جنگی که همه جنگ‌ها را بر باد داد

نزدیکی میان کشورهای خلیج فارس و ایران را در نظر بگیرید. در سال ۲۰۱۹، امارات متحده عربی پس از یک وقفه ۳ساله، شروع به احیای روابط دوجانبه با ایران کرد و فرصتی را برای مدیریت مستقیم روابط و حفاظت از منافع خود در برابر گروه‌‌‌های مورد حمایت ایران دید که کشتیرانی خلیج‌فارس را مختل کرده بودند و گردشگری و تجارت امارات را تحت تاثیر قرار می‌دادند. ابوظبی در سال ۲۰۲۲ روابط دیپلماتیک خود را با تهران از سر گرفت و راه را برای پیروی مسیر از سوی ریاض هموار کرد. در مارس ۲۰۲۳، رقبای دیرینه یعنی عربستان سعودی و ایران اعلام کردند که پس از ماه‌‌‌ها گفت‌‌‌وگوهای فشرده با میانجی‌گری عمان و عراق، روابط خود را در توافقی که با میانجی‌گری چین به امضا رسید، از سر می‌‌‌گیرند. ایالات متحده هیچ نقشی در این توافقات نداشت.

در همین حال، در سال ۲۰۲۱، بحرین، مصر، عربستان سعودی و امارات به محاصره سه و نیم ساله قطر پایان دادند؛ انگیزه اصلی آنان برای این محاصره حمایت قطر از اخوان المسلمین، روابط نزدیک با ایران و ترکیه و شبکه تلویزیونی فعال الجزیره بود. تقریبا در همان زمان، امارات و عربستان سعودی با ترکیه آشتی کردند که پیش‌تر در واکنش به حمایت ترکیه از قطر و گروه‌‌‌های وابسته به اخوان‌‌‌المسلمین از آن اجتناب کرده بودند. (روابط عربستان و ترکیه نیز به دلیل تحقیقات قضایی ترکیه در مورد قتل خاشقجی در کنسولگری عربستان در استانبول تیره شده بود.) سعودی‌ها و اماراتی‌ها با از سرگیری روابط، درها را به روی سرمایه‌گذاری‌های حیاتی خلیج‌فارس در اقتصاد در ترکیه باز کردند. در ماه مه ۲۰۲۳، رهبران عرب از بشار اسد رئیس‌‌‌جمهور سوریه دعوت کردند تا به اتحادیه عرب بازگردد، که نشان‌‌‌دهنده پایان بیش از یک دهه انزوا در طول جنگ داخلی سوریه بود.

به عنوان بخشی از این تنظیم مجدد گسترده‌‌‌تر، دولت‌‌‌های سراسر خاورمیانه شروع به مشارکت در انواع فروم‌های منطقه‌‌‌ای کردند. کنفرانس بغداد برای همکاری و مشارکت، که برای اولین بار در بغداد در سال ۲۰۲۱ و بار دیگر در امان در سال ۲۰۲۲ برای بحث در مورد ثبات عراق تشکیل شد، طیف وسیعی از رقبای قبلی از جمله ایران و ترکیه، اعضای شورای همکاری خلیج فارس و اردن و مصر را گرد هم آورد. مجمع گاز مدیترانه شرقی که در سال ۲۰۲۰ تاسیس شد، قبرس، مصر، فرانسه، یونان، اسرائیل، ایتالیا و اردن را همراه با نمایندگانی از تشکیلات خودگردان فلسطین گرد هم آورد تا گفت‌وگوی منظمی پیرامون امنیت گاز و کربن زدایی آغاز کنند و I۲U۲، گروهی که شامل هند، اسرائیل، امارات متحده عربی و ایالات متحده است، در سال ۲۰۲۱ برای تقویت مشارکت‌های بینامنطقه‌ای با تمرکز بر سلامت، زیرساخت‌ها و انرژی راه‌اندازی شد.

