلوتر می‌آیید، تعداد آنها کم می‌شود و کم‌کم به صفر می‌رسد. علت هم ممنوعیت و محرومیت قانونی است. این گذشته از تعدادی هستند که احتمالا پشت سر او بدگویی هم کرده‌اند. البته خودش مدعی است تعدادشان کم بوده و حتی مخالف عملی نداشته جز اینکه محدود شده در شرایطی که لباس روحانی بر تن دارد، به سراغ سگ‌ها نرود. این هم به سایه حکم تعلیقی خلع لباس او برمی‌گردد: «دو سال پیش ویدئویی از من منتشر شد که در حالی که لباس روحانیت بر تن داشتم، سگ‌ها اطرافم بودند و خودشان را به من می‌مالیدند. گفتند که در جاهایی دیده می‌شود که سگ‌ها در حال لیس زدن لباس هستند و این را اهانت به روحانیت دانستند و ۴ سال حکم تعلیقی خلع لباس دادند. از آن وقت من خیلی رعایت می‌کنم چون اصلا دوست ندارم خلع لباس شوم مثل بعضی که در این شرایط می‌خواهند معروف‌تر شوند، چون این لباس انتخاب خودم بوده است.»

صفحه آقای طباطبایی عجیب متنوع است. فیلم‌هایی که از لحظه پیدا شدن یک حیوان با زخم‌های ریز و درشت دارد تا دوره درمان و پس از آن را نشان می‌دهد، استوری‌هایی در مورد واگذاری یک حیوان در تهران یا قم یا هر جای دیگری یا جلب کمک مالی برای این مرکز. یا حتی جست‌وجو برای پیدا کردن یک دامپزشک در شهر دیگری برای حیوانی که آسیب دیده و بدون صاحب است و درد می‌کشد. پست‌های دیگر مربوط است به معرفی فیلم و سریال مثلا سریال قورباغه ساخته هومن سیدی، یا عکسی از بهروز وثوقی که از ابتدای انقلاب در آمریکاست و واسطه‌گری‌ها در دولت‌های مختلف هم راه ورود او را باز نکرد یا شجریان که زمانی صدا و تصویرش چنان ممنوع شد که حتی ربنای او که شهره آفاق است، دیگر از تلویزیون جمع شد که شد. یا تصویری از ابراهیم تاتلیس. وجوه مختلف شخصیتی موضوع خاصی نیست، اما نمایش آن در شبکه‌های اجتماعی که فرصت قضاوت را به دیگران می‌دهد، هر کسی تن به این قضاوت نمی‌دهد. در عین حال، شبکه‌های اجتماعی فضایی را به کاربر می‌دهد که او می‌تواند شکل ایده‌آل یا آرمانی از خود را برای مخاطبانش نمایش دهد. حتی این تصاویر ممکن است همه واقعیت نباشد یا حتی واقعیت نداشته باشد و البته شما مجاز و مختار هستید که تمام «خود»تان را هم نمایش ندهید. از همه علایق، سرگرمی‌ها و دلبستگی‌هایتان حرفی نزنید. بخشی را حذف کنید و بخشی دیگر را پررنگ. این فرصتی است که شبکه‌ اجتماعی به کاربران می‌دهد و تصمیم کاربر است که کدام بعد را کم‌رنگ یا پررنگ کند. با ضریبی از احتیاط شاید بتوان گفت بعضی از افراد با جایگاه خاص، ترجیح می‌دهند بخش‌هایی از زندگی‌شان را نمایش ندهند: «سعی می‌کنم چیزی را پنهان نگذارم، مگر جاهایی که ممنوعیت خاصی وجود دارد. اگر به موسیقی علاقه دارم آن را پنهان نکرده‌ام، چنان که علایق اجتماعی‌ام را. من، خیلی از شعرهای فروغ فرخزاد یا شاملو را دکلمه کرده‌ام و دوست داشتم بدون آنکه جنبه نمایشی و بزرگ‌نمایی داشته باشد، آن را با مخاطبانم به اشتراک بگذارم؛ بدون آنکه قصد ترغیب آنها ‌را داشته باشم. مثلا در سالروز تولد بهروز وثوقی آن را استوری کرده‌ام. ما با اینها بزرگ شده‌ایم و نمی‌توانیم حذف‌شان کنیم. البته اگر قرار باشد بر اساس یک دیدگاه متحجرانه و خشک، به ذخایرمان نگاه کنیم، باید مولانا را هم حذف کرد. چرا که بعضی از حوزوی‌ها مولانا را تکفیر می‌کنند.»

