ارزش‌افزوده ملاقات در جده

کاخ السلام جده همچنان کانون توجهات منطقه‌ای و بین‌المللی است،  با تاکیدی که ولیعهد عربستان بر نگاه راهبردی به رابطه با ایران در دیدار با حسین امیرعبداللهیان ابراز کرده است. این تماس و ملاقات سطح بالا که مورد توجه بسیاری از رسانه‌های عربی به‌خصوص مطبوعات عربستان  قرار گرفت و از آن تحت عنوان خیز دو کشور برای رقم زدن صفحه جدیدی در روابط یاد شد،  می‌تواند در بن‌بست‌شکنی رابطه منطقه‌ای تهران و ریاض و مدیریت متغیرهای مداخله‌گر مورد توجه مقامات تصمیم‌گیر دو کشور قرار گیرد.

تیتر روزنامه الشرق الاوسط با این گزاره که «عربستان و ایران درباره فرصت‌های آینده گفت‌وگو کردند»،  می‌تواند با سفر مقامات ارشد دو کشور در طول ماه‌های آینده شتاب بیشتری به روابط بدهد و همچنین تمرکز بیشتری روی دو بعد امنیت پایدار و توسعه پایدار ایجاد کند. فارغ از اینکه ارزش افزوده روابط ایران و عربستان بیشتر در ابعاد امنیتی یا اقتصادی نمایان خواهد شد که به دو دسته مخالفان و موافقان در افکار عمومی،  رسانه‌ها و اتاق‌های فکر شکل داده است،  اما واقعیت این است که تقلیل دادن این مصالحه به امنیت یا اقتصاد نمی‌تواند اثرگذاری این معادله را بازگو کند؛ معادله‌ای که البته در آغاز راه خود قرار دارد و نیازمند گام‌های اعتمادساز برای شکل دادن به یک مصالحه کارآمد و در نهایت شکل‌دهی به یک منطقه قوی است تا هشت کشور ساحلی خلیج فارس بتوانند از مزایای آن بهره‌مند شوند.

بنابراین دو بعد امنیت و توسعه برای شکل دادن به یک منطقه قوی که با سندهای چشم‌انداز دولت‌های عربی خلیج فارس کاملا همخوان است،  باید همزمان مورد توجه باشد. با این حال؛ این مساله به‌ویژه در چارچوب شکل‌گیری نظم جدید در خلیج فارس و نقش سه متغیر حضور اقتصادی چین،  افزایش تحرکات نظامی آمریکا و عادی‌سازی روابط عربی-عبری بیش از گذشته پیوند خورده است. از این زاویه است که روابط ایران و عربستان و ‌گذار از منازعه و شکل‌گیری همکاری بر بستر رقابت متعارف بدون توجه به نقش این سه متغیر نمی‌تواند چشم‌انداز روشنی از مسیر پیش روی تهران و ریاض به دست بدهد. بنابراین سنجش وزن این متغیرها در فرصت‌شناسی- آسیب‌شناسی همزمان بسیار سودمند است.

خیزش چینی در خلیج فارس

توجه ویژه چین به خلیج فارس و عقد قراردادهای عمدتا اقتصادی و تا حدی کمتر نظامی در چارچوب تفاهم‌نامه جامع استراتژیک با کشورهای شورای همکاری و همچنین ایران باعث شده تا خلیج فارس نقش تعیین‌کننده‌ای در نگاه چینی به‌خصوص در چارچوب ابتکار کمربند-راه داشته باشد. در واقع این چرخش،  محرک اصلی چین در فعال‌‌‌تر شدن در خلیج‌‌‌فارس،  نیاز به انرژی و به موازات آن کمرنگ‌‌‌تر شدن نقش ایدئولوژی در سیاست خارجی پکن از دهه ۱۹۸۰ است. پیشران حرکت چین به سمت خلیج فارس در یک دهه آینده همچنان اقتصاد‌محور باقی خواهد ماند،  هرچند که موضوع تامین امنیت پروژه‌های اقتصادی،  زمینه را برای همکاری‌های نظامی و امنیتی با کشورهای عربی خلیج فارس به تدریج فراهم خواهد آورد.

در این میان بازیگران عربی شورای همکاری نیز از حضور چین در بخش‌های اقتصادی و تجاری استقبال کرده و همزمان در ابعاد سیاسی و به‌خصوص نظامی نیز به نقش چین به عنوان یک قدرت موازنه‌گر توجه ویژه‌ای نشان داده‌‌‌اند. این مساله به‌ویژه از این منظر قابل اهمیت است که با توجه به عدم‌ تمرکز آمریکا بر خاورمیانه و طبیعتا کاهش حمایت‌های مستقیم از بازیگران عربی در چارچوب معادله نفت-امنیت،  نقش چین در راهبرد متنوع‌سازی شرکای بین‌المللی برای دولت‌های عربی قابل‌توجه خواهد بود.‌ مصالحه ایران و عربستان با ابتکار چین در ۱۰مارس واقعیت دیگری را از تمایل پکن به ایفای نقش جدی‌تر در ابعاد سیاسی و امنیتی خلیج فارس نشان می‌دهد.