یکی دیگر از جنبه‌های این تنظیم مجدد منطقه‌ای عادی‌سازی روابط اسرائیل با چند دولت عربی بود. در معاهده ۲۰۲۰ ابراهیم، بحرین، مراکش و امارات توافق کردند که روابط رسمی با اسرائیل برقرار کنند و فرصت‌هایی برای روابط اقتصادی و تجاری جدید ایجاد کنند. یکی از اهداف این توافق‌نامه هموار کردن راه برای روابط امنیتی مستقیم جدید بین اسرائیل و جهان عرب بود. قبل از حملات ۷ اکتبر، دولت بایدن امیدوار بود که عربستان سعودی به عنوان یکی از اعضای برجسته جهان عرب نیز به این گروه بپیوندد. بر اساس این توافقات، اجلاس نقب در مارس ۲۰۲۲، بحرین، مصر، اسرائیل، مراکش، امارات متحده عربی و ایالات متحده را گرد هم آورد تا همکاری اقتصادی و امنیتی را در نشستی که قرار بود یک نشست عادی باشد، در چشم‌انداز قرار دهند.

با این حال، مساله فلسطین به‌‌‌طور آشکار در توافق‌‌‌های عادی‌‌‌سازی غایب بود و عمدتا کنار گذاشته شد. در نتیجه، اردن از شرکت در نشست نقب امتناع کرد و با شعله‌ور شدن تنش‌ها بر سر شهرک‌سازی‌های اسرائیل در کرانه باختری در اوایل سال ۲۰۲۳، نشست بعدی این گروه بارها به تعویق افتاد. اکنون، با ویرانی غزه، هرگونه پیشرفت بیشتر مشروط به پایان دادن به جنگ نیست، بلکه به ساختن یک طرح قابل اجرا برای ایجاد یک کشور فلسطینی بستگی دارد.

در تئوری، به نظر می‌رسد که جنگ فاجعه‌‌‌بار در غزه تهدید جدی برای بازسازی خاورمیانه باشد. در بیشتر موارد، روابط منطقه‌‌‌ای تازه تاسیس، هنوز شکننده است و همچنان به مسائل مهمی مانند اشاعه تسلیحات، حمایت مستمر از گروه‌‌‌های شبه‌‌‌نظامی در لیبی و سودان توسط امارات و حمایت ایران از گروه‌‌‌های شبه‌‌‌نظامی مسلح غیردولتی در سراسر منطقه و سوریه رسیدگی نشده است. به خطر افتادن روند عادی‌‌‌سازی روابط اسرائیل با دولت‌‌‌های عربی، تشدید دخالت گروه‌‌‌های مورد حمایت ایران - از حزب‌‌‌الله و حوثی‌‌‌ها گرفته تا شبه‌‌‌نظامیان مختلف در سوریه و عراق - این پتانسیل را دارد که شکاف‌‌‌های جدیدی بین ایران و دولت‌های خلیج فارس ایجاد کند. با این حال، تاکنون، ترتیبات نوظهور به‌‌‌طرز شگفت‌‌‌آوری دوام داشته‌‌‌اند.

به نظر می‌رسد جنگ غزه به جای اینکه روابط ایران و عربستان سعودی را از مسیر خارج کند، آنها را تقویت کرده است. در نوامبر ۲۰۲۳، ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور ایران، در نشست مشترک و نادر اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی درباره جنگ غزه به میزبانی محمد بن‌سلمان ولیعهد سعودی در ریاض شرکت کرد و ماه بعد، مقامات ایران و عربستان مجددا در پکن دیدار کردند. دو کشور همچنین برای تبادل دیدارهای دولتی توسط رئیسی و بن‌سلمان در ماه‌های آینده برنامه‌ریزی کرده‌اند - دیدارهایی که قرار است روابط جدید اقتصادی و امنیتی را رسمی کند. به‌رغم تشدید تنش‌‌‌ها بر سر یمن، وزرای خارجه ایران و عربستان در ژانویه ۲۰۲۴ در مجمع جهانی اقتصاد در داووس با یکدیگر دیدار کردند. به نظر می‌رسد جنگ تاکنون روابط ایران و عربستان سعودی را تقویت کرده است.