یکی از تصورات از حوزه، فضایی با تفکرات خاص است. آقای طباطبایی در اواخر دهه ۶۰ راهی حوزه شده است. یعنی سال‌هایی که ویدئو ممنوع بود و فردی در صورت داشتن آن در خانه، در فضایی عمومی حرفی از آن نمی‌زد. او با داشتن چنین روحیه متنوعی راهی حوزه شد. همان وقت ویدئو داشته و زبان انگلیسی را با مجموعه Follow me دنبال می‌کرده، بازیگری را در تئاتر پیش می‌برده و شاید اگر ادامه می‌داد، امروز به عنوان یک بازیگر او را می‌شناختیم. در عین حال عاشق ریاضی و فیزیک بوده و انتظار داشته روزی تخصص فیزیک اتمی بگیرد. همه سرنوشت او زمانی تغییر می‌کند که به حوزه می‌رود: «نمی‌دانم چه شد که به حوزه کشیده شدم. اما جو عرفانی حوزه را دوست داشتم و با آن زندگی کردم. چیزهایی مثل نمازشب‌ در حجره، حالات عرفانی و اخلاقی که دوست داشتم فرد خوبی باشم و در عین حال به فقه هم علاقه داشتم.»  حالا که درس و تلمذ تمام شده، او لباس تدریس پوشیده است. احتمالا در نخستین روز حضورش در کلاس، شاگردان دانه دانه او را در گوگل جست‌وجو می‌کنند و استادی با این ابعاد تنوع را می‌بینند و شاید سوال پیش بیاید که چرا چنین فردی باید نگران حیوانی باشد که جرب دارد، یا گربه‌ای که یک چشم ندارد یا آن یکی که دستش کوتاه یا بلند است و بعد هم شعرهای فروغ را دکلمه کند: «شاگردان با موضوع کنار می‌آیند و حتی سوال هم نمی‌کنند. یک چیز را باید متوجه بود که در یک خانواده هم تنوع عقیده وجود دارد. ممکن است یکی از دختران چادر عربی سر ‌کند و دیگری نه.»

او این کشور و آن کشور هم برای کار و تدریس و تبلیغ رفته، تنوع و تفاوت را احتمالا آنجا خیلی دیده است به خصوص در بحث حجاب.

نقطه عجیب شخصیت او، جایی است که در قامت یک کنشگر یا فعال البته در حوزه محیط زیست و حیوانات خود را معرفی می‌کند، به واسطه شغل حوزوی، احتمالا یک شخصیت تبلیغی می‌توان برای او در نظر گرفت و از قضا معتقد به تنوع عقاید و احترام به این تنوع است، اما برای رواج و اشاعه این دیدگاه با کسی بحث نمی‌کند: «من خیلی با کسی بحث نمی‌کنم. در مورد بحث کردن که مسوولیتی ندارم. البته می‌گویند آزاداندیشی، اما به معنای واقعی کلمه نیست. این را هم باید دانست که خیلی از نگرش‌ها ناشی از نشناختن و زندگی نکردن در بطن جامعه است و این اشتباه است.» آقای طباطبایی فعلا بیش از هر چیز ترجیح می‌دهد یک فعال در حوزه حیوانات آسیب‌دیده باشد و جزئیات بیشتری را از زندگی‌اش نمایش نمی‌دهد. مثلا خانواده‌اش یا فضای کاری‌اش در حوزه یا حتی خرده‌ریزهایی دیگر.