آنچه نقش چین را برای ایران و شورای همکاری جذاب کرده،  عدم‌نقش هژمونیک چین و مداخله‌گری در امور داخلی این کشورها و حمایت از صلح و همکاری در قالب یک نظم مشارکتی و چندجانبه است. از این زاویه بسیاری از دولت‌های عربی به‌ویژه عربستان به سمت همکاری‌های عمیق‌تر با چین برای ایجاد موازنه در روابط با آمریکا حرکت کرده و متعاقبا ورود چین و دولت‌های عرب خلیج فارس به همکاری‌های نظامی در آینده نزدیک محتمل خواهد بود. بنابراین ایران و عربستان مسامحتا نگاه مثبت و متقارنی به خیزش چینی در خلیج فارس دارند که باعث می‌شود تا نقش این بازیگر در آینده خلیج فارس بیشتر مورد توجه باشد.

آمریکا در کشاکش ماندن یا کمتر ماندن

طی چند سال گذشته متحدان خاورمیانه‌‌‌ای ایالات متحده نیاز به کاهش وابستگی خود به ایالات متحده و یافتن دوستان جدید و حامیان بالقوه را احساس کرده‌اند. این وضعیت موجی از دوستی‌‌‌های خاورمیانه‌‌‌ای با نقش‌آفرینی چین،  روسیه،  هند و برخی از کشور‌‌‌های اروپایی را ایجاد کرده است. بنابراین سیاست خارجی جدید ایران در‌صدد استفاده حداکثری از این موقعیت است.

در طول چند ماه گذشته تا به امروز و به‌خصوص بعد از میزبانی محمد بن سلمان از امیرعبداللهیان در جده و دیدار ۹۰دقیقه‌ای طرفین،  رسانه‌های غربی عمدتا به رقابت سنتی ایران و عربستان در منطقه‌‌‌ و چالش‌‌‌هایی مانند نگرانی بر سر برنامه هسته‌‌‌ای ایران،  بحران یمن و امنیت دریایی و دریانوردی در خلیج فارس برای دو طرف اشاره داشتند. تحرکات نظامی اخیر ایالات متحده در خلیج فارس بازتابی از تردیدها درخصوص نقش آمریکا در منطقه از سوی بازیگران عربی است که پررنگ شدن نقش چین و تلاش ایران برای شکل دادن به منطقه‌ای عاری از حضور آمریکا باعث شده تا واشنگتن در کشاکش ماندن و کمتر ماندن دچار ابهام راهبردی باشد.‌

با این حال دولت بایدن در تلاش است تا با شکل دادن به استراتژی بازدارندگی یکپارچه و حفظ نیروها و تجهیزات به شکل موثر به دولت‌های عرب خلیج فارس اطمینان دهد که مساله امنیت دریانوردی و کشتیرانی در آبراه خلیج فارس و تنگه هرمز مورد توجه و رصد آن قرار دارد. موضوعی که برای پایتخت‌های عربی خلیج فارس بسیار مهم است و باید مورد توجه تهران قرار گیرد. شاهد مثال آنکه عبدالعزیز الصقر رئیس مرکز مطالعات خلیج‌فارس و تحلیلگر همزمان با دیدارهای وزیرخارجه ایران با مقامات عربستان در گفت‌وگو با الشرق به مساله کاهش تنش‌ها و همکاری تدریجی بر سر امنیت دریانوردی اشاره کرد،  اما آن را نیازمند اقدامات جدی‌تر ایران دانست. نظر سایر تحلیلگران سعودی نیز در این زمینه قابل توجه است.

امکان تفکیک سطح منطقه‌ای از بین‌المللی؟

در همین خصوص محمد سلطانی‌نژاد استادیار روابط بین‌الملل دانشکده مطالعات جهان در گفت‌وگو با «دنیای‌اقتصاد» معتقد است که تحرکات نظامی آمریکا در خلیج فارس فرصت‌های کمی را برای ایران ایجاد می‌کند که با ابهامات بر سر برجام،  قدرت مانور بر سر آن بسیار کم خواهد بود و در مقابل کشورهای عربی فرصت‌های فراخ‌تری را برای کنشگری در این فضا دارند. سلطانی‌نژاد اظهار کرد:  آمریکا همچنان استراتژی مهار ایران و عادی‌سازی روابط عربی-اسرائیلی را در دستور کار دارد که افزایش تحرکات نظامی اخیر در راستای شکل‌دهی به شبکه امنیتی ضد ایران است. از این زاویه انتظارات ایران در این مرحله فراتر از واقعیت‌هاست،  اگرچه دیدار سطح بالا بین مقامات ایران و عربستان سیگنال مثبتی است،  اما ایران یکی از اولویت‌های سیاست خارجی عربستان به شمار می‌رود. سلطانی‌نژاد بر این اعتقاد است که تفکیک سطح منطقه‌ای از بین‌المللی در شرایط کنونی خطاست و ایران باید روی احیای برجام و اثرات مثبتی که در سطح منطقه‌ای بر جای خواهد گذاشت مانور بیشتری دهد،  تا آنگاه با اقدامات جدی‌تر زمینه برای تبادل دیدگاه‌ها بین تهران و ریاض درخصوص موضوع امنیت منطقه‌ای فراهم شود.