در همین حال، روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و شرکای خود در توافق ابراهیم نیز تاکنون برقرار بوده است. امارات به صراحت اعلام کرده است که گفت‌وگو با اسرائیل حتی در بحران کنونی را راهی مهم برای پیشرفت در حل و فصل سیاسی اسرائیل و فلسطین می‌داند. اگرچه پارلمان بحرین حمله مداوم به غزه را محکوم کرده، اما این کشور به طور رسمی روابط خود را با اسرائیل قطع نکرده است. برای هر دو کشور عربی، عادی‌سازی صرفا تقویت پیوندهای اقتصادی با اسرائیل نیست، بلکه تقویت روابط استراتژیک با ایالات متحده است. زیرا به‌رغم دور شدن واشنگتن از منطقه در سال‌‌‌های اخیر، کشورهای عربی خلیج فارس همچنان به دنبال تضمین‌‌‌های امنیتی و حمایت از ایالات متحده هستند: در ژانویه ۲۰۲۲، بایدن قطر را به عنوان «متحد اصلی غیر‌ناتو» معرفی کرد و در سپتامبر ۲۰۲۳، بحرین و ایالات متحده توافق‌نامه‌ای را برای تقویت مشارکت استراتژیک بین خود امضا کردند.

یقینا جنگ موانع جدیدی برای همکاری‌های منطقه‌ای ایجاد کرده است، به‌ویژه در مورد اسرائیل و کشورهای همجوار. هر دو کشور ترکیه و اردن سفرای خود را از اسرائیل خارج کرده‌اند و پروازهای مستقیم بین اسرائیل و مراکش در ماه اکتبر متوقف شد. در اواخر ژانویه، با بیش از ۲۶هزار کشته در غزه و فقدان امکان آتش بس در چشم‌انداز پیش رو، افکار عمومی عرب شدیدتر از همیشه با عادی‌سازی مخالفت کردند. همچنین بسیاری از این بیم دارند که حملات نظامی ایالات متحده و بریتانیا علیه جنبش حوثی‌ها می‌تواند این گروه را در یمن جسور کند و تلاش‌‌‌ها برای رسمی کردن آتش‌‌‌بس طولانی‌مدت در جنگ نزدیک به یک دهه‌ای حوثی‌‌‌ها با عربستان سعودی را به عقب براند. اگرچه کشورهای عربی خلیج‌فارس متعهد شده‌‌‌اند که روابط دیپلماتیک با تهران را ادامه دهند، اما تعداد کمی از مقامات منطقه امیدوارند که ایران رویکرد خود را در «دفاع رو به جلو» -تکیه بر گروه‌‌‌های شبه‌‌‌نظامی برای ایجاد اهرم استراتژیک و حفظ بازدارندگی- تغییر دهد. در اواسط ژانویه، حملات موشکی مستقیم تهران به عراق، پاکستان و سوریه در پاسخ به حملات اسرائیل و حمله داعش به شهر کرمان ایران، تنش‌ها را بیشتر کرد.

در حال حاضر، نشانه‌هایی وجود دارد که رهبران خاورمیانه به دنبال فراتر رفتن از این اختلافات هستند. به عنوان مثال، ایران برای مدیریت فشار فزاینده اقتصادی و ناآرامی در داخل، اولویت جدیدی را به روابط تجاری منطقه‌ای نه تنها با کشورهای عربی خلیج فارس، بلکه با عراق، ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی و همچنین چین و روسیه بخشیده است. این به انگیزه‌‌‌های عمل‌‌‌گرایانه‌‌‌ای که پیام تهران را هدایت می‌‌‌کند، اشاره دارد که به‌‌‌رغم حمایت از گروه‌‌‌های نیابتی مختلف، به دنبال اجتناب از دخالت مستقیم در جنگ غزه است. اما از آنجا که در غیاب آتش‌‌‌بس، حملات تند و تیز در سراسر منطقه افزایش می‌‌‌یابد، محاسبات ایران می‌تواند به خوبی تغییر کند.

