مثل چمران بمیریم

محمد باقر قالیباف

سال‌ها است از آرام گرفتن چمران می‌گذرد. سال‌ها است که دیگر از پشت صخره‌ای به پشت صخره‌ای دیگر پریدن و پناه گرفتن و زمان جنگ سرنوشت ساز گذشته و تمام شده. حالا فقط چیزی که مانده خاطره است و یاد این سردار بزرگ اسلام و انقلاب. حرف زدن از او سخت است. از اویی که جمع اضداد بود. به سختی آهن بود و به روانی اشک.

اویی که هم پدر یتیمان بود و هم دشمن سرسخت کافران. مردی که حرف کم می‌زد و کار زیاد می‌کرد. کسی که هر وقت وقتش بود می‌ماند و زمانش که می‌رسید بی‌حرف هجرت می‌کرد و خودش را می‌رساند به آن‌جایی که باید باشد. کسی که به قول امام بی‌هیاهوی سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی برای خدا به جهاد برخاسته بود و خود را فدای هدف کرده بود نه هوا و این هنر مردان خداست... کسی که برای خاطر عشق فداکاری کرد و برای خاطر عشق با بی‌اعتنایی به دنیا نگریست و برای همان همه چیز را زیبا دید و زیبایی را پرستید و خدا را حس کرد. سخن گفتن از او سخت است و حتی غیرممکن. بهترین سخن را امام گفت درباره او که «چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام، جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد. ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید»

مثل چمران بمیریم.