اسرائیل و استراتژی تخریب روابط

از نگاه محافل تحلیلی غرب مناسبات جدید ایران و عربستان یکی از موانع مصالحه در روابط عربستان و اسرائیل به شمار می‌رود که سال‌ها تحت عنوان ادراک تهدید ایران و پروژه امنیت‌سازی از جمهوری اسلامی برای پیشبرد راهبرد عادی‌سازی در دستور کار قرار گرفت و در حال حاضر به یکی از مهم‌ترین ابتکارات در دست اقدام ایالات متحده در خاورمیانه تبدیل شده است که عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران دو بازیگر کلیدی آن به شمار می‌روند.

رصد تمام رایزنی‌های اخیر مقامات آمریکایی با ریاض نشان می‌دهد واشنگتن تمرکز ویژه‌ای بر رابطه عربستان و ایران و همچنین فشار- متقاعدسازی پادشاهی برای موافقت با عادی‌سازی روابط با تل‌آویو دارد. این موضوع یکی از انگیزه‌های تماس تلفنی وزیر خارجه ایالات متحده با وزیر خارجه عربستان همزمان با حضور وزیر خارجه ایران در ریاض ارزیابی می‌شود. واقعیت این است که اسرائیل از توافق تهران و ریاض ناخشنود است و آن را مانعی بر سر عادی‌سازی فراگیر می‌داند یا حداقل ارزیابی آنها این است که توافق ریاض با عربستان قیمت عادی‌سازی را بسیار بالا می‌برد؛ همان‌گونه که ولیعهد سعودی شروط سه‌گانه سنگینی را روی میز قرار داده است. یکی از این شروط تعهد ایالات متحده به حمایت نظامی-امنیتی از عربستان بر اساس ماده ۵ ناتو است که طبیعتا با مخالفت‌های جدی همراه خواهد بود.

با این حال و در چارچوب چنین احتمالاتی،  ایران و عربستان باید با گفت‌وگوهای اعتمادساز بر سر امنیت در خلیج فارس نسبت به رفع دغدغه‌ها و ملاحظات خود گام‌های جدی‌تری را بردارند. به دلیل حساسیت‌ها و ادراکاتی که بر این وضعیت اثرگذار است،  اقدامات جدی‌تر جمهوری اسلامی می‌تواند مسیر هموارتری را پیش روی سعودی قرار دهد. با این حال نباید این واقعیت را دست کم گرفت که از دید عربستان و سایر بازیگران شورای همکاری عادی‌سازی در نهایت تصمیمی حاکمیتی خواهد بود که می‌تواند زمانی در دستور کار قرار گیرد،  آن‌گونه که امارات به سمت آن حرکت کرد.

ایران و اسرائیل دو ضلع اصلی سیاست ریاض

دیاکو حسینی کارشناس و تحلیلگر مسائل منطقه نیز در گفت‌وگو با «دنیای‌اقتصاد» معتقد است که وزن متغیر اسرائیل برای عربستان در روابط با جمهوری اسلامی ایران را باید در نگاه در حال تغییر ریاض به جهان در حال تغییر ارزیابی کرد. به این معنی که تصمیم‌گیرندگان سعودی به این واقعیت رسیده‌اند که در این جهان در حال تغییر نقش چین و بی‌میلی آمریکا به ایفای نقش سنتی ضرورت توازن قدرت جدیدی را ایجاد کرده که ایران و اسرائیل دو ضلع اصلی آن هستند. بنابراین ثبات استراتژیک پایدار در منطقه به چانه‌زنی همزمان بین این دو ضلع بازمی‌گردد. حسینی معتقد است که رابطه عربستان و اسرائیل درون این توازن قدرت باید دیده شود و آنچه کاملا مشهود است این واقعیت است که عربستان به صورت قطعی به این سمت حرکت کرده و عادی‌سازی در نهایت محقق می‌شود. بنابراین به همان میزان که مناسبات سیاسی و اقتصادی عربستان با ایران شکل خواهد گرفت،  با اسرائیل نیز باید در دستور کار قرار گیرد.