اثر غزه

به طرز متناقض نما، یکی از قوی‌‌‌ترین نیروهایی که منطقه را در کنار هم نگه می‌دارد، ممکن است مصیبت غزه و مساله فلسطین باشد که به شدت مورد توجه جهانیان قرار گرفته است. رهبران منطقه در مواجهه با خشم شدید مردم و پتانسیل درازمدت رادیکالیزه شدن و بازگشت گروه‌های افراطی، تا حد زیادی پاسخ‌های سیاسی خود را با جنگ همسو کرده‌اند. به‌رغم‌ استراتژی‌‌‌های متفاوت در قبال اسرائیل و فلسطینیان قبل از ۷ اکتبر، دولت‌‌‌های خاورمیانه به طور گسترده خواستار آتش‌‌‌بس فوری، مخالفت با هرگونه انتقال فلسطینی‌‌‌ها به خارج از غزه، افزایش کمک‌های بشردوستانه و حمایت از مذاکرات برای آزادی گروگان‌های اسرائیلی در ازای پایان جنگ هستند. اکنون سوال این است که آیا این وحدت می‌تواند به سمت ایجاد یک روند صلح مشروع هدایت شود؟

برای بسیاری از کشورهای عربی و مسلمان منطقه، بالاترین اولویت تعیین یک برنامه روشن برای غزه و در نهایت تشکیل کشور فلسطینی بوده است. رهبران اسرائیل پیشنهاد کرده‌اند که دولت‌های عربی خلیج‌فارس مانند عربستان سعودی و امارات با منابع قابل‌توجه در هزینه بازسازی غزه سهیم شوند. اما دولت کنونی اسرائیل گفته است که با تشکیل کشور فلسطینی مخالف است. با ادامه جنگ، هیچ دولت عربی حاضر به چنین تعهدی نیست. با این حال، آنها از پیشنهادهای خود برای صلح پس از جنگ پرده‌برداری کرده‌اند. در دسامبر ۲۰۲۳، مصر و قطر طرحی را ارائه کردند که آتش‌‌‌بس مشروط به آزادی مرحله‌‌‌ای گروگان‌‌‌ها و مبادله زندانیان شد. پس از یک دوره گذار، این گام‌های اعتمادساز در تئوری، منجر به ایجاد یک دولت وحدت فلسطینی می‌شود.  رهبری جدید که از اعضای فتح و حماس تشکیل می‌شود، به طور مشترک کرانه باختری و غزه را اداره می‌‌‌کنند، با تاکید بر این مساله حیاتی که سرزمین‌‌‌های مختلف فلسطین دیگر از نظر سیاسی جدا نشوند. این مرحله آخر مستلزم برگزاری انتخابات فلسطین و ایجاد یک کشور فلسطینی است. اگرچه اسرائیل این طرح را به خاطر دربرگیری حماس و تشکیل دولت رد کرد، اما نقطه شروعی برای بحث بیشتر بود.

ترکیه نیز به نوبه خود مفهوم سیستم ضمانت چند کشوری را مطرح کرده است که در آن کشورهای منطقه امنیت و حکومت فلسطینی را حمایت و تقویت می‌کنند و ایالات متحده و کشورهای اروپایی ضمانت‌های امنیتی برای اسرائیل ارائه می‌کنند. برخی دیگر پیشنهاد کرده‌اند که سازمان ملل یک مرجع انتقالی در کرانه باختری و غزه را اداره کند، رویکردی که به اصلاح ساختار حکومت فلسطینی و در نهایت زمینه‌سازی برای انتخابات فلسطین فرصت می‌دهد. به نوبه خود، ایران بارها اعلام کرده است که هر نتیجه‌ای را که توسط خود فلسطینی‌ها حمایت می‌شود، تقویت خواهد کرد و این نشان می‌دهد که فرصتی دوباره برای متقاعد کردن تهران برای حمایت از توافق وجود دارد.

در همین حال، عربستان سعودی در حال توسعه یک طرح صلح با دیگر کشورهای عربی است که عادی‌سازی روابط با اسرائیل را مشروط به ایجاد مسیری غیرقابل بازگشت به سوی تشکیل کشور فلسطینی می‌کند. رویکرد ریاض با ابتکار صلح عربی در سال ۲۰۰۲ که متعهد به، به رسمیت شناختن اسرائیل توسط اعراب در ازای ایجاد یک کشور فلسطینی در بیت المقدس شرقی، غزه و کرانه باختری بود، پشتیبانی می‌شود. طرح کنونی عربستان با فشار واشنگتن برای عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان همسو است. با این حال، مشخص نیست که آیا سعودی‌‌‌ها با همتایان آمریکایی خود در مورد آنچه که گام‌‌‌های معتبر و غیرقابل برگشت به سوی تشکیل کشور فلسطینی است، به‌‌‌ویژه با توجه به مقاومت شدید اسرائیل، موافقت خواهند کرد یا خیر.

در دوران نتانیاهو، دولت اسرائیل به رد تمامی این پیشنهادها ادامه داده است. اما از اواخر ژانویه، اسرائیل تا رسیدن به هدف جنگی خود یعنی ریشه کن کردن حماس فاصله داشت و هنوز نتوانسته بود آزادی بیش از ۱۰۰ گروگان باقی مانده را تضمین کند. همچنین تنش‌‌‌های فزاینده‌‌‌ای هم در کابینه جنگ و هم در افکار عمومی اسرائیل در مورد روند آینده کارزار نظامی وجود داشت. علاوه بر این، تل‌آویو هرگونه بحث جدی عمومی یا سیاسی در مورد آینده امنیت خود را تا پایان جنگ به تعویق انداخته است. تا زمان تحقق این موضوع، اسرائیل باید کانال‌‌‌های دیپلماتیک باز با دولت‌‌‌های عربی داشته باشد و تضمین‌‌‌های مالی و امنیتی از سوی دولت‌‌‌های عربی را تضمین و مشارکت واشنگتن را در این فرآیند حفظ کند. ایجاد شرایط سیاسی لازم برای یک روند جدی صلح پس از چنین جنگ وحشتناکی ممکن است سال‌ها طول بکشد. با وجود این، درگیری و سرریز منطقه‌‌‌ای آن یادآور این موضوع است که اگرچه مناقشه اسرائیل و فلسطین تنها علت آن نیست، اما تا زمانی که ادامه داشته باشد، ثبات منطقه‌‌‌ای در معرض خطر دائمی خواهد بود. دولت‌‌‌های منطقه به طور فزاینده‌‌‌ای آگاه هستند که نمی‌توانند به تنهایی به ایالات متحده تکیه کنند تا یک روند صلح پایدار برای آنها فراهم کند.

از رقبا تا همسایگان

با وجود اینکه جنگ غزه مساله فلسطین را به خط مقدم دستور کار بین‌المللی بازگردانده، همزمان‌ بر پویایی سیاسی جدید مهم در سراسر خاورمیانه تاکید کرده است. از یکسو، به نظر می‌رسد که ایالات متحده نفوذ کمتری دارد. اما همزمان، قدرت‌‌‌های منطقه‌‌‌ای، از جمله آنهایی که قبلا در تضاد بودند، ابتکار عمل را به دست گرفته‌اند، خود را در میانجی‌گری مشارکت می‌دهند و پاسخ‌‌‌های سیاسی را هماهنگ می‌کنند. در حالی که قبل از ۷ اکتبر، قدرت‌‌‌های منطقه‌‌‌ای - به‌ویژه مصر، اردن، قطر، عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی - در موضوع فلسطین کمتر همسو بودند، اکنون با وحدت، هماهنگی و برنامه‌‌‌ریزی چشمگیر عمل می‌کنند. با این حال، برای تبدیل این عزم مشترک به منبع پایدار رهبری جمعی، این قدرت‌‌‌ها باید نهادها و ترتیبات منطقه‌‌‌ای دائمی‌‌‌تر را بپذیرند. مهم‌تر از همه، این باید شامل یک مجمع گفت‌وگوی ثابت برای کل منطقه باشد.

نشست‌های دوره‌ای برای وزرای کابینه‌ها و گروه‌‌‌های موقت «چند‌جانبه» مانند مجمع گاز مدیترانه شرقی و I۲U۲ بدون شک به تعریف چشم‌‌‌انداز منطقه‌‌‌ای در سال‌های آینده استمرار خواهد بخشید. اما یک مجمع دائمی برای امنیت منطقه‌ای وجود ندارد. در سایر نقاط جهان، مجامع امنیتی مشارکتی، مانند سازمان امنیت و همکاری اروپا و انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا، توانسته‌اند در کنار اتحادهای امنیتی دوجانبه و منطقه‌ای توسعه یابند و ارتباطات حتی بین دشمنان را تقویت و به جلوگیری از درگیری هم کمک کنند. دلیلی وجود ندارد که خاورمیانه به عنوان استثنای جهانی باقی بماند. با توجه به نیاز مبرم منطقه به هماهنگی و تنش‌زدایی، بحران کنونی فرصت حیاتی برای آغاز چنین ابتکاری فراهم می‌کند.

اگرچه رهبران در مورد ایده مجمع همکاری که کل منطقه را در بر می‌گیرد، بدبین بوده‌اند، اما راه‌‌‌های مختلفی وجود دارد که با توجه به آنها می‌توان مکانیزم‌های جدید همکاری امنیتی ایجاد کرد. به عنوان مثال، از زمانی که روند صلح مادرید در اوایل دهه ۱۹۹۰ برای رسیدگی به مناقشه اسرائیل و فلسطین آغاز شد، چنین ترتیبات غیررسمی در گفت‌وگوهای کارشناسان مدنظر قرار گرفت.

در طول چند سال گذشته، سیاستگذاران و دیگران به وضوح اعلام کرده‌‌‌اند که این رویکرد برای اجرا در سطح رسمی آماده است. اگر‌چه چنین مجمعی در نهایت باید تمام منطقه را شامل شود - همه کشورهای عربی، ایران، اسرائیل و ترکیه – اما به صورت آنی امکان‌پذیر نخواهد بود. تعداد کمتری از دولت‌‌‌های کلیدی می‌توانند یک فرآیند رسمی را آغاز و چشم‌‌‌انداز مشارکت گسترده‌‌‌تر را در آینده باز نگه دارند. از آنجا که چند کشور عربی و ترکیه با اسرائیل و ایران روابط دارند، مشارکت آنها در ابتدا بسیار ارزشمند خواهد بود. سازمان جدید، که می‌توان آن را مجمع خاورمیانه و شمال آفریقا نامید و وسیع‌‌‌ترین درک از منطقه منا را در بر می‌گیرد، در ابتدا باید روی موضوعات بین‌‌‌بخشی تمرکز کند که در مورد آنها اجماع گسترده وجود دارد؛ مانند آب و هوا، انرژی و واکنش‌‌‌های اضطراری به بحران‌ها. اگرچه حل و فصل جنگ غزه و درگیری اسرائیل و فلسطین احتمالا باید از طریق یک ابتکار جداگانه عربی هدایت شود، اما این مجمع می‌تواند مواضع خود را در مورد غزه پس از جنگ از طریق دستورکار واکنش اضطراری -از جمله حمایت بشردوستانه و کمک‌‌‌‌ها به فلسطینیان- هماهنگ کند.

این مجمع مستقیما درگیری‌ها را میانجی‌گری نمی‌کند: گفت‌وگوهای امنیتی مشارکتی زمانی موثرتر بوده‌اند که بر بهبود ارتباطات و هماهنگی برای کاهش تنش‌ها و تامین امنیت متقابل و منافع اجتماعی-اقتصادی برای اعضا متمرکز باشد. اما از طریق تماس‌‌‌های منظم و ایجاد اعتماد تدریجی، چنین فرآیندی می‌تواند از حل مناقشه اسرائیل و فلسطین و فراتر از آن حمایت کند. در واقع، نشست‌‌‌های منطقه‌‌‌ای دائمی می‌تواند فرصت‌‌‌های مهمی را برای گفت‌‌‌وگو در مورد اختلافات مشاجره‌‌‌آمیز میان رقبا و مخالفانی که در غیر‌این صورت فاقد کانال‌‌‌های ارتباطی مستقیم هستند، فراهم کند. این نه‌تنها اسرائیلی‌‌‌ها و فلسطینی‌‌‌ها، بلکه در نهایت بازیگران دولتی دشمن دیگر را نیز شامل می‌شود که می‌توانند در گروه‌‌‌های کاری فنی درباره موضوعات نگرانی دوجانبه غیرمناقشه‌‌‌آمیز با یکدیگر ملاقات کنند. چنین تعاملاتی قبلا بی‌سر و صدا در حاشیه دیگر مجامع چند‌جانبه متمرکز بر آب و هوا و آب آشکار شده است و نشان می‌دهد که همکاری منطقه‌ای فراگیرتر در نهایت امکان‌پذیر است.

ایجاد مجمع امنیتی خاورمیانه نیازمند اراده سیاسی در بالاترین سطوح و همچنین قهرمان قوی منطقه‌ای است که طرف بی‌طرف تلقی می‌شود. یکی از احتمالات، اعلام سازمان جدید در نشست وزرای خارجه است، احتمالا در حاشیه یک گردهمایی منطقه‌ای دیگر، مانند یکی از نشست‌های اقتصادی که در بحر‌المیت در اردن برگزار شد. اگر ابتکار عمل ایجاد و از منطقه رهبری شود، احتمال موفقیت بیشتری خواهد داشت. برای مثال، قدرت‌‌‌های میانی در آسیا و اروپا می‌توانند در زمینه‌‌‌هایی که ممکن است تخصص ارزشمندی داشته باشند، پشتیبانی سیاسی و فنی ارائه دهند. حداقل در ابتدا، چین، روسیه و ایالات متحده باید نقش‌های محدودی داشته باشند تا از تبدیل شدن این مجمع به سکوی دیگری برای رقابت قدرت‌های بزرگ جلوگیری کند. با وجود این‌، حمایت واشنگتن و پکن برای اطمینان از اینکه این مجمع به جای تهدید، مکمل مفیدی برای دیپلماسی آنها در منطقه است، حیاتی خواهد بود.

زمانی برای راهبری

در میان واقعیت‌‌‌های دشواری که جنگ غزه برملا کرده، یکی از واضح‌‌‌ترین آنها ممکن است محدودیت‌های قدرت آمریکا باشد. تا آنجا که ممکن است آرزو شود، بعید است که ایالات متحده رهبری قاطع یا اهرم موردنیاز برای پیشبرد یک توافق پایدار اسرائیلی-فلسطینی را فراهم کند. این بر عهده رهبران و دیپلمات‌های خاورمیانه خواهد بود که مسوولیت را بر عهده بگیرند. جنگ با جلب توجه و انرژی دیپلماتیک منطقه، فرصت نادری را برای اشکال جدیدی از رهبری مشارکتی فراهم کرده است.

یک مجمع امنیت منطقه‌ای به تنهایی نمی‌تواند صلح خاورمیانه را تامین کند – هیچ ابتکار واحدی نمی‌تواند این کار را انجام دهد و بدون حکمرانی پاسخگو، ثبات واقعی در درازمدت گریزان باقی خواهد ماند. همچنین سازمانی مانند این قرار نیست جایگزین تمام اشکال رقابتی موازنه قدرت شود که از دیرباز نشانه بارز حکمرانی خاورمیانه بوده است. حتی در آسیا و اروپا، ترتیبات مشارکتی جایگزین رقابت‌‌‌های استراتژیک ملی نشده است یا نتوانسته است از رویارویی نظامی جلوگیری کند، آن‌گونه که جنگ اوکراین به طرز دردناکی آن را نشان داده است. با وجود این‌، یک مجمع منظم، لایه مهمی از ثبات را به خاورمیانه مستعد درگیری اضافه می‌کند.

به طور فزاینده چنین پروژه‌ای فوری به نظر می‌رسد.اگرچه ۷ اکتبر هنوز تمام جریان‌های منطقه‌ای را که طرفدار تنش‌زدایی و سازش هستند، معکوس نکرده است، اما ممکن است زمان برای استفاده از این تنظیم مجدد به پایان برسد. کشورهای عربی پیشرو، همراه با قدرت‌‌‌های منطقه‌‌‌ای مانند ترکیه، باید از این لحظه استفاده کنند تا بخشی از نزدیکی پیش از غزه و هماهنگی‌‌‌هایی را که از آن زمان به وجود آمده است، تثبیت کنند. خاورمیانه با لحظه‌ای از روز حساب روبه‌رو است. اگر در اثر خونریزی وحشتناک در غزه؛ خاورمیانه فلج شود، می‌تواند بیشتر به بحران و درگیری فرو رود یا می‌تواند شروع به ساختن آینده‌ای متفاوت